دستورالعمل‌های اخلاقی و عرفانی

وصیت‌نامه علّامه حلّی به فرزندش

[مجله حوزه، شماره ۱۲، ۱۰ دی ۱۳۶۴]

[درآمد]

آن‌چه پیش روی‌ شماست «وصیت‌نامه» علّامه حلی‌ به فرزند برومندش: «محمد» معروف به فخرالمحققین است.
نوشتن «وصیت» افزون بر این‌که امری‌ است عقلایی‌ و شیوه‌ای‌ است مرسوم بین خردمندان، در اسلام نیز بدان سفارش‌های‌ بسیاری‌ شده است، تا جایی‌ که پیامبر خدا کسی‌ را که بدون «وصیت» از دنیا برود مرده دوران جاهلیت معرفی‌ می‌‌کند:

«من مات بغیر وصیة مات میتة جاهلیة»[۱]

و امام به‌حق، صادق آل محمد (ص) بر آن ‌که بدون وصیت سر بر بالش خواب نهد نمی‌‌بخشاید:

«مَا يَنْبَغِي لاِمْرِئٍ مُسْلِمٍ أَنْ يَبِيتَ لَيْلَةً إِلاَّ وَ وَصِيَّتُهُ تَحْتَ رَأْسِهِ….»[۲]

سزاوار مسلمان نیست که بدون وصیت سر بر بالش خواب بگذارد.

مفهوم وصیت
معنای‌ حقیقی‌ وصیت آن نیست که مالی‌ را به فرزند هبه کنی‌ بلکه وصیت به معنای‌ توصیه به پر کردن شکاف‌هایی‌ است که پر نشده است. کارهایی‌ است که وصیت‌کننده موفق به انجام آنها نشده است، توشه‌ای‌ است که بعد به او می‌‌رسد یا پیشگیری‌ از حوادثی‌ است که ممکن است پیش آید. این‌ها عناصر تشکیل‌دهنده وصیت‌نامه‌های‌ معمولی‌ است.
نوع دیگر از وصیت‌نامه‌ها از بزرگان دین باقی‌ مانده است که از مقولهٔ ارشاد، هدایت و آموزش و هم‌افق با دستورالعمل‌های‌ اخلاقی‌ است. در این وصیت‌نامه‌ها، راه رشد و کمال و شیوه ورود و چگونگی‌ پیمودن آن طرح شده و وصیت‌کننده همهٔ تجربیات خود را در این راستا تقدیم مخاطب می‌‌کند و چه بسا چیزهایی‌ را که تاکنون نگفته است بی‌دریغ هدیه می‌‌کند.
این‌گونه وصیت‌نامه‌نویسی‌، سنّتی‌ است به‌جای‌ نهاده از پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام. ‌
وصیت پیامبر به ابی‌ذر و به امام علی (ع)، و وصیت امام علی (ع) به فرزندش امام مجتبی‌ (ع) از این مقوله است.
وارثان آل رسول و حاملان علوم آل بتول نیز همین سنت را دنبال کرده‌اند و وصیت‌نامه‌هایی‌ بس‌گران‌قدر از خود به‌ یادگار نهادند. حتی‌ برخی‌ از بزرگان هم‌چون علّامه مامقانی‌ تجربه‌های‌ سلوکی‌ و اخلاقی‌ خود را به عنوان وصیت‌نامه در یک کتاب عرضه کرده است. [۳]
ازاین رو ما در این شماره به‌جز دستورالعمل‌ها و رنج‌نامه‌ها برای‌ شما خوانندگان عزیز مجله، وصیت‌نامه‌هایی‌ از این قبیل آوردیم.
بی‌‌شک عظمت هر وصیت‌نامه به بزرگی‌ وصیت‌کننده و قابلیت مخاطب است. در این وصیت‌نامه وصیت‌گر، فخر کواکب، علّامه حلی‌ و مخاطب آن فرزندش فخر محققان و پژوهش‌گران است.
سخن از قله‌ای‌ که از هنوز در تاریخ فقه و کلام شیعه می‌‌درخشد و به استواری‌ برهان او بعد از هشام بن حکم کسی‌ نرسیده است، کاری‌ آسان نیست. کسی‌ که به گفتهٔ مرحوم شوشتری‌، از دریای‌ فضایل او قطره‌ای‌ و از خورشید فضایل او ذره‌ای‌ نتوان باز نمود. او به‌حق علّامه بود و هنوز هم علّامه علی‌ الطلاق است. اثرات به‌جای‌ مانده از او کاری‌ نیست که از راه کسب علوم و یا رنج توان‌فرسا انجام گرفته باشد، تنها توجیه این همه آثار و موفقیت این است که بگوییم فطرت علّامه کتاب حق شده بود و روح او با عقل کل همساز گشته بود. گویند: کتاب‌های‌ موجود او نوشته‌هایی‌ است که پس از نوشتن، آنان را نخواند، آن‌چه از روح‌اش فوران می‌ کرد بر صفحه کاغذ می‌نشاند و همین است رمز این همه آثار که ترجمه‌نویسان را به شگفتی‌ واداشته است. علّامه با نوشتن ده‌ها کتاب در هر یک از علوم حوزه زمان‌اش آثاری‌ بس‌عمیق از خود به یادگار نهاده است که عرضه و تبیین آن‌ها را مجال دیگر باید. این سطور را توانِ بازگویی‌ آفاق وجودی‌ او نیست. ما نیز سخن را با آوردن سخن علّامه‌شناسی‌ که فرمود:

«بهتراست که چون منی‌ از او دم نزنم که مرا به قله وجودی‌ او دسترسی‌ نیست»

به پایان می‌بریم.
امّا مخاطب نامه، فقیه بزرگوار، محمد بن حسن بن یوسف بن علی‌ بن مطهر حلی‌ است. در ثنای‌ او همین بس که لقب فخرالمحققین را در زمان خود یافت و [علّامه] تکمیل کتاب‌هایش را به او واگذار کرد. برای‌ مطالعه زندگی‌ این دو بزرگ‌مرد به کتاب‌های‌ تراجم هم‌چون لؤلؤالبحرین یوسف بحرانی / ۲۱۰، روضات الجنات خوانساری، ج ۲ / ۲۹۲، ریحانة الادب، ج ۴ / ۱۶۱، مقدمه خلاصة الاقوال، مقدمه ایضاح الفوائد، اعیان الشیعه چاپ جدید، ج۵ / ۴۰۰ مراجعه شود.

[وصیت‌نامه]

بسم الله الرحمن الرحیم

بدان ای‌ فرزندم، که خداوند بر فرمانبرداری‌اش یاری‌ات کناد و بر انجام نیکی‌ها و ملازمت خوبی‌ها توفیق‌ات دهاد. بر آن‌چه رضای‌ او در آن است رهنمون‌ات سازد. و به هر آن‌چه از خوبی‌ها آرزو داری‌ تو را برساند. در دنیا و آخرت تو را خوشبخت کند و لحظه‌لحظه‌های‌ زندگی‌ات را با راحت‌دلی‌ و چشم‌روشنی‌ همراه سازد. عمرت را با سعادت و آسایش دراز دارد. و بدی‌ها را از تو به دور کند.
من در این کتاب «قواعدالاحکام»[۴] عصارهٔ فتاوای‌ احکام را برایت خلاصه کردم و قواعد شریعت را با عباراتی‌ کوتاه و قلمی‌ روان روشن ساختم. سمت رشد و راه حق را بر تو واضح کردم؛ این در حالی‌ است که پنج دهه از عمرم را پشت سر نهاده وارد ششمین دهه عمرم می‌شوم. . . .
چون خدا وصیت را بر من واجب کرده بویژه به هنگام احساس مرگ امر بدان کرده است:

۱. تو را سفارش می‌ کنیم: تقوا را از دست مده. تقوا راه و روشی‌ است که از پیامبر (ص) باقی‌ مانده و فریضه‌ای‌ الهی‌ است که مواظبت بر آن بر همه واجب است. تقوا زرهی‌ است نگهدار انسان از بدی‌ها، و توشه‌ای‌ است جاویدان. آن سودمندترین زاد است برای‌ روزی‌ که انسان بی‌کس و چشم‌ها نگران است.

۲. دستورهای‌ الهی‌ را به‌جان بنوش، رضای‌ او را ملازم باش، مکروهات را دوری‌ گزین و از محرمات منزجر باش.

۳. عمرت را در تحصیل کمالات سپری‌ کن و لحظه‌های‌ زندگی‌ات را در گردآوری‌ فضیلت‌های‌ علمی‌ و عروج از پستی‌ نقصان به قلّه کمال و از فرودگاه جهل به اوج عرفان به‌کار گیر.

۴. نیکی‌ها را گسترش ده و برادران‌ات را در رسیدن به کمالات، یاری‌ کن، بدی‌ را از برادران مؤمن‌ات به نیکی‌ سزا ده، نیکوکاران را با منّت و آغوش باز بپذیر.

۵. با همتای‌ پست رفاقت مکن و از معاشرت نادانان دوری‌ کن؛ چه رفاقت آنان اخلاق تو را پست کرده و سبب جایگزینی‌ خصایص ناپسند در وجود تو گردد.

۶. بر تو باد به ملازمت علما و همنشینی‌ با صاحبان فضیلت؛ چه این مصاحبت، وجودت را آماده تحصیل کمالات کرده و مهارت در استنباط مجهولات را به دنبال دارد. سعی‌ کن امروز تو از دیروزت بهتر باشد و در هر لحظه‌ای‌ از کمالی‌ نو برخوردار گردی‌.

۷. بر تو باد به صبر و بردباری‌ و توکّل بر خداوند و خشنودی‌ بر آن‌چه از دنیا به تو می‌ رسد.

۸. در هر شب و روز از خود حساب‌رسی‌ کن. بسیار از پروردگارت آمرزش خواه؛ زیرا در هیچ لحظه‌ای‌ سپاس او را چنان‌چه بایسته است نتوانی‌.

۹. از نفرین مظلوم بویژه یتیمان و بیوه‌زنان بترس؛ چه خداوند نسبت به شکستن دل‌های‌ شکسته گذشت نمی‌‌کند.

۱۰، بر تو باد به نماز شب که رسول خدا (ص) بر آن اصرار داشته و خواسته او بوده است. فرموده است:

«…مَنْ خُتِمَ لَهُ بِقِيَامِ اَللَّيْلِ ثُمَّ مَاتَ فَلَهُ اَلْجَنَّةُ…»[۵]

کسی‌که عمرش به (شب‌زنده‌داری‌) به پایان رسید، بهشت از آنِ او است.

۱۱. بر تو باد به (صله رحم) این، عمل را افزون سازد.

۱۲. بر تو باد به (حسن خلق) و برخورد نیک که رسول الله فرموده است:

«إِنَّكُمْ لَنْ تَسَعُوا اَلنَّاسَ بِأَمْوَالِكُمْ فَسَعُوهُمْ بِأَخْلاَقِكُمْ.»[۶]

شما توان آن ندارید که مردم را با اموال خود یاری‌ کنید، پس با برخورد خوب‌تان آنان را خشنود سازید.

۱۳. بر تو باد به نیکی‌ با اولاد پیامبر و پیوند با آنان. خدا درباره آنان سفارش مؤکّد کرده و دوستی‌ آنان را مزد رسالت قرار داده است.

«قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَی»[۷]

پیامبر دراین زمینه فرموده است:

«أَنَا شَافِعٌ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ لِأَرْبَعَةِ أَصْنَافٍ وَ لَوْ جَاءُوا بِذُنُوبِ أَهْلِ اَلدُّنْيَا رَجُلٍ نَصَرَ ذُرِّيَّتِي وَ رَجُلٍ بَذَلَ مَالَهُ لِذُرِّيَّتِي عِنْدَ اَلضِّيقِ وَ رَجُلٍ أَحَبَّ ذُرِّيَّتِي بِاللِّسَانِ وَ اَلْقَلْبِ وَ رَجُلٍ سَعَى فِي حَوَائِجِ ذُرِّيَّتِي إِذَا طُرِّدُوا أَوْ شُرِّدُوا.» [۸]

چهار دسته را روز قیامت شفاعت کنم؛ هر چند با گناه اهل دنیا به صحرای‌ محشر حاضر شوند: آن‌که اولاد مرا یاری‌ کند. آن‌که از اموال‌اش، اولاد مرا یاری‌ کند. آن‌که از اموال‌اش به اولاد تنگدست کمک کند. کسی‌ که با زبان و قلب آنان را دوست بدارد. آن‌که تلاش کند درانجام حوایج و نیازهای اولاد تبعیدشده و رانده‌شده من.

امام صادق [ع] فرمود:

«إِذَا كَانَ يَوْمُ اَلْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ أَيُّهَا اَلْخَلاَئِقُ أَنْصِتُوا فَإِنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يُكَلِّمُكُمْ فَتُنْصِتُ اَلْخَلاَئِقُ فَيَقُومُ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، فَيَقُولُ يَا مَعْشَرَ اَلْخَلاَئِقِ مَنْ كَانَتْ لَهُ عِنْدِي يَدٌ أَوْ مِنَّةٌ أَوْ مَعْرُوفٌ فَلْيَقُمْ حَتَّى أُكَافِئَهُ فَيَقُولُونَ بِآبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا وَ أَيُّ يَدٍ وَ أَيُّ مِنَّةٍ وَ أَيُّ مَعْرُوفٍ لَنَا بَلِ اَلْيَدُ وَ اَلْمِنَّةُ وَ اَلْمَعْرُوفُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ عَلَى جَمِيعِ اَلْخَلاَئِقِ فَيَقُولُ لَهُمْ بَلَى مَنْ آوَى أَحَداً مِنْ أَهْلِ بَيْتِي أَوْ بَرَّهُمْ أَوْ كَسَاهُمْ مِنْ عُرْيٍ أَوْ أَشْبَعَ جَائِعَهُمْ فَلْيَقُمْ حَتَّى أُكَافِئَهُ فَيَقُومُ أُنَاسٌ قَدْ فَعَلُوا ذَلِكَ فَيَأْتِي اَلنِّدَاءُ مِنْ عِنْدِ اَللَّهِ تَعَالَى يَا مُحَمَّدُ ، يَا حَبِيبِي قَدْ جَعَلْتُ مُكَافَأَتَهُمْ إِلَيْكَ فَأَسْكِنْهُمْ مِنَ اَلْجَنَّةِ حَيْثُ شِئْتَ قَالَ فَيُسْكِنُهُمْ فِي اَلْوَسِيلَةِ حَيْثُ لاَ يُحْجَبُونَ عَنْ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ عَلَيهِمُ اَلسَّلاَمُ.»[۹]

هنگامی‌ قیامت فرا رسد منادی‌ فریاد زند: هان ای‌ مردم، پیامبر با شما سخن می‌گوید. سکوت بر فضا حاکم می‌شود و همه دم فرو بندند، سپس پیامبر و آل او بلند شده و پیامبر چنین فرماید: ای‌ مردم! هر آن که برای‌ من کاری‌ کرده یا خوبی‌ نموده و یا منّتی‌ بر من دارد بلند شود تا من او را امروز کفایت کنم و از هول قیامت نجات‌اش دهم آنان عرض کنند: به فدای‌ شما پدران و مادران ما چه کسی‌ برای‌ شما کاری‌ انجام داده یا خوبی‌ کرده یا بر شما منتی‌ دارد، بلکه این خدا و رسول‌اند که بر همه انسان‌ها منت دارند و به آن‌ها خوبی‌ کرده‌اند.
رسول خدا فرماید: هر آن کسانی‌ که فردی‌ از اهل بیت مرا پناه داده یا به آنان خوبی‌ کرده یا برهنگان آنان‌را پوشانیده و یا گرسنگان‌شان را سیر کرده است برخیزند تا آنان را با (شفاعت) کفایت کنم. گروهی‌ از مردم بلند شوند سپس از جانب پروردگار ندا رسد: ای‌ محمد حبیب‌ام! من پاداش دادن آنان را به تو واگذاشتم، هر جای‌ بهشت خواهند جای‌شان ده. پس از آن در وسیله، آنان را جای‌ دهند و آن مکانی‌ است که حجابی‌ بین آنان و چهارده معصوم نیست.

۱۴. بر تو باد به بزرگ داشتن فقها و احترام علما. در این‌باره رسول خدا فرمود:

«مَنْ أَكْرَمَ فَقِيهاً مُسْلِماً لَقِيَ اَللَّهَ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ وَ هُوَ عَنْهُ رَاضٍ وَ مَنْ أَهَانَ فَقِيهاً مُسْلِماً لَقِيَ اَللَّهَ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ وَ هُوَ عَلَيْهِ غَضْبَانُ.»[۱۰]

آن‌که فقیهان و دین‌شناسان ژرف‌نگر را گرامی‌ دارد، خدا را در روز قیامت ملاقات کند در حالی‌ که از او راضی‌ و خرسند است و آن‌که فقیه مسلمانی‌ را توهین کند و قدرش را سبک دارد، خدا را در حالی‌که از او خشمگین است ملاقات کند.

نگاه به چهره عالم و در خانه آن و نشست و برخاست با آن عبادت شمرده شده است.

۱۵. بر تو باد به ژرف‌اندیشی‌ و تفقّه در دین و تلاش در جهت فزودن علم و دانش خود؛ چه امیرمؤمنان [ع] به فرزندش فرمود:

«تَفَقَّهْ فِي اَلدِّينِ فَإِنَّ اَلْفُقَهَاءَ وَرَثَةُ اَلْأَنْبِيَاءِ.»[۱۱]

در دین ژرف بیندیش و فقیه شو! چون فقها جانشین پیامبران‌اند

«و إن الملائكة لتضع أجنحتها لطالب العلم رضا به و إنه يستغفر لطالب العلم من في السماء و من في الأرض حتى الحوت في البحره».[۱۲].

فرشتگان با خرسندی‌ بال‌های‌ خود را برای‌ دانشجو پهن می‌کنند. برای‌ طالب علم هر آن‌چه در آسمان و زمین استغفار می‌‌کنند حتی‌ مرغ‌ها در هوا و ماهی‌ ها در دریا!

۱۶. مباد که دانش خویش را کتمان کنی‌ و بر روی‌ نیازداران نگشایی‌ که خدای‌ تعالی‌ می‌ فرماید:

«إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ.»[۱۳]

آنان‌که پیام‌های‌ وحی‌ ما را که برای‌ انسان‌ها تعیین کرده‌ایم و در کتاب به‌روشنی‌ بازگو نموده‌ایم می‌‌پوشانند بر این گروه نفرین خدا و نفرین نفرین‌شدگان باد.

«إذا ظهرت البدع في أمتي فليظهر العالم علمه و من لم يفعل فعليه لعنة الله‌.»[۱۴]

هنگامی‌که بدعت (نوآوری‌های‌ برخاسته از رسوبات ملّی، قومی، توارثی، فرهنگی)‌ به دور از دین پیدا شد بر دانشمندان است که دانش خود را آشکار سازند. آنان‌که چنین نکنند نفرین خدا بر آنها باد.

و نیز فرمود:

«لاَ تَمْنَحُوا اَلْجُهَّالَ اَلْحِكْمَةَ فَتَظْلِمُوهَا وَ لاَ تَمْنَعُوهَا أَهْلَهَا فَتَظْلِمُوهُمْ.».[۱۵]

حکمت را به نااهلان ندهید که اگر دادید بر حکمت ستم کردید و از اهل‌اش دریغ مدارید که به اهل حکمت ستم روا داشته‌اید

والحمد لله علی‌ حسن التوفیق و هدایة الطریق.

پی‌نوشت‌ها

[۱] . مشکوة الانوار ابی‌ الفضل علی‌ الطبرسی / ۳۳۵.

[۲] . پیشین

[۳] . مقصود: مرآت الارشاد علّامه مامقانی‌ است که اخیرا به فارسی‌ نیز برگرانیده شده است.

[۴] . قواعد الاحکام یکی‌ از کتاب‌های‌ گران‌قدر فقهی‌ است که فرزندش فخرالمحققین آن‌را شرح کرده و نام شرح خود را «ایضاح الفوائد فی‌ شرح اشکالات القواعد» نام نهاده است. این وصیت‌نامه در آخر کتاب مذکور آمده است.

[۵] . وسائل الشیعه، ج ۵ / ۱۵۴.

[۶] . وسائل الشیعه، ج ۸ /۵۱۳..

[۷] . سوره شوری، آیه ۲۳.

[۸] . وسائل الشیعه، ج ۱۶ / ۳۳۲.

[۹] . پیشین

[۱۰] . عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، ج ۱ / ۳۵۹.

[۱۱] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ع)، ج ۱ / ۲۱۶

[۱۲] . الوافي، ج ۱ / ۱۵۵.

[۱۳] . سوره بقره، آیه ۱۵۸.

[۱۴] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ع)، ج ۱۰۵ / ۸۵.

[۱۵] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ع)، ج ۱ / ۱۴۰

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا