مجله حوزه، شماره ۴۲، زمستان ۱۳۶۹
پیام تاریخی امام راحل، قدس سره، به حوزههای علمیه، بهحق، منشور روحانیت و حوزویان است. منشوری که باید فرادید اولیای امور و عالمان حوزه قرار بگیرد و از آن، چونان یک متن قانون اساسی در جهت ساماندادن حوزهها و بالندگی استعداد حوزویان الهام گیرند. عشق به حاکمیت اسلام، مرزبانی از اصالتهای حوزه و خروش علیه موانع و نابسامانیهای نهایی روحانیت در جایجای این پیام موج میزند.
امام در این پیام مقدس، بر ما اتمام حجت کرد. رسالتمان را نمود، شیوههای رسیدن به آن رسالت مقدس را شناساند و موانع رشد حوزهها را بر ملا و افشا کرد.
این پیام، مستقیم و غیرمستقیم، حاوی آموزههای اساسی برای بالابردن کارآیی حوزههاست. استخراج این آموزهها و اعمال آنها در حوزههای علوم دینی، امری است ضروری و فوری .
با دومین سال صدور این سروش جانبخش، برخی تأملات خویش را به یاد و بزرگداشت این منشور مقدس عرضه میکنیم، باشد که اندکسهمی از وظیفه خویش را در احیای اندیشه امام راحل، قدس سره، ادا کرده باشیم .
مسؤولیتشناسی عالمان دین در قبال امت اسلامی، وظیفهبانی در حراست از دستآوردهای انقلاب اسلامی، از اصول اساسی و مسلمی است که امام بر آن پای میفشرد.
در این راستا، احاطه به مسائل زمان، آشنایی به روش برخورد با حیله و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاستها و حتی سیاسیون و… را بر مجتهد فریضه میداند. امام راحل، فقه اسلام را تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تا گور دانسته و زندانیکردن آن را در نگرشهای فردی و حوزههای درسی کاری در راستای خواسته استکبار جهانی و دشمنان اسلام میداند و در این زمینه به حوزویان تذکار و هشدار میدهد:
« هدف این است که ما چگونه می خواهیم اصول محکم فقه را در عمل و جامعه پیاده کنیم و بتوانیم برای معضلات جواب داشته باشیم»…
«مادامیکه فقه در کتابها و سینهٔ علما و مستور بماند، ضرری متوجه جهانخواران نیست و روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد نمیتواند درک کند که اجتهاد مصطلح برای اداره جامعه کافی نیست».
در بینش امام راحل، قدس سره، حوزهها تمام همِّ خود را باید در جهت استقرار و حاکمیت اسلام ناب قرار دهن. و با همه توان برای پاسخگویی به معضلات فرهنگی و نیازهای نظری نظام و جامعه اسلامی بکوشند؛ زیرا استکبار، تمام توان خویش را در ناتوان جلوهدادن اسلام از اداره زندگی بشر امروز میداند.
«همه ترس استکبار از همین مساله است که فقه و اجتهاد، جنبه عینی و عملی پیدا کند و قدرت برخورد در مسلمان به وجود آورد»…
«در همه توطئههای جهانخواران علیه ما، از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره، برای این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوی جامعه است و حتی در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم»…
در پایان پیام، امام بزرگوار، مسئولیتی فراتر از آنچه در گمان ماست برای عالمان دین برمیشمارد. او در دست گرفتن نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را و پیشبینی ترفندهای استکبار جهانی و خنثیسازی آن را از وظایف اصلی روحانیت میداند و علمای بزرگوار اسلام را به ساماندهی و بازسازی حوزههایی که دستپروردگانی چنین تربیت کنند فرا میخوانند:
«حوزهها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای عکسالعمل مناسب باشند. چهبسا شیوههای رایج اداره امور در سالهای آینده تغییر کند و جوامع بشری برای حل مشکلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند. علماء بزرگوار اسلام از هماکنون باید برای این موضوع فکری کنند».
امام، به صراحت وظیفه حوزهها را تربیت عالمانی دانا بر فرهنگ و سیاست جهان، مسلط بر ترفندهای استکبار، توانا در استخراج مقررات اسلامی متناسب با تامین نیاز جوامع بشری میداند و مسؤولان حوزه را به ساختن حوزههایی برای تربیت چنین عالمان و مجتهدانی فرا میخواند
در بینش آن بزرگمرد، حوزویان، تئوریسین انقلاب و نظام اسلامیاند. آنان به منزله مغز در پیکره جامعه اسلامیاند، باید مشکلات فرهنگی جامعه را سامان بخشند و معضلات نظری جمهوری اسلامی را حل کنند. معیار سنجش و میزان در توفیق و عدم توفیق مدیران و اصحاب حوزه درانجام این وظیفه نموده میشود و فعالیت عالمان دین در این بستر، ارزش و بها مییابد.
بهترین عمل امروز آن است که از خود محاسبهای دقیق کرده و فعالیت خود را در عمر دهساله انقلاب با عرضه به این مهم محک زنیم. نقاط قوت، زمینه ضعف و موانع رشد حوزه را به خوبی بشناسیم و در پی بالا بردن کارآیی حوزهها برآییم .
در این مقال، برای انجام این امر، وضعیت موجود حوزهها را در رابطه با انجام وظیفه مذکور، بهصورت پرسش و در قالبی منطقی با شیوه سقراطی ارزیابی میکنیم :
آیا با گذشت ده سال از انقلاب اسلامی، ما حوزویان، نظامنامهای در همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی بر اساس عینیتها و متناسب با مقتضیات زمان تدوین کردهایم؟
درتمام انقلابهایی که بر پایه تئوریک ظهور کردهاند، تئوریسینها، طراحی و تدوین برنامه برای استقرار نظامات جامعه بر اساس آن تئوری را به انجام رساندهاند. آیا حوزههای علمیه چنین نقشی را ایفا کردهاند؟
۱. آیا حرکتهای فردی و نیمهرسمی که از سوی برخی عالمان دلسوز و فاضلان دردمند با شرکت در سمینارها و حضور در برخی نهادها و ارگانها انجام میگیرد کافی است؟ هنگامیکه مسؤولان نظام در تریبون نمازجمعه، مصاحبهها و… از حوزویان برای حل معضلات تئوریک جامعه یاری میخواهند و برای ساماندادن جامعه بر اساس ارزشها و مقررات اسلامی از متولیان علوم اسلامی کمک میطلبند، در پاسخ به آنان چند رساله، مقاله و طرح قابل عمل داده میشود. پروندههای متراکم حقوقی و غیرحقوقی در قوه قضائیه قاضی صالح میطلبد. جوانان پاکفطرت و عاشق اسلام ناب در دانشگاهها در جستوجوی استاد دینشناس و عالماند!
۲. آیا پرداختن به مقولههای تجریدی، انجام تصفیه حسابهای خطی در قالب دفاع از فرهنگ اسلامی، ارزشها، اصالتها و آرمانهای امام، در مطبوعات و تریبونها رهگشاست یا مانع راه؟
۳. فرو رفتن در لاک تدریس و تدرّس متون فقهی و طرح انظار فقیهان بزرگوار، فارغ از هزاران پرسش بیپاسخ از ناحیه نظام و جهانیان آیا وظیفه حوزویان است؟ چرا محصول فکری دهها هزار روحانی که در کشور ماست پشتوانه جدی برای حل سریع مشکلات نظام و پالایش رسوبات فکری فرهنگی و اخلاقی مخالف دین و حاکمیت ارزشها و باورهای دینی نمیگردد؟ آیا معاذ الله نقص در دینی است که شعارش: «انتم الاعلون» و مقصدش: «رحمة للعالمین» است و یا نقیصه و عیب در ماست؟ آیا تمام تقصیر از آنِ استکبار جهانی است که با توطئهها و ترفندهای گوناگوناش، مجال بازسازی فکری و فرهنگی را از ما گرفت یا نابسامانیها در برخی عرصهها نیز در این عدم توفیق سهیماند؛ چه قوت و کمال دین خاتم در همین است که در عصر تکنیک و صنعت ارزشها و اصول را بر جوامع حاکم سازد.
۴و متولیان و مسؤولان، اساتید، بزرگان، فاضلان و طلاب حوزه باید برای به فعلیت رساندن توانمندیهای اسلام، نظام و تشکیلات حوزه را در راستای رسالت پیامبرانه خود در آورند، بهگونهای که این بحر نهفته استعدادها، از خسران تحیر و بیجهتی رهیده، کارا و باثمر گردد. این امر ناشدنی است، مگر اینکه تشکیلات عینی و نظام موجود حوزهها بهدقت ارزیابی گردد و بخشها و عناصری از آنرا که همسو با انجام رسالت امروز روحانیت است شناخته و تقویت کنیم و زواید و عناصری را که مانع یا ناهمسوست بر طرف سازیم. برقراری امتحان، تعیین ضوابط گزینش، تهیه پرونده برای طلاب، رسیدگی به امو معیشتی آنان، برگزاری انتخابات طلاب، تعیین اساسنامه و برقراری نظام، کارهایی است شایسته ولی ناکافی است؛ زیرا آنچه اصل الاصول در حوزههاست تربیت عالم ربانی زمانشناس است.
۵. آیا ساختار نظام موجود حوزه با همین نظمی که حاکم است، طالبعلمان را متحول میکند؟ کلامی و معارفشناسانی برخوردار از منطق برتر در مقابل اندیشههای گوناگون امروز تربیت میکند؟ انسان الهی ارزششناس و ارزشمدار را که با کلام و عمل خود در ارواح و جوامع، اخلاق الهی را بدمد میپرورد؟ تاریخشناسانی که به پیروی از امام علی (ع) با تاریخ زیست کرده باشند، معبر و عبرتهای تاریخی را یافته باشند، سیره انبیاء، امامان و اسلاف صالح را بررسی کرده باشند و با زبان فرهنگ امروز، الگوهای اسلامی را به جوامع دانشگاهی و محافل علمی دنیا عرضه کنند ساختهایم؟ یا اینکه طالبعلمی که پس از بیست سال تحصیل در حوزه، شناختاش از امامان معصوم (ع) جز معلوماتی پراکنده نبوده و در عمق شناخت او با عوام یکسان است؟
این جاست که پس از حرکت نسبتاً نیکویی که تا الان در عرصه تشکیلات حوزه انجام یافته است، اقداماتی در درون و محتوی باید انجام گیرد و اذهان و افکار عالمان دلسوز و طلاب محترم به این سمت معطوف گردد.
پیگیری این مهم، بدون شناخت فلسفه وجود و هدف از تشکیل حوزهها، سنجش کارآیی روشها و شیوهها، تعیین تعداد و مقدار علوم مورد نیاز حوزویان، ارزیابی متون آموزشی، قلمرو وظایف حوزویان، راههای درست انجامدادن وظایف و دهها محور دیگر نامیسور است؛ زیرا بدون شناخت هدف از تاسیس حوزهها، محصول و تولید آن مبهم خواهد بود. ابهام در تولید، در یک سیستم، سرگردانی و حیرت را برای اصحاب و برنامهریزان آن سیستم در پی خواهد آورد؛ ازاین روی نخست بایسته است فلسفه وجودی و غرض از تاسیس حوزهها را نیک شناخت و در پرتو آن مقصد، نیروی مطلوبی را که برای تربیت آن سیستم پایهریزی میشود شناخت.
ما در پی این مهم پرسشها را در زمینه هدف حوزهها دنبال میکنیم :
۱. فلسفه وجودی حوزهها که این همه خونها، عالمان پاک و بیدار شیعه برای حراست از آن نثار کردند و مصلحان برای اصلاح آن رنجها کشیدند و خوندلها خوردند چیست ؟
۲. جواز صرف بیت المال مسلمانان در بقا و اداره این سازمان برای انجام چه رسالتی است.
۳. آیا قلمرو و عرصه هدف حوزه، محدود به شناخت دین، تعلیم و تعلم آموزههای دینی است یا تعلیم، تبیین و ابلاغ دین است، یا هدف، رسالتی فراتر از اینهاست؟
الف. اگر محدود به تعلیم و تعلّم دین نمیباشد آیا در حوزهها چونان نظام درسی، نظامی برای ارزیابی روشهای تبلیغی، شناخت اشکال تبلیغ، تربیت مبلغانی درخور مقتضیات زمان و بررسی دهها مسأله دیگر در این زمینه وجود دارد؟
ب. در بُعد شناخت دین و نظام آموزشی حوزه، آیا دایره نظام تعلیم در حوزههای موجود، محدود به تفقه در احکام و تربیت مجتهدانی در این بُعد است، یا تفقه و فهم تمام دین در همه ابعاد آن؟ به عبارت دیگر: آیا حوزههای علوم دینی، مستنبط احکام تربیت میکند یا دینشناس؟
ج. آیا بستر و عرصه کار حوزهها فقط تربیت مغز و دستگاه ادارک طالبعلمان است یا اینکه غرض نهایی تربیت روح و جان آنهاست. در حوزههای فعلی امروز، جایی برای پرورش و سازندگی روح و روان طلاب باز شده است؟ آیا این مهم را با پاکسازی حوزهها باید دنبال کرد یا نظام حوزه را چنان باید پی ریخت که ناپاکیها [محو] شوند و زمینه پیدایش عالم غیرمهذب و نفوذ فردی ناصالح وجود نداشته باشد؟
اگر عالم دین، وارث انبیاء و معصومین است (که چنین است) پس بنای حوزهها از دوران امام صادق و باقر علیهماالسلام در راستای تربیت انسانهایی برای انجام چنین رسالتی و ادامه اینگونه راهی بوده است. آیا سیستم فعلی حوزههای ما در ساختن چنین انسانهایی برگزیده چقدر موفقاند؟ انسانهایی که هیأت و مشی آنان، مردم را به یاد خدا بیندازد و کلام و عملشان، ارزشهای الهی و اصالتهای انسانی را در جامعه زنده گرداند و فضای معطر و نورانی وجودشان در این عصر سلطه شبمداران، جهان را نورانی بسازد و عطر فضای بهشتی را بر این خاکستان بیفشاند؟
ادامه دارد