دستورالعمل‌های اخلاقی و عرفانی

بر بام بلند تقوا

[مجله حوزه، شماره ۴۵، تابستان ۱۳۷۰]

اصولی بزرگ، علامه آیت‌الله وحید بهبهانی، دو پسر داشت، یکی آقامحمدعلی و دیگر آقااسماعیل. این بزرگ‌مرد، روزی عروس‌اش را دید که لباس‌های فاخر و عالی پوشیده است. به پسرش اعتراض کرد که : چرا برای زن‌ات این‌جور لباس‌ها می‌خری؟

پسر پاسخ داد:

«قل من حرم زینه الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق»

مگر این‌ها حرام است. لباس فاخر و زیبا را چه کسی حرام کرده است؟

آقا وحید فرمود:

پسرم! نمی‌گویم این‌ها حرام است؛ البته حلال است. من روی حساب دیگری می‌گویم. من، مرجع تقلید و پیشوای این مردم هستم. در میان مردم، غنی و فقیر و متمکّن و غیرمتمکن هست؛ افرادی که از این لباس‌های فاخر و فاخرتر بپوشند؛ ولی طبقات زیادی هم هستند که آن‌ها نمی‌توانند این‌جور لباس‌ها بپوشند. لباس کرباس می‌پوشند. ما که نمی‌توانیم این لباس را که خودمان می‌پوشیم، برای مردم هم تهیه کنیم. ما نمی‌توانیم آن‌ها را از این سطح زندگی بالاتر بیاوریم، ولی یک کار از ما ساخته است و آن همدردی‌کردن با آن‌هاست. آن‌ها چشم‌شان به ماست. یک مرد فقیر وقتی زن‌اش از او لباس فاخر مطالبه می‌کند، یک مایهٔ تسکین خاطر دارد. می‌گوید ما مثل ثروتمندان نبودیم، ما مثل خانه آقا وحید زندگی می‌کنیم . ببین زن یا عروس وحید این‌جور می‌پوشند که تو می‌پوشی. وای به حال آن وقتی که ما هم زندگی‌مان را مثل طبقه مرفّه و ثروتمند کنیم. این یگانه مایهٔ تسلّی خاطر و کمک روحی فقرا هم از دست می‌رود. من به این منظور می‌گویم ما باید زاهدانه زندگی کنیم که زهد ما همدردی با فقرا باشد.

فاعتبروا یا اولی‌الابصار

 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا