گفته‌ها و گفتمان‌ها

فقیه زمان‌شناس

مرحوم آیت‌الله هاشمی شاهرودی، در حوزه علوم اسلامی، علم فقــه، وارث ســه نگاه علمــی ـ فقهی ـ پژوهشی در حوزه علمیه نجف بوده است.

شــاگردی آیت الله خویی را داشتند که به تعبیر خودشان: مرحوم آیت الله خویی بعد از فوت پدرشــان، مانند پدر با من برخورد کردند و خود آیــت الله خویی بر ایشــان عمامه گذاشــتند؛ لذا ایشان وارث اندیشه آیت الله خویی و شاگرد خاص شهید صدر بود، به طوری که جهان اســلام، ایشان را به این جهت فراوان می‌ستایید. البته شاگرد مرحوم امام نیز بودند و ایشــان در درس، عنایت، به وی داشتند. خبر فوت ایشان در بقیه بلاد اســلامی مثل عــراق، اندونزی، لبنان، هند باعث اندوه و ناراحتی شــیعیان آن بــلاد شــد. وی وارث اندیشــه‌ها و نوآوری‌های شهید صدر و اتقان و عُرفیت فقهی مرحوم خویی و وجــه بنیادین فقهی سیاسی حكومتی حضرت امام بود. این سه ویژگی را من، کــه در قــوه قضائیه بودم، بالعیان می‌دیــدم، وقتــی حقوق‌دان‌های بــزرگ می‌آمدند و ملاقــات می‌کردند، وقتی طرح ســوال می‌کردند یــا انتقادی می‌کردنــد، می‌گفتند چقدر رئیس شــما حاضر الذهن اســت و از هر زاویه‌ای وارد می‌شویم، مطلب را خوب برداشت کرده و طرحی را ارائه می‌کند. آثار آن مرحوم،‌‌‌ بیش‌تر آثار ایشان، برگرفته از شهید صدر است. در مورد اصول ایشان که مشخص اســت. وقتی درس اصــول را در تهران شروع کردند، به من گفتند: با این‌كه دوره اصول را در قم رفته‌اید، ولی چون شما از اندیشه شــهید صدر بی‌اطلاع هستید، خوب اســت در درس من شرکت کنیــد. این درس ایشــان، غیر از درس اصــول صبح‌ها بود، بلكه عصرها درســی گذاشته بودند، خاص فرزندان مقام معظــم رهبری (آقا مسعود و آقا میثم) که من و چند نفر دیگر هم می‌رفتیــم. ایشــان در آن درس، متن بحــوث را می‌خواندند و نقد و بررســی می‌کردند. اندیشهٔ شــهید صدر در تفكر ایشــان مانند خون جاری بود. به صورت دقیق، نــكات کارآمد برای نســخه‌های اجتماعی سیاسی از شــهید صدر گرفته بودند. شــهید صــدر بعد از فلســفتنا و اقتصادنــا، «جامعتنا» نیز نوشــته بودند که ایشان آن‌ها را با این‌كه چاپ نشده بود می‌دانست و داشــت.

تجلی افكار شــهید صدر و عُرفیات مرحوم خویی و اندیشــهٔ مرحوم امام، در آن دوره ده‌ساله ریاســت ایشان بر قــوهٔ قضائیــه نمایان است و در سخنرانی‌های ایشــان، تحــت عنوان «صحیفهٔ عدالــت» در هفــت جلد چاپ شــده است. این تجمیع تفكرات، باعث شــد مباحثی مانند زندان‌زدایی، بهداشــت قضایی، حقوق شهروندی مطــرح شــود. همچنین ایشــان، نگاه ویژه‌ای به امنیــت داشــتند و من معتقدم تئوری ایشــان، ســبب شــكوفایی در حوزه‌های اجتماعی می‌شود.

