چه نستوه مردی! عظمت، در بلندای اندیشه و شجاعت او رنگ میباخت
پیش از انقلاب، با یکی از دوستان از مشهد به تهران برای دیدار آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان رفتیم. تازه از زندان آزاد شده بودند. با مهندس بازرگان نتوانستیم دیدار کنیم، از آنجا رفتیم به طرف منزل آیت الله طالقانی. خداخدا میکردیم، توفیق دیدار او را.
با تفسیر اجتماعی ـ سیاسی ـ انقلابی «پرتوی از قرآن» او آشنا بودم و کتابهایش را خوانده بودم و وصف بزرگی او را نیز از استاد و مرادم علی آقای حکیمی شنیده بودم. دَر زدیم، نزدیک ظهر بود. با مهربانی، ما را به منزل دعوت کرد. چه نستوه مردی! عظمت در بلندای اندیشه و شجاعت او رنگ میباخت! از هر دری سخنی پرسیدیم. او با روی گشاده پاسخ داد و راهمان نمود. اذان ظهر، بلند شد، فرمود: من خواندن نماز را در اوّل وقت، احتیاط واجب میدانم. با ایشان، نماز ظهر را به جماعت خواندیم. بین دو نماز نشستند از حال وکارهای آیت الله خامنهای در مشهد پرسیدند، گزارش دادیم: تفسیر ایشان که با استقبال زیاد فضلا و طلاب روبهرو شد، از سوی ساواک، تعطیل گردید، ولی ایشان شرح باب حادیعشر را شروع کردند. پس از چند جلسه، آنرا هم تعطیل کردند. اکنون در مسجد کرامت، اقامه جماعت میکنند و به بهانه مناسبتهای دینی، روایات اخلاقی و تاریخی مرتبط با سیره اهلبیت (ع) را شرح و توضیح میدهند. با نگاه نقدگونه به وضعیت امروز. نمونهای از سخنان و تحلیلهای ایشان را عرض کردم. آیت الله طالقانی فرمود: تعالیم اخلاقی اسلام در جامعه اسلامی میوه شیریناش را میدهد، و جامعهسازی میکند. سخن این مرد بزرگ، اصلی شد در جهتگیری زندگیام. به مشهد برگشتم، گزارش دیدار را خدمت آیت الله خامنهای دادم، ایشان سخنی بدین مضمون در رابطه با اخلاق گفتند: اخلاق اسلامی، ضامن بقا و طراوت جامعه اسلامی است. و همین تغییر اخلاقی بسترساز انقلاب اسلامی شد. سالهای نخست جمهوری اسلامی، عطر عرفان و اخلاق الهی امام خمینی (ره)، فضای جامعه را معطّر کرد و در دوران جنگ، در خانوادهها و جبههها و جامعه اوج گرفت، ولی این دستاورد بزرگ امام و انقلاب و شهدا، چنان که بایست به نسل دوم و سوم انقلاب منتقل نشد و در جامعه نهادینه نگردید. اخلاق و عرفان علوی در چرخ و پر دستیابی به ثروت، موقعیت و قدرت، رنگباخت. رهبری بارها بر نهادینهشدن اخلاق در مناسبات اجتماعی ـ اقتصادی و رفتار و سلوک مسؤولان سفارش کردند و از دنیادوستی پرهیز دادند. سوکمندانه، امروز فقدان همین مهم، ناهنجاریهای اجتماعی را تولید کرده است و با تهاجم دشمن به فرهنگ واخلاق و هویت مردم، کجتابی اخلاقی و اجتماعی، به مرز هشدار رسیده است. بایست نهضت اخلاقی در جامعه و حکومت شتاب گیرد و نقش و جایگاه اخلاق در رسیدن به اهداف جمهوری اسلامی در چشمانداز ۲۰ ساله پررنگ گردد و در برنامههای گوناگون جمهوری اسلامی نهادینه شود.
بارها بار در مجله حوزه از او به عنوان «الگوی عالم دینی» سخن گفتیم. او ابوذر زمان بود و با همین عنوان درباره او سرمقالهای آوردیم. مشعلدار هدایت بود و امامِ آن معبد. از قرآن [جان] مىگرفت و [جان] مىداد، شعله مىگرفت و پرتو مى فکند. با عوام مىجوشید؛ اما جهل آنان را سکّوى منیّت نمىکرد. با خواص بهسر مىبرد؛ اما خود را نمىباخت. آخوند سیاسى بود و دین را [عذب فُرات] و سیاست را [ملح اجاج] نمىپنداشت، از دیانت سخن مىگفت اما [استبداد دینى] را درد جانکاه مى شمرد. سر بر آستان ولایت مىسایید؛ اما از دربانان پرمدعای آن بیزار بود. از [قسط] مىگفت و مىنوشت و استعدادکُشى را جاهلیت نوین مىدانست و [اذا الموؤدة سئلت ـ بأىِّ ذنب قتلت] را مىخواند. استثمار و بهرهکشى را، با اسلام، منافى مىشمرد و مىگفت: اسلام، شکم گرسنه نمىپذیرد، اسلام، بدن لخت را نمىپذیرد، اسلام، اجازه نمىدهد که یکى در ساختمان ده طبقه زندگى کند و یکى در گود زندگى کند و در جای دیگر نوشتهٔ «ابوذر امام» آمده است: او از کسانى بود که منزلت حوزهها را در جامعه گسترش داد و دلزدگان از اعمال پارهاى از روحانیان، در زندگى و عمل طالقانى مىیافتند که روحانیت، قدیسان دارد و بهترین قدیسان! آرى باید بهیاد آریم که طالقانى، پیوندگر نسل جوان با روحانیت بود و این خدمت وى نباید مکتوم بماند و بیش از همه، بر حوزه است که ارج این خدمت را بداند و در بزرگداشت وى بکوشد. جایگاهاش «عند رب» باد و راهاش پُر رهرو.