«پری بر باد» فراز و فرودهای بیش از نیم قرن دست و پازدن میان نفس و خداست. نقبی به باطن و سفری در درون، که خواننده را با سالکی در جستوجوی خویشتن همراه میکند و در این سفر، تجربهها و رخدادهای هجرت از وطن خاکی به جاودانسرای فرازمینی را به نمایش میگذارد. هجرت و حرکت، بایستگی انسان است و ماناساز همهٔ آفریدهها و نامانایی همزاد مردن است: «کل یوم هو فی شأن».
هستی و آفرینش، عین حرکت است، که او «دائم الفیض علی البریه» است. هر کو نشانی دارد رویش به بینشان است: «و الیه المصیر و الیه الرجعی»
حرکت آفریدهها، همه، از نقص به کمال است. هر گیاهی که از زمین روید / وحده لاشریک له گوید، ولی انسان را دو حرکت است: حرکت فطری و سرشتی و طبیعی که در آن همکاروان با دیگر آفریدههاست و حرکت ارادی و انتخابی که دوسویه دارد: سوی فُرودین و سویی فَرازین.
چون کشد سوی بالا بالها // تن زده اندر زمین چنگال ها
«لقدخلقنا الانسان فی احسن تقویم ثم رددناه اسفل سافلین – الا الذین آمنو و عملوا الصالحات.
انسان را با نیکوترین سازه و موزون آفریدیم و او را در فُرودینترین زیستگاهی رها کردیم که تنها ایمانآوردگان و شایستهکاران نجات مییابند.