مبانی نظری حقوق اجتماعی و سیاسی در اسلام
مبانی نظری حقوق اجتماعی و سیاسی اسلام، ارائهشده در مرکز آموزش علمی و کاربردی قوه قضاییه (بخش نخست)
برای شناخت مکاتب حقوقی و تفاوت آنها:
۱. بایست نظریه آن مکتب را درباره حقیقت انسان، جایگاه او در جهان آفرینش، آغاز و هدف از آفرینش او را جست و یافت. در بررسی چیستی و فهم نظامات و مکاتب حقوقی، جداسازی میان مبانی و اصولِ زیرساختی، با احکام و مؤلفههای حقوقی، سرگردانی در تبیین فلسفه حقوق را در پی میآورد.
۲. در بینش اسلام و ادیان الهی، پایان و فرجام زندگی بشر، رفتن از این کره خاکی نیست، پس از مرگ، زندگی نُوی آغاز میگردد، که چهارچوب و چگونگی آن را، چگونه زیستن و رفتار در این دنیا تعیین میکند، و مواد و ابزار و مصالح ساختمان زندگی آن دنیا در همین دنیا تهیه میشود:
«كَمَا تَدِينُ تُدَانُ وَ كَمَا تَزْرَعُ تَحْصُدُ وَ مَا قَدَّمْتَ اَلْيَوْمَ تَقْدَمُ عَلَيْهِ غَداً فَامْهَدْ لِقَدَمِكَ وَ قَدِّمْ لِيَوْمِكَ»[i]
همانگونه که جزا میدهی به تو جزا دهند و هر بذری که میکاری درو خواهی کرد، آنچه امروز میفرستی، فردا بر آن وارد خواهید شد. پس برای خود در سرای دیگر جایی مهیا ساز و برای آن روزت چیزی از پیش بفرست.
زندگی پس از این دنیا بسیار دراز است و آنرا پایانی نیست:
«إِنَّمَا اَلدُّنْيَا دَارُ مَجَازٍ وَ اَلْآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُمْ»[ii]
دنیا، خانه رفتن و گذار است، ایستگاه میان راه است، و آخرت، خانهٔ ماندن و زیستن است. پس، از گذرگاه خود، برای زیستگاه اصلی و قرارگاهتان توشه برگیرید.
آفریدگار انسان و هستی در کتاباش قرآن فرمود:
«وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ کانُوا يَعْلَمُونَ»[iii]
این دنیا نیست مگر دلخوشی و بازی و بهرههای زودگذر. در حقیقت، آخرت، جای زندگی و آسایش است، اگر به حقیقت دنیا و آخرت، آگاه و دانا شوید.
در سورهٔ غافر، از زبان حضرت موسی به قوماش چنین روایت میکند:
«يا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دارُ الْقَرارِ»[iv]
ای خویشان و قوم من، همانا زندگی در این دنیا، دستمایهای بیش نیست و در حقیقت، آن دنیا، زیستگاه و جای آرامش و زندگی است.
تعبیر و تشبیه زندگی دنیا به متاع، یعنی: همهٔ این زندگی بایست جهتگیریاش در راستای آبادسازی آخرت باشد و دنیا هدف انسان قرار نگیرد.
این نگاه و برداشت از دنیا، جهتگیری و گسترهٔ حقوق و کیفر و پاداش، و نظام زندگی و سمتوسوی رفتار و ارتباطات انسان را در مکتب حقوقی اسلام روشن میکند. بر این اساس، قانونگذاری و تکلیفسازی و تدوین نظامات حقوقی و تعلیمات اسلامی، بایست بهگونهای باشد که از این دنیا بهترین توشه و سرمایه را برای آبادسازی زندگی آخرت برگیریم و توصیهٔ آفریدگار را در دو سرا، در تدوین قوانین و نظامات حقوقی فرادید بداریم.
۳. حقوق و قوانین و تعلیمات اسلامی، بر اساس توحید و معاد است. توحید و معاد، چونان خون است در پیکره تعالیم و آموزهها و مقررات اسلامی. حقوق و مقررات و نظامات اسلامی بایست، انسان موحّد بسازد و آخرت بشر را آباد کند، و انسان را در معاد و قیامت و روز سنجش و ارزیابی کارها، سربلند سازد.
هر قانون و مقررات و سیستمی که انسان و جامعه را به سوی شرک برد، اسلامی نیست. بر این اساس، حقوق و قوانین دینی بایست آغاز آن توحید باشد؛ یعنی: از سوی خدا و برگرفته از وحی قرآن باشد و هم فرجام آن فقط خدا باشد و هم اجرا و انجام آن برای خدا باشد: (اخلاص).
«إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ.»[v]
همه حرکات و جهتگیریهایم تنها برای کسی است که آسمانها و زمین را آفرید، آن هم از سر پاکی، و نیستم من از گروه مشرکان.
۴. انسان در این کره خاکی، گل سرسبد آفرینش و نیکوترین آفریده است و خلیفه خدا در زمین:
«هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا»[vi]
او کسی است که آنچه در زمین است، همه آنها را برای شما آفرید
«فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ»[vii]
مبارک باد خدا را بر نیکوترین آفریده.
خداوند، قراردادن انسان به عنوان خلیفه خود در زمین و مخالفت نخستین فرشتگان با آفرینش انسان را یاد میکند و در این جستاری باریک و لطیف است.
انسان، بایست همه آفریدههای زمین را در خدمت خلافت الهی بهکار گیرد و این اصل زیربنایی دیگری است در تدوین نظامات حقوقی و مقررات زندگی فردی و اجتماعی بشر؛ یعنی حقوق و قوانین اسلامی، تنظیم ارتباطات انسان با طبیعت، حیوانات، گیاهان و دیگر مواد و امکانات زمینی، بایست بر اساس این دو اصل باشد که:
«خلق لکم ما فی الارض جمیعا».
و
«انّی جاعل فیالارض خلیفه.».
۵. حقیقت انسان، دو بعدی است و لازمه زندگی انسان در زمین چنین است. نیمی که تن، اعضا و جسم و خواستههای حیوانی و مادی انسان است، زمینی است و انسان اگر بنده آنها شود، او را تا اسفل السافلین، یعنی پایینترین موجودات، میبرد و به بدترین جنبنده و شرالدواب تبدیل میکند، و نیمی دیگر که سرچشمهٔ عقل و اراده در انسان شده است، همان روح الهی که در او دمیده شد و سزاوار سجده فرشتگان گردید.
اگر روح را بر جسم فرمانروا کنیم، به اعلی علیین پرواز میکنیم و از مَلَک پرّان میشویم و تا مقام «عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی» بالا میرویم و در مقام و جایگاه راستین، نزد پادشاه توانای هستی، مقام میگیریم:
«فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ» [viii]
۶. انسان، دربردارندهٔ کمالات همه موجودات زمین است، با دو امتیاز عقل و اراده:
«اتزعم انک جرم صغیر/ و فیک انطوی العالم الاکبر».
تو به جسم کوچکات نگاه نکن. در وجود تو جهانی بزرگ آمیخته شده است.
همه ساز و ابزار خلافت الهی در زمین در تو نهاده شده است: اراده، آزادی عمل، عقل و خرد و سنجش، گرایش فطری به توحید و خداپرستی و پاکی.
بیگمان، بایست حقوق و مقررات و نظامات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی، همساز و همگون با سرشت و فطرت و گرایشهای الهی او باشد تا انسان بتواند به کمال شایستهاش برسد. و این، بایست در تدوین حقوق و قوانین و مقررات و برنامهها پاس داشته شود. چنین است که در فلسفه حقوق ادیان، حقوق فطری و طبیعی جایگاهی ویژه دارد:
«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ» [ix]
همه حرکات و رفتار و زندگیات را بر اساس دین پاک بُرِش بزن و سازمان ده، سرشت الهی، که خداوند، انسان را بر اساس آن آفرید و هیچ دگرگونی در آفرینش خدا راه ندارد. این است آیین و نظام زندگی استوار ارزشمند، ولی بیشتر مردم این را نمیفهمند.
در ادامه آیات آمده است: گروهی آیینها و مقررات دیگری میسازند و دستهجات گوناگون پدید میآید و هر گروه و دستهای به آنچه برگزیده است شادمان است. مانند این که امروز در غرب، نظامات حقوق بشرساخته، که از تجربه زندگی تاریخی بشر برآمده است و عناصری درست هم در درون خود دارد، نه تنها به این آیین حکومتی و حقوقی خود شادمان است، که دیگران را نیز به آن فرا میخواند و تلاش میکند، با زور و تزویر، آیینها و نظامات بشر ساختهٔ خود را، بر سایر ملل و کشورهای دنیا حاکم سازد:
«وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ، مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ»[x]
این نوشته کوتاه، جستارهایی است از اندیشه اسلامی و مبانی نظری حقوق اجتماعی و سیاسی اسلام که در جلسات آموزش مرکز آموزش علمی و کاربردی قوه قضاییه عرضه شد.
نگاهی است نو به مبانی نظری و اندیشه اسلامی، برگرفته از قرآن و روح روایات و گفتار اهل بیت (ع). امیدوارم دوستان و دانشوران گرامی، آیینهداری کنند و اشکالات و کاستیها و رهنمودهایشان را هدیه فرستند که صادق آل محمد فرمود:
«أَحَبُّ إِخْوَانِي إِلَيَّ مَنْ أَهْدَى إِلَيَّ عُيُوبِي»[xi]
و السلام علی من اتبع الحقّ لذات الحق.
[i] . نهج البلاغه، خطبه ۱۵۳
[ii] . نهج البلاغه، خطبه ۲۰۳
[iii] . سوره عنکبوت، آیه ۶۴
[iv] . سوره غافر، آیه ۳۹
[v] . سوره انعام، آیه ۷۹
[vi] . سوره بقره، آیه ۲۹
[vii] . سوره مؤمنون، آیه ۱۴
[viii] . سوره قمر، آیه ۵۵
[ix] . سوره روم، آیه ۳۰
[x] . سوره روم، آیه ۳ و ۳۲
[xi] اختصاص، ج ۱ / ۲۴۰