جناحها و محکمات انقلاب
[مجله حوزه، شماره ۴۷، پاییز ۱۳۷۰]
جناحها و محکمات انقلاب
عملکرد غلط برخی جناحهای سیاسی و تبدیل رقابت سالم آنان به ستیزهجویی همراه با تهمت و افترا، سرخوردگی عمومی را در جامعه نسبت به همه گروههای سیاسی پدیدآورده، بهگونهای که امروز در برخی محافل، سخن از لزوم و عدم لزوم وجود جناحها در جامعه اسلامی است. گروهی را عقیده بر این است: در جامعهای که نظام آن توحیدی است و قانون اساسیاش توسط دینشناسان از قرآن و سنت استخراج شده است وجود احزاب و طیفهای متفاوت سیاسی نه تنها سودمند نیست که ایمان مردم را متزلزل و در باورهای آنان خلل ایجاد میکند.
با توجه به پیدایش این اندیشه، مقام معظم رهبری در «سروش بیداری» و امام راحل بارها پیش از ایشان، دو نکته را به اندیشهوران و سیاستمداران جامعه تذکار دادند:
-
- طبیعی بودن وجود جناحهای سیاسی .
- رقابت سالم و سازنده بین آنها.
در زمینه لزوم عدم لزوم جناحها در نظام اسلامی باید دو نکته را بررسی کرد:
-
- خاستگاه جناحهای موجود.
- فلسفه وجودی آنها.
اگر جناحها و رهبران آنها به خاستگاه خویش توجه داشته باشند و فلسفه وجودی یک گروه اسلامی را فرا دید خویش قرار بدهند از نفوذ خناسان مؤمننما در امان مانده و نقش سازنده در رشد و سالمسازی جامعه اسلامی ایفا خواهند کرد.
غفلت جناحها از پایگاه اجتماعی و رسالت اساسی خویش، عامل انحراف آنان از صراط میگردد و ناگواریهای غمباری را برای امت اسلامی در پی خواهد داشت .
خاستگاه جناحها
کنارزدن مذهب شیعه از عرصه حکومت توسط حاکمان کشورهای مسلمان، پژوهش و اجتهاد عالمان شیعه را در حوزه عقاید، اخلاق واحکام فردی محدود کرد بهگونهای که رسالههای عملیه، منحصر در پاسخ به مسائل فردی شد و درسهای خارج حوزهها بحث از کتابها و ابواب اجتماعی سیاسی و قضایی را کنار نهاده و بیشترین پژوهشها درباره کتاب طهارت و ابواب عبادات انجام گردید.
حوزههای علوم دینی بر این روند سالها به رشد و حرکت خویش ادامه داد و ابعاد اجتماعی و سیاسی اسلام از پژوهش ذهنهای تیزبین و پژوهشهای پرمایه عالمان دین برکنار ماند.
پیدایش سیستم آموزشی نو، که از حس و تجربه مایه میگرفت، این انزوا را تشدید کرد و صورتی علمی و فرهنگی بدان بخشید و در نتیجه علوم حوزوی عنوان «قدیمه»، «کهن» و دانشهایی که رسالت آن سپری شده به خود گرفت و فراوردهای دانش و فرهنگ غرب بی آنکه از هاضمه ارزشها و فرهنگ الهی و انسانی اسلام بگذرد، دانش روز و علم اداره جامعه گردید.
پیدایش انقلاب اسلامی و تأسیس جامعهای بر اساس قوانین و احکام و ارزشهای دینی، عالمان و مجتهدان را به کاوش در منابع دین از زاویه پاسخگویی به نیازهای انقلاب و جمهوری اسلامی کشاند.
عدم سابقه نیازها و مسائل نوپیدای اجتماعی در منابع فقهی از یکسو و شکل یافتن دستگاه استنباط احکام در دایره نیازهای فردی از سوی دیگر باعث پیدایش استنباطهای گوناگون، عرضهٔ نظریهها و طرحهای متفاوتی دراداره کشور گردید.
با ورود این نظریههای متفاوت به صحنه اجرایی کشور و طرح آنها در رسانههای عمومی در عرصه کارشناسی و حوزه اجرایی، نظام نیز نسبت به مسائل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اداره کشور، دیدگاهها و طرحهای مختلفی عرضه شد.
هر کدام ازاین انظار فقیهان و طرحهای کارشناسان در حوزه و جامعه طرفدارانی پیدا کرد.
با اصرار هر دسته بر اجرای نظریه و دیدگاههای خود جناحها و خطوط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی گوناگونی در جامعه رخ نمود و هر جناحی از سوی برخی بزرگان و یاران امام مورد تایید و جانبداری قرار گرفت.
امام راحل در پاسخ به نام آقای انصاری مرقوم فرمودند:
«کتابهای فقهاء بزرگواراسلام پر است از اختلاف نظرها و سلیقهها و برداشتها در زمینههای مختلف نظامی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و عبادی تا آنجا که در مسائلی که ادعای اجماع شده است، قول و یا اقوال مخالف وجود دارد و حتی در مسائل اجتماعی هم ممکن است، قول خلاف پیدا شود. از اختلاف اخباریها و اصولیها بگذریم .از آنجا که در گذشته این اختلافات در محیط درس و بحث و مدرسه محصور بود و فقط در کتابهای علمی آن هم عربی ضبط میگردید، قهرا تودههای مردم از آن بیخبر بودند و اگر هم با خبر میشدند تعقیب این مسائل برایشان جاذبهای نداشت . حال آیا میتوان تصور نمود که چون فقها با یکدیگر اختلاف نظر داشتهاند – نعوذبالله – خلاف حق و خلاف دین عمل کردهاند؟ هرگز. اما امروز با کمال خوشحالی به مناسبت انقلاب اسلامی حرفهای فقها و صاحبنظران به رادیو و تلویزیون و روزنامهها کشیده شده است؛ چراکه نیاز عمل به این بحثها و مسائل است… طبیعت انقلاب و نظام، همواره اقتضا میکند که نظرات اجتهادی – فقهی در زمینههای مختلف، ولو مخالف با یکدیگر، آزادانه عرضه شود و کسی توان حق جلوگیری از آن را ندارد»[۱]
بر این اساس اینگونه جناحها فرزندان راستین انقلاباند. آنان نه تنها مانع رشد جامعه نبوده که عمل زایش تمدن اسلامی و شکوفایی آراء و اندیشههای اجتماعی اسلام هستند.
انتقاد آنان نسبت به حکومت و مخالفتشان با یکدیگر، نه از سر عناد که از روی دلسوزی و مسؤولیت است. اینان به معنای واقعی کلمه جناح و بالهای عروج حکومت و سپر محافظ نظام هستند. انتقادها، ارائه طرحها و بیان نقطهضعفها، کارگزاران را از خودبینی و محدودنگری، به جمعبینی و واقعنگری نسبت به مسائل جامعه میکشاند. نقشهها و توطئههای پنهانی دشمنان خارجی و رهزنی و خطاهای خیال آنان را بر ملا می سازد.
گروههای سیاسی اسلام، چون جناح نظاماند و به ساماندهی امور اشتغالی ندارند، چه بسا خطر را زودتر احساس کرده و آژیر بیداری را فریاد زنند.
خلاصه جناحهای سالم و اسلامی، سوپاپ اطمینان نظام و دیدهبانان دلباخته آرمانها و ارزشهای نظام هستند.
امام راحل دراین زمینه فرمودهاند:
«برای من روشن است که در نهاد هر دو جریان، اعتقاد و عشق به خدا و خدمت به خلق نهفته است . با تبادل افکار و اندیشههای سازنده، مسیر رقابتها را از آلودگی و انحراف و افراط و تفریط باید پاک نمود»[۲]
آزادی جناحهای سالم فکری و سیاسی گوناگون در جامعه نه تنها یک ضرورت حیاتی و عینی است که یک فریضه و سیره دینی است .
در بینش اسلامی، مؤمنان آیینه یکدیگرند:
«المؤمن مرآة المؤمن»
امت مسلمانان، هم در عرصه سازندگی و اجرای دستورالعملهای حکومت، حضوری فعال دارند و هم فریضهٔ النصیحه لائمة المسلمین» در برخورد با کارگزاران نظام پاس دارند.
« ثَلاَثٌ لاَ يُغِلُّ عَلَيْهِنَّ قَلْبُ اِمْرِئٍ مُسْلِمٍ إِخْلاَصُ اَلْعَمَلِ لِلَّهِ وَ اَلنَّصِيحَةُ لِأَئِمَّةِ اَلْمُسْلِمِينَ وَ اَللُّزُومُ لِجَمَاعَتِهِمْ »[۳]
مسلمان نسبت به سه کار دلزده نشود: اخلاص عمل بر خدا، نصیحت رهبران مسلمانان و حضور در جامعه.
مولی الموحدین امام امیرالمؤمنین ع با اینکه معصوم است برای پرورش مسلمانانهای آزاده و اقتداء زمامداران اسلامی در گسترهٔ تاریخ به اصحاب خود چنین فرمود:
«اعینونی بمناصحة خلیة من الغش سلیمة من الریب»
آری رهبران باید انتقادگران دلسوز و صادق را تشویق کنند و به گفته آنان بها دهند. اگر متملقان در اطراف مسؤولان و کارگزاران نظام لانه گیرند و بازوی معمار جامعه اسلامی گردند و بنا را گر چه از بن کج باشد ستوده و از لغزشها تمجید کنند به گفته امام علی ع انتظاری جز فروپاشی و هلاکت و نفوذ و سیطره دشمن برای آن جامعه نخواهد بود:
«من اعرض عن نصیحة الناصح احرق بمکیدة الکاشح»[۴]
کسی که از پند و انتقاد ناصحان روی گرداند در آتش مکر کینهورزان بسوزد.
معمار جامعه اسلامی پیامبر گرامی در زمینه برخورد با چاپلوسان میفرماید:
احصوا التراب فی وجوه المداحین .
یعنی
چشمهایی که حق را میبیند ولی آن را بهگونهای دیگر جلوه دهد، خاک به .
اگر معماران جامعه بر چشم این چاپلوسان و مداحان خاک نریزند، باید در انتظار ریزش خاک ویرانههای جامعه آرمانی اسلام بر دیدگان خویش باشند.
خلاصه، ضرورت وجود جناحهای سالم فکری و سیاسی در جامعه اسلامی، امری عقلایی، دینی و بدیهی و جایی برای مناقضه در بود و نبود آنها نیست. آنچه را مجال مناقشه و میدان گفتگوست چگونگی برخورد این جناحها با یکدیگر، با حکومت و با ارزشهای اسلامی و محکمات انقلاب است. در این عرصه، هزاران نکته باریکتر ز موست که باید شناخت و پاس داشت .
خصایص و وظایف جناحهای مسلمان
همانطور که در عرصه زندگی فردی، انقلابیشدن آسان است، ولی انقلابی ماندن مشکل، در حوزه فعالیتهای سیاسی – اجتماعی نیز عنوان اسلامی را یدک کشیدن آسان است، ولی اسلامی عمل کردن بسیار دشوار.
در بینش اسلام، مؤمنان چون هوای دین در سر دارند و شیفته عینیت بخشیدن به ارزشها و آرمانهای دینی، در رفتار و برخوردهای اجتماعی، لجامگسیخته نمیباشند. آنان پیش از آن که سازندگی جامعه را در نظر داشته باشند، حاکمیت و عینیت بخشیدن به ارزشها و باورهای اسلامی را فرا دید خویش دارند. گروههای اسلامی پیراستهاند از تکالب، تعاند تباغض و تنافر. شعارشان در هر نماز است :
«رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ»[۵]
و تبلور رفتارشان معنای :
«رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا »[۶]
جناحها در جامعه اسلامی مکمل یکدیگرند. با نقدها و راهنماییها مشی خویش را تصحیح کرده و بنیان مدینه اسلام را با همکاری و تعاون ایمانی استوار می سازند:
«المؤمن من المؤمن کاالبنیان یشد بعضه بعضا»
برخورد جناحهای مؤمن با یکدیگر از روی تراحم و تعاطف است «رحماء بینهم» و مشی و رفتارشان از روی اخلاص و پاسداری از ارزشهاست. نسبت به طرحها و عملکردهای جناح مقابل به دیدهٔ انصاف و از روی حسن ظن نگریسته و با حضوری فعال در جهت پیاده شدن طرحها و برنامههای مثبت، تلاشی پیگیر دارند. برای این امام ع همانطور که «النصیحه لائمه المسلمین» را از ویژگیهای مؤمنان میشمارد حضور در جامعه «اللزوم لجماعتهم» را نیز بر مؤمنان فریضه میداند.
جناحهای اسلامی را ویژگیها و وظایف بسیاری است. این وظایف و خصایص در متون دینی، روشن و صریح نموده شده است، که این مقال را مجال شرح و تبیین آنها نیست. تنها در اینجا به وظایف جناحها در قبال محکمات انقلاب که عدم اهتمام بدان خسارتهای جبرانناپذیری را در پی دارد، اشارتی کوتاه داریم.
جناحها و محکمات انقلاب
همانگونه که هر دین را ضروریات و ارکانی است که مؤمنان در حوزه آن ضروریات، زندگی خود را تنظیم می کنند و انکار آن ضروریات از روی آگاهی، خروج از دایره دین و جامعه متدینین را در پی دارد، هر نظامی را نیز محکماتی است که رخنه در آنها پایههای نظام را متزلزل کرده و حملهگران را به عناصری نامشروع مبدل میسازد.
محکمات نظام جمهوری اسلامی که پایههای نظام اجتماعی امروز کشور ما را تشکیل میدهند: مکتب، نظام تدوینگر مکتب (حوزههای علوم دینی)، قانون اساسی و ولایت فقیه است.
ویرانگری در این ارکان، به مثابه مقابله با نظام جمهوری اسلامی است. چنین دستهها و گروهها در جامعه اسلامی جایی ندارند. و اتمسفر اجتماع آنها را نمیپذیرند.
مطالعه حوادث سالهای اول استقرار جمهوری اسلامی و پاکسازی جامعه از لوث وجود چنین باندها و گروهها به وسیله مردم کوچه و بازار این دیار، گواه مدعای ماست .
متولیان و رهبران گروهها باید هوشیارانه برخورد پیروان و هواداران خویش را با این محکمات زیر نظر داشته و مکانت این اصول را پاس دارند.
بیشک پاسداری و احترام به این اصول به معنای فوق اندیشه بودن و دور از دسترس قرار دادن آنها نیست .
افراط در قداست بخشیدن به این محکمات و وجهه خدایی دادن به آنها خود یک نوع تحریف و ضربه به این اصول است؛ زیرا تفاوتی بین این که اصولی از بیقداستی، قابل اعمال و اجرا در صحنه زندگی و جامعه نباشد، یا از افراط در قداست، بینقش و اثر گردد، نمیباشد.
چون در هر دو صورت، این اصول و محکمات از صحنه جامعه حذف شده و در اداره زندگی انسانها بینقش میگردد.
یاد کرد چند نکته در برخورد با این اصول مفید مینماید:
قانون اساسی
قانون اساسی ما، نه تنها متکی بر آراء مردم است، که برخاسته از آرمانهای شهیدان این دیار و افکار بزرگان و عالمان دین است. جناحها نسبت به آنچه نص قانون است، اگر چند و چون نمایند، پا از گلیم خویش بیرون نهاده و زمینه عدم مشروعیت خویش را ایجاد مینمایند، ولی یا اگر در تفسیر مشتبهات این قانون نظرهای گوناگونی داده شد و درباره این تفسیرها گفتوگو و چند و چون انجام گرفت چه حکمی دارد؟ آیا این انظار به یک تفسیر واقعبینانه کمک می نماید یا اینکه باعث خلل در قانون میشود؟
اگر کسانی که متولی تفسیر قانون هستند، اعم از مجلس و شورای نگهبان، قانونی را تفسیر و یا تصویب کردند و گرایشهای فکری و خطی ناخودآگاه و یا معاذالله خودآگاه در نحوه تفسیر آنان مؤثر بود، آیا جایی برای گفتوگو در اینگونه تفسیرها نیست ؟
ولایت فقیه
نظام ما براساس ولایت فقیه است. سرپرستی و زمام جامعه اسلامی را باید اسلامشناس عادل، مدیر، مدبر و هوشمند بر عهده گیرد. قانون اساسی نیز چگونگی انتخاب رهبر را معلوم کرده است .
بیتردید، گفتوگو در اینکه آیا نظام ولایت فقیه، ما را به سعادت میرساند و حمله به نظامی که بنیانگذار جمهوری اسلامی، به پیروی از صدها عالم اسلامشناس متعهد، بر اساس آراء مردم پیریزی نموده است، ضربه به ضروریات نظام است. چنین هجومهایی زمینه را برای ارتجاع به نظام طاغوتی و حاکمیت استکبار جهانی آماده میسازد.
ولی ارائه طرح به ولی فقیه، اظهارنظر در مسائل اجتماعی، یادآوری نکات مورد غفلت و توجه دادن به مسائلی که جامعه را تهدید میکند، از مقوله «النصیحه لائمه المسلمین» و عناوین حضور مردم در جامعه است .
جناحها دراین زمینه باید چشم بیدار ولی فقیه باشند. نسبت به خطرها و توطئهها هشدار دهند.
ولی فقیه نیز مقام خویش پاس داشته، چنان پدری مهربان، همه جناحها را زیر چتر محبت و راهنماییهای خویش قرار میدهد.
او افزون بر بسط عدالت نسبت به همه اقشار، سایه عفو و رحمت خویش را بر جامعه می گستراند. امت را به اصول و آرمانها فرا خوانده و به هنگام خطر هشدار میدهد. این هشدارها ممکن است در برخی موارد به ذائقه جناحی ناخوش آید و جناحی دیگر را شادمان سازد، ولی آنچه ولی فقیه فرا دید دارد نه جانبداری از جناحی دون جناحی دیگر است که هشدار به انحرافها و بیداری نسبت به توطئههای پنهانی است .
امام راحل که مقتدای ما در سبک رهبری و مدیریت امت است، بارها نسبت به عملکرد جناحهای اسلامی هشدار دادند و در برخی موارد با کنایهای رساتر از تصریح، برخوردهایی از هر دو جناح را محکوم کردند.، در عین این که سردمداران جناحهای اسلامی را افرادی دلسوز و برخوردار از سابقهای نیک میدانستند.
مقام معظم رهبری نیز به پیروی ازامام راحل قدس سره این سیره را فرادید نهاده و در همین «منشور بیداری» با لحنی آمیخته با نگرانی گروههای اسلامی را هشدار داده و به برخوردی سالم و سازنده فرا خواندند.
حوزههای علوم دینی
نهادهای پرورش عالمان دینی که امروز عنوان: حوزه های علوم دینی را به خود گرفته است، برخاسته از متن دین و ضرورت استمرار آئین خاتم است .
این نهاد مقدس در فراز و نشیبهای مخوف و خطرساز چهارده قرن، باورها و آرمانهای دینی را پاس داشته و در حراست آرمانهای اسلامی و انسانی، خطرها و ایثارها کرده است و برای حفظ هر اصلی از اصول الهی و انسانی تشیع، خونها نثار نموده است .
تردیدی نیست که حوزههای علمیه و علماء متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع، مهمترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات و انحرافات و کجرویها بودهاند. علمای بزرگ اسلامی در همه عمر خود تلاش نمودهاند تا مسائل حلال و حرام الهی را بدون دخل و تصرف ترویج نمایند.
آنان در سختترین شرایط با پاسخگویی به شبههها و تبیین نیازهای دینی فرد و جامعه اسلامی، مکتب را از حذف، تحریف و بدعت حفظ کرده و علوم آل محمد را با خون دل خوردنها و تحمل رنجها به ما رساندهاند. امام راحل دراین زمینه فرموده است :
«اگر فقهای عزیز نبودند معلوم نبود امروز چه علومی به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بیت علیهم السلام به خورد تودهها داده بودند»
عالمان دین، افزون بر تبیین عصری معارف و ارزشهای مکتب در نهضتها و جنبشهای اسلامی، انگیزاننده و جلودار بودند. مروری بر وقایع جنبشهای اسلامی در آسیا و آفریقا گواه این مدعاست.
چند و چون در اصل وجود حوزهها، یا انکار نقش حیاتی و تاریخی آنان، همسویی با آرزوی دیروز و امروز ستمکاران و هوامدارانی است که دین را مانع سیطره خویش در جوامع اسلامی دیده و در هر یورش، با سیلی جوانان برومند و شیفته آرمانها و ارزشهای اسلامی روبهرو شده و عقبنشینی کردهاند.
ولی پرسش در جهت زایش و بسط معارف اسلامی و «ان قلت» در جهت تبیین عصری و متناسب با نیازهای نوپیدای جامعه نه تنها پسندیده، که فریضه است .
انتقاد از رفتار روحانیانی که لباس پیامبر را آلت رسیدن به مال و مقام و عنوان کردهاند، از مقوله کمک به تهذیب حوزههاست؛ چه، روحانیان قیم تودهها نیستند؛ که، مفسر و تبلور ارزشهای دینی و مقتدای مردم در این راستایند.
ولی عمل ناپسند یک روحانی و یا تحجر فکری یک گروه را دستاویز کردن و به این بهانه اصل روحانیت را زیر سوال بردن، ضربه به ارکان و محکمات دین است .
حوزههای علوم دینی در پاسخگویی به پرسشهای نوپیدا باید پیشگام باشند. در درون حوزه غنودن و به هنگام هجوم، فریاد واسلاما برداشتن، منافی وراثت عالمان از رسولان است. وارث رسول، خود به سراغ پرسشها میرود. او در انتظار آمدن مریض نمیماند، بلکه خود آستین همت بالا زده به سراغ دردمندان و نیازمندان میشتابد؛ چه او چونان پیامبران خدا، طبیب روحانی دورهگردی است، نه پزشکی مطبنشین «طبیب دوار بطبه»
مباد که روحانیان، وظیفه خویش پاس نداشته، زبان دیگران را با عدم انجام رسالت خویش علیه خود بازگذارند. اگر حوزهها و روحانیان، بیدار، زمانشناس و آیت ارزشهای اسلام باشند و در همه سنگرهای فکری و فرهنگی حضور فعال و درخور زمان داشته باشند، مجالی برای تردید در توان و یا نقش آنان پیدا نخواهد شد.
دین
چند و چون در باب دین، مادامی که به حذفِ حکم و بدعت و تحریف در مکتب منجر نشود، نه تنها مطلوب است که خواسته قرآن و مفسران وحی است. صحایف دینی اگر مورد پرسش و مراجعه قرار نگیرند، ناگشوده میماند و فلسفه وجودی خویش را که هدایت بشر در گسترده تاریخ است از دست خواهند داد.
خاتمیت اسلام، به این است که در هر زمان و شرایطی، پرسش از آن، خوراکِ فکری متناسب و هدایتی درخور برای انسانها به ارمغان میآورد: «توتی اکلها کل حین»
البته گشودن باب پرسش در دین نباید تبدیل به چالش و عقبنشینی از ارزشها و حذف جایگاه و مکانت آن گردد؛ چه مبارزه با دین در هر زمانی میتواند شکل مخصوص به خود را داشته باشد.
نقش دین را در جامعه کمرنگ نمودن و سیاست و اداره نظام را مقولهای جدا از دین پنداشتن و یا شعارها، باورها و ارزشهای دینی را نه تطبیق و تفسیر که با فرضهای از پیش پذیرفته شده تحریف کردن میتواند از مظاهر چالشپذیری در دین باشد، چنانکه عرضه افکار متحجرانه و ناهمگون با نیازهای نسل امروز به نام دین و عمل نکردن عالمان دینی به شعارها و عدم تبلورارزشهای اسلامی در زندگی آنها نیز میتواند غیرمستقیم به انزوا و تضعیف نقش دین بینجامد.
دراین راستا بایسته است متولیان نهادهای اساسی نظام و اصنافی که عنوان دینی دارند مقام و مکانت خویش پاس دارند و در خرج این عناوین مقدس گشادهدل و سخاوتمند نباشند؛ زیرا ضربهای که از این ناحیه بر مکتب و محکمات آن وارد میآید به مراتب از حمله دشمن شکنندهتر خواهد بود.
حوزههای علوم دینی که به حق، آرم دین و معنویت را بر سینه دارند باید چونان انبیاء الهی از موضع دینی نسبت به همه اقشار و گروههای سیاسی جامعه برخورد کنند و صراحت دینی خویش را در پاسداری ارزشها و حاکمیت مقررات دینی نسبت به همه جناحها اعمال کنند.
جانبداری از یک جناحی در مشاجراتی مشتبه که چند و چون آن دعوی بر مردم روشن نیست، ایمان مردم را سست کرده و اعمال غلط آن جناح، به حوزهها منسوب خواهد شد.
حوزههای علوم دینی، اقیانوس ژرف و بیکرانی است که گرچه مشرب خطوط فرهنگی و فکری جوامع است ولی هیچگاه این بیکرانه آب حیات، در رودخانههای خطوط سیاسی نگنجد.
هیچ جناحی سزاوار نیست خود را جناح روحانی به طور مطلق انگاشته و متولی تفسیر دین و نظام بداند. حوزههای علوم دینی متعلق به آل محمد ص است . هزار و چهارصد سال سابقه پرافتخار حوزه را در پای منافع گروهی ذبح کردن خیانتی نابخشودنی است .
گروههای مؤمن سیاسی نیز باید توجه کنند که اگر گروهی از روحانیت و دین و فقاهت وام گرفت و با این حربه بر جناح دیگر حمله کرد، در مقابله با آن، ارزشها، باورها و نهاد مقدس روحانیت را به هنگام دفع حمله جناح مقابل پاس دارند؛ زیرا حمله به این ارزشها کوبیدن جناح مخالف نیست؛ حمله به بن و ریشه خویش است. ضربه به ناموس و آیین و اساس نظام است. در این مقوله، گفتنیها بسیار است که در مجالی دیگر خواهد آمد.
پی نوشت ها
[۱] . صحیفه نور، ج ۲۱ / ۴۶ – ۴۷
[۲] . همان مدرک، ۴۹۰
[۳] تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام، ج ۱ / ۴۲
[۴] . غرر الحکم و دررالکلم،ج ۵ / ۳۵۰، چاپ دانشگاه
[۵] . سوره حشر، آیه ۱۰
[۶] . سوره اسرا، آیهٔ ۸۰