دائرة المعارف فقه اسلامی

یـادم اســت در مرکــز دائرة‌المعارف فقه که به مشــورت و با حكــم رهبری راه‌اندازی شــد، وقتی بنا بود همایشــی برای شیوه‌شناسی دائرة‌المعارف برگزار شــود، از صحبت‌هایی که ایشان در آن همایش می‌کردند، معلوم بود که بر منابع اســلامی جدید و قدیم مســلط بودند و دانشمندان جدید و قدیم را می‌شناختند. خودشــان می‌فرمودند: وقتــی در حج بودیم، یكــی از مقامات ســعودی آمد و سلام و علیک کــرد و گفت: من در همایش کویت، شــما را دیــده‌ام و مشــورتی دارم. مــن را بــه اتاقی در بالای حــرم بردند و این دانشمند عربستانی کتابی دوجلــدی که در مورد اقتصاد اســلامی نوشــته بود را به من داد و خواســت این کتاب را بخوانــم و نقــد کنم. در دائرة‌المعــارف، گاهــی تحقیقاتی که به نظرشان ناقص بود را خودشــان می‌نوشــتند. لذا برخی مقالات دائرة‌المعارف به قلم ایشان است. همچنین در آثار و اندیشــه‌های ایشــان موضوع‌شناسی خیلی مهم بوده اســت و فراوان تاکید بر آن می‌کردند؛ لــذا در این زمینه، مطالعه و فكر زیادی داشتند.

مسألهٔ مرجعیت‌‌‌

ایشان، به مسألهٔ مرجعیت نگاهی داشتند که برگرفته از نگاه شهید صدر است، در مجله حوزه، بخشی از آن مطرح شده است. ایشان می‌فرمودند: فقه، برنامه عملی زندگی است و با توضیح‌المســائل نوشتن، تنها قسمت کمی از آن نمایان می‌شود. شورای نگهبان امروز دارد حلال و حــرام این مملكت را تعیین می‌کند. در این شورای نگهبان باید مجتهدان بزرگی باشــند کــه این حلال و حرام را با احاطه علمی و موضوع‌شناســی و قــدرت علمی بیان کننــد. می‌فرمودند: به نظر من متصدی شــورای نگهبان، باید مجتهدان مطلق و تراز اول باشــند، چون حلال و حرام مردم در این‌جا تعیین می‌شود. حتی معتقد بودند که در مجلس شــورای اسلامی نیز باید حداقل بیست یا سی درصد اعضا، مجتهد باشــند؛ زیرا صرف نظارت شورای نگهبان کافی نیست؛ چراکه برخی اوقات فرصت نمی‌کنند که به دقت بررسی کنند. ایشــان با ایــن نگاهی که داشــتند مرجعیــت را یک امر فراگیــر حكومتی و اجتماعی می‌دانستند. لذا در زمان مرحوم امام معتقد بودند باید امام را ترویج کنیم و بقیه هم نباید رساله بدهند. زمان مرجعیت رهبری نیــز می‌فرمودنــد: مرجع حلال و حرام ایشــان هســتند. من به مراتب شاهد بودم اشــخاصی از عراق و بقیه کشورها می‌آمدند و درخواســت رساله می‌کردند. ایشــان در پاســخ می‌فرمودنــد: مراجع به اندازه کافی هســتند و به ایشان مراجعه کنید. بعد از قوه قضائیه، مقام معظم رهبری به ایشــان توصیه کردند رساله بنویسند و اقدام کنند. نگاه ایشان، تسریع در مرجعیت دینی نبود، گرچــه در کویت و عــراق، مقلّد فراوانی داشــتند. از طرفی خود ایشان، از تبلیغ مرجعیت اجتناب داشتند. حتی وقتی برای برخی همایش‌های در قــوه قضائیه، پوســتر بزرگــی از ایشــان را می‌زدیم، دستور می‌دادند این‌ها را جمع کنید. ایشان جنبه‌های سلوکی و معنوی نیز داشتند. آن مرحوم، به مقدار بســیار زیادی، اهل‌بیتی و ولایی بودند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا