دستورالعمل‌های اخلاقی و عرفانی

دستورالعمل دیگر از شهید اول

[مجله حوزه، شماره ۶۲، ۲۴ تیر ۱۳۷۳:]

در شماره ۲۹ مجلّه، دستورالعملی پرمایه و راهگشا از شهید اوّل، برای سالکان راه کمال آوردیم و در مقدمه آن، گوشه‌هایی از کمالات و آفاق وجودی آن بزرگ‌مرد را نمودیم. در آن نوشته بیش‌تر از ابعاد علمی‌ و اخلاقی وی سخن گفتیم. ولی شهید، تنها در علم و عرفان سرآمد نبود، که مرد میدان سیاست و جهاد و جمع و جامعه نیز بود. عالمی‌ جامع الاطراف، هوشمند، روشن‌اندیش و زمان‌شناس بود. محضر استادان مبرّز و مشهور زمان خویش را در فقه، فلسفه، اخلاق، تاریخ، رجال و انساب درک کرده بود و دانش آنان را بر دانش خویش افزوده بود. بدین منظور، به بیش‌تر مراکز علمی، سفر کرده بود. در سنین جوانی به حلّه می‌رود و به محضر فخر المحققین، راه می‌یابد. فخر محققان، در توصیف شاگرد ژرف‌نگرش گوید:

«من بیش‌تر از او بهره بردم تا او از من»

این سخن استادِ سرآمد آن زمان، در توصیف طالب‌ْعلمی‌ جوان، کم سخنی نیست.

او، علاوه بر درک محضر پرمایه عالمان معروف و برجسته شیعی زمان خود، با عالمان برجسته اهل سنت نیز مرتبط بود، بهره می‌رساند و بهره می‌گرفت، اجازه نقل روایت می‌داد و اجازه نقل روایت می‌گرفت. بر متون درسی آنان در فقه، کلام، تاریخ، بسیار مسلط بود، حتی گفته‌اند: از خود آنان، بیش‌تر. با این‌که کتاب‌های آنان را تدریس می‌کرد و برای پیرو هر مذهب، فتوای همان مذهب را می‌گفت، در فقه او، هیچ اثری از روش و مبانی و فتاوای غیرشیعه به چشم نمی‌خورد.

در فقه و رجال، برخوردار از سبک و مکتبی جدید بود که تبیین آن مجالی دیگر می‌طلبد. این همه کوشایی و نستوهی در علم، او را از تکالیف و رسالت دیگر باز نمی‌داشت. در عبادت، تهجّد و مراقبت، مکانتی بلند داشت. در انجام وظایف اجتماعی و مرزبانی از کیان اسلام، بویژه حفظ آبرو و حیثیت شیعه در بین مذاهب دیگر، حسّاسیتی ویژه و شگفت‌آور داشت.

او، منادی وحدت فِرَق اسلامی‌بود و به این امر پای می‌فشرد. روش و رفتار او، چنان بود که منزل‌اش پناهگاه و دانشگاه و محفل بحث همه عالمان و طالبْ‌علمان مذاهب بود. بیت آن بزرگوار محفل اُنس عالمان اهل سنّت بود و محلّ تلاقی و تضارب آرای دانشوران شیعه وسنّی. معمولاً، منزل‌اش از مسافران و زائران که از اطراف و اکناف بلاد اسلامی، به دمشق می‌آمدند، برای زیارت و یا دیدار او، خالی نبود. این مهم، برخاسته از جامعه‌شناسی، زمان‌شناسی و هوشمندی او بود.

او دریافته بود که دشمنانِ صلیب‌به‌دوش، در کار تفرقه بین کشورهای اسلامی، به عناوین وطنی و مذهبی، هستند، تا به تاراج و غارت بلاد اسلامی‌بپردازند؛ برای همین، بر وحدت مسلمانان، پای می‌فشرد و از هرگونه حرکت تفرقه‌انگیز پرهیز می‌کرد و علیه چنین حرکاتی قد برمی‌افراشت و شدیداً موضع می‌گرفت.

تعهّد او، بر حفظ تفاهم مذاهب و وحدت کشورهای اسلامی، در وقتی که هنگامه افتراق و اختلاف گرم بود و جنگ هفتاد و دو ملت، شعله می‌کشید، بی‌نظیر بود. او، با درایتی ویژه، محور اتفاق و اتحاد مذاهب اسلامی‌قرار گرفته بود. حرکت‌های خیرخواهانه و اصلاح‌گرایانه او، روز به روز، بر دامنه محبوبیت‌اش می‌افزود. همگان، به دید احترام به وی می‌نگریستند. محبوبیت مردمی‌و مکانت علمی‌و معنوی او، سبب شده بود که حاکمان در برابرش، خاشع باشند و به خواسته‌هایش، گردن نهند. با بدعت‌ها می‌جنگید و قلب فتنه را هدف قرار می‌داد. از جمله فتنه محمد یالوش.

محمد یالوش، به خاطر سخنوری، نفوذ کلام و قوه فوق‌العاده در جذب، خیلی سریع، دامنه نفوذ و قدرت‌اش، گسترش می‌یابد. امّا مع‌الاسف، از این موهبت الهی، در راه درست بهره نمی‌برد و از جاده حق، می‌لغزد و به بدعت و آوردن مذهب جدید، روی می‌آورد و خلقی را به گمراهی می‌افکند و فتنه می‌انگیزد.

شیخ شهید، شجاعانه در برابر این مرد فتنه‌انگیز، می‌ایستد و پس از تشریح مواضع فکری وی و ردّ آن، برای جمع کردن بساط توطئه و از بین بردن قلب فتنه، حکم به قتل وی را صادر می‌کند و حاکم دمشق را برمی‌انگیزد تا لشکر انگیزد و بر نابودی کانون فتنه، همت گمارد. چنین شد و کانون فتنه برچیده شد و جامعه اسلامی ‌از مصیبتی بزرگ، رهایی یافت.

حاکمان برخی از بلاد با او مراسله داشته راه می‌جستند و پاسخ می‌گرفتند. نامه حاکم بزرگ سربداران، برای دعوت از او به خراسان و استقرار حکومتی بر موازین فقه شیعه، نمونه‌ای ازآن مراسلات است. این بخش از زندگی شهید اول که زمینه‌ساز ماجرای شهادت غم‌انگیز او شد نیاز به بررسی دارد.

این وصیت‌نامه، گرچه ساده و مأنوس می‌نماد، ولی بند بند آن برگرفته از مسلمات اسلام و برخوردار از ژرفایی و سازندگی است. برخی از مواد توصیه را در پاورقی توضیحی کوتاه داده‌ایم و به عرصه و آثار آن اشارت کرده‌ایم. این وصیت را فقیه عارف، ملا احمدنراقی، در کتاب الخزائن/۴۴۱، با عنوان: «فائدة: فیما وصی الشهید، قدس سره، بعض اخوانه» آورده است؛ امّا متذکر نشده که این وصیت از آنِ شهید اوّل است یا شهید ثانی. پس از تفحص، این وصیت‌نامه را در اجازه آقا میزرا محمد علی رشتی به فقیه بزرگوار، آقا میرزا حسن مجتهد علیاری، یافتیم که وی از خط شهید ثانی نقل کرده بود:

«آقا میرزا حسن، که خداوند شرف و بزرگواری‌اش را افزون کند، از من موعظه و نصیحتی خواست. من، او را به عمل آن‌چه شهید اوّل: محمّد بن مکی قدس سره عمل به آن را از بعضی دوستانش خواسته، سفارش می‌کنم.»

این دو نسخه، تفاوت‌هایی دارند، خداوند، به همه ما، فهم حقایق بلند اخلاق اسلامی، عنایت کناد و در رهروی از آن بزرگان توفیق‌مان دهاد. إن شاء اللّه.

[وصیت‌نامه]

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

بر تو باد به تقوای الهی، در پنهان و میان جمع. خوبی را برای همه آفریدگان بخواه، گرچه به تو بدی روا داشته باشند. در برابر آزار دیگران، بردباری ورز، اگر به تو اهانت شد، یا ناسزا شنیدی، در پاسخ، سخنی ناروا مگو.[۱] هنگام شعله‌ور شدن خشم از کلام ناپسند بپرهیز، از جای‌ات بلند شو، در مکان دیگر بنشین و خود را به کاری دیگر مشغول کن تا خشم‌ات فرو نشیند.[۲] مدام در فکر بهسازی آخرت و سعادت دنیا باش.[۳] در همه حال، به خدا توکل کن و در همه مهمّات به او اطمینان. بر تو باد به پاسداری و شکرگذاری کسی که به تو خوبی می‌کند و تو را نعمت می‌دهد.

از قهقهه و خنده بپرهیز، زیرا غفلت آرد و دل را بمیراند.[۴] به هر کاری مشغولی، نماز اول وقت را ترک مکن. اگر، معاذاللّه، نمازت قضا شد، در اولین فرصت جبران کن.[۵]

در هر حال و مکان، دانش‌آموز باش، پُرگو مباش، بیش‌تر به شنیدن علاقه‌مند باش تا گفتن. با استادت مشاجره مکن و گفته‌های او را برمگردان، آن‌چه را فراگرفتی در شب مرور کن.[۶]

با قرآن مأنوس باش. وِردی از قرآن را برای خودت برگزین. اگر می‌توانی قرآن را حفظ کن و اگر ممکن نیست، هر چند آیه‌ای که در توان‌ات هست از بَرکن.[۷]

کوشش کن، امروزت بهتر از دیروز باشد و تلاش کن در هر روزی، گرچه اندک، تکامل پیدا کنی.[۸] مبادا به گفته سخن‌چینان گوش فرا داری؛ زیرا بدبختی بی‌شمار به دنبال آرد و تأثیر شومی ‌بر نفس می‌گذارد.[۹] در زیارت مشاهد مشرفه، یا خواندن زیارت آن‌ها، از راه دور غفلت مکن.[۱۰] به هنگام تعلیم و نشر دانش، از پرگویی بپرهیز، غیر علمی ‌و بدون مستند سخن مگو. تنها ناقل سخن دیگران مباش، خودت نسبت به مطالب و مسائل صاحب نظر شو…[۱۱]

در هر روز، بیست و پنج مرتبه (اللّهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات و المسلمین والمسلمات) را بخوان.[۱۲] در این دعا، ثواب و مزدی بسیار است. پس از نماز عصر، هفتاد و هفت مرتبه ذکر «استغفار» را بخوان[۱۳]. نیز سوره قدر و توحید را بسیار قراءت کن.[۱۴]


پی‌نوشت‌ها

[۱] . وجود مؤمن، تجلّی اسماء حق است. همان‌گونه که اسماء جمال خدا، بر اسماء جلال او غلبه دارند و رحمت او بر غضب‌اش پیشی می‌گیرد: «یا مَنْ سَبَقَت رحمته غضبه» مؤمن نیز، عفو و رحمت و عطوفت‌اش بر خشم و انتقام نسبت به نادانان و جاهلان، غلبه دارد

او، تمام هستی را جلوهٔ یار می‌بیند و از لکه یا غباری که بر آیینه دل موجودات، بویژه انسان که «احسن الخالقین» است می‌نشیند، رنج می‌برد. او، می‌کوشد با صبوری این لکه را از وجود انسانی ولو آن انسان، ناسزاگوی او باشد، پاک کند. او، روحی به گستره ایمان و توحیدش دارد. چون به منشاء حوادث وقوف دارد، حادثه‌ها او را تکان نمی‌دهد. مؤمن در برخورد با هرزه‌درایان، تنگی روح و بیماری مهلک آنان را نمی‌بیند. نسبت آنان با بدی‌کنندگان چونان طبیب است و بیمار. هرزه‌ای مریض وقتی با چنین روح‌های بلند برخورد می‌کند، دگرگون می‌شود، بسا شفا یابد. خداوند در وصف آنان می‌فرماید:

«واذا مرّوا باللّغو مرّوا کراماً»

«واذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً»

[۲] . از عوامل فرونشانیدن خشم، انتقال از حالتی است به حالت دیگر؛ زیرا غضب، با تغییر حالت خشم‌گر، فرو می‌نشیند. گفته‌اند:

«اذا غضب القائم فلیجلس واذا غضب الجالس فلیقم»؛ نورالحدیقه، عبدالصّمد حارثی همدانی عاملی/۲۱۶.

یا رسول خدا می‌فرماید:

«اذا غضب احدکم فلیتوضأ»

هنگامی‌که خشم بر یکی از شما غلبه کرد، وضو بگیرد، چه خشم زبانه‌ای از آتش است؛ الاٌخلاق، جواد شبرّ/۱۴۶

[۳] . در جهان‌بینی اسلام، دنیا، تجارت‌خانه، کشت‌زار و معبر آخرت است. مؤمن، بدون بهره‌وری بجا و درست از این دنیا، نمی‌تواند در آخرت کامیاب گردد؛ زیرا آن که از تجارت خانه‌اش سود نبرد و برزگری که در مزرعه‌اش بذر نیفشاند، در فرجام، بهره‌ای نخواهد داشت. این است که در جوامع روایی شیعه آمده است:

«اعظم النّاس هما المؤمن، یهتمّ بأمر دنیاه و أمر آخرته»

با همت‌ترین مردم مؤمن است. او هم به دنیایش اهتمام می‌ورزد و هم به آخرت‌اش.

در روایت دیگری، دنیا بهترین یاور برای سعادت و بهسازی آخرت، شمرده شده است.

«نعم العون الدُّنیا علی الآخرة»

امام علی می‌فرماید:

«بِالدنیا تُحرزُ الآخرة»؛ نهج البلاغه، خ ۱۵۶.

[۴] . مؤمن، رسالت‌مدار است. غفلت، انسان را از مدار و صراط خارج می‌کند. سالک و عابد، اگر در سلوک‌اش مبتلی به غفلت شود، لشکر شیطان به او هجوم می‌آورد و او را از صراط منحرف می‌کند؛ زیرا غفلت، راه نفوذ لشکر شیطان است. از این روی، اسلام انسان را از عوامل غفلت، چون (قهقهه) باز داشته است؛ چه قهقهه، خنده‌ای است که همه وجود و مشاعر انسان را با خود یدک می‌کشد و قلبی را که عرش رحمان است آلوده به غبار غفلت می‌کند:

«من کثُرَ ضحکه مات قلبه»

کسی که زیاد بخندد، قلب‌اش بمیرد.

«من کثر ضحکه، قلت هیبته»

آن که زیاد بخندد هیبت‌اش، نزد مردم کم شود. غرر الحکم، ج۵ / ۱۸۰، ۱۹۴ دانشگاه تهران.

پیامبران و امامان(ع) به هنگام شگفتی، تبسّم می‌کردند. تبسّم آن است که صدای خنده از گوش خود انسان فراتر نرود.

امام علی(ع) در برشماری صفات مؤمنان می‌فرماید:

«وإن ضحک لم یعل صوته»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳.

«إن ضحک فلا تعلو صوته سمعه»؛ میزان الحکمة ج۵ / ۴۸۰

اگر پُر خندیدی (و غفلت بر تو عارض شد) توجه به حق کن و بگو: «اللهمّ لاً تَمْقُتْنی»؛ وسائل الشیعه ج۸ / ۴۷۸.

البته آن‌چه مکروه شمرده شده است، خندیدن بسیار و بلند است؛ زیرا خنده‌رویی و خوش‌رویی از علائم مؤمنان و از کارهای مستحب است؛ همان/۴۷۷

[۵] . در متون اخلاقی اسلامی، تقوا و نظم قرین یکدیگرند؛ چه، تقوا بدون نظم در رفتار امکان‌پذیر نیست. انسانی می‌تواند هر کاری را به جای خود و در جای خود (عمل صالح) انجام دهد که مراقبت بر عمر و اعمال‌اش داشته باشد و نظم و نظامی ‌بر زندگی‌اش حاکم سازد. اسلام پیروان خود را از کلاس اول دین که عبادت است، به نظم می‌خواند و با نظم می‌پرورد. از این راه، مؤمنانی پولادین‌اراده می‌پرورد. (وقت معلوم)، در عبادات و آداب و ادعیه اسلامی، از مکانتی ویژه برخوردار است. نماز در غیروقت‌اش مقبول نیست. روزه در غیر وقت خودش، باطل است. حجّ در بیرون از وقت‌اش انجام‌ناپذیر است. تخلّف از وقتِ قرار با افراد، (خلف وعده) است و تخلّف‌گر از وعده، منافق. اسلام، نه تنها از مؤمنان می‌خواهد که (وقت معلوم) را در انجام فرایض و مستحبات پاس دارند، که آنان را دعوت به انجام عبادات و کارها در اوّل وقت آن می‌کند. پارسایی و ورع آن است که وقت پاس داشته شود؛ زیرا حضور در اوّل وقت، نشانه اهتمام به کار و احترام به مولاست. آن که پیش از وقت نماز، وقت نیاز را انتظار می‌کشد، شیفته گفت‌وگو با محبوب خویش است. چه زشت است انسان برای وصال محبوب دنیایی، لحظه‌شماری کند ولی بانگ اذان و دعوت حقّ او را به خود نیاورد. زهی بی‌خیالی و بدسگالی! در محافظت بر اوقات نماز، روایات بسیاری رسیده است و کسانی که نماز را تأخیر می‌افکنند، به‌گونه جدّی تهدید شده‌اند:

علی(ع) می‌فرماید:

«لیس عمل احبّ الی اللّه عزّوجلّ من الصّلاة فلا یشغلنکم عن أوقاتها شییء من امور الدّنیا، فانّ اللّه عزّوجلّ ذمّ اقواماً فقال: (الذین هم عن صلاتهم ساهون) یعنی أنّهم غافلون، إستهانوا بأوقاتها…»

[۶] . آداب دانش‌آموزی، به صورتی دلپذیر و دقیق، با بهره‌وری از قرآن و روایات، در کتاب‌های مستقلی توسّط فقیهان و عارفان بزرگ به نگارش آمده است. منیة المرید، شهید ثانی /۲۳۴.

[۷] . قرآن، سفره گسترده الهی است: (القرآن مأدبة اللّه).

خدا با تمام صفات جمال و جلال‌اش در قرآن تجلّی یافته است. چه سعادت و لذتی بهتر از دیدن جمال و جلال حق است.

«… فتجلّی لهم سبحانه فی کتابه من غیر ان یکونوا رأوه…»

همان نوری که در کتاب تشریع متجلّی شده است، در کتاب کامل تکوین، یعنی آدم دمیده شده است و همین مایه عروج او تا حق و قدرت ملاقات (اللّه) می‌گردد.

«ونفخت فیه من روحی فقعواله ساجدین»

این است که ماٌنوس‌ترین همدم انسان قرآن است:

«من آنس بتلاوة القرآن لم توحشه مفارقة الاخوان»

هیچ‌چیز غیر از قرآن انسان را غنا نمی‌بخشد:

«واعلموا انّه لیس علی احد بعد القرآن من فاقة ولالاِحد قبلَ القرآن مِنْ غنی»

آیات قرآن، کلام خداست. بهترین ذکر و دلپذیرترین چیز برای بنده خدا ترنّم به کلمات (ربّ) اوست. آیات قرآن، سلوک هستند درجه هر شخصی به پیمودن این پلکان است؛ زیرا درجات بهشت، به تعداد آیات قرآن است:

«… فإن درجات الجنة علی قدر آیات القرآن فیقال لقاریء القرآن إقرء وارْقِ»

[۸] . لحظه‌ها سرمایه‌های انسان است. لحظه‌ای که راکد بمانَد و در آن کاری شایسته انجام نگیرد، زیان و خسران است:

«والعصر إنّ الإنسان لفی خسرالاّ الّذین آمنوا وعملوا الصّالحات…»

لحظه‌ها سکوی پرش و پرتگاه سقوط هستند. گناهان در لحظه‌ها انجام می‌گیرد. ذکر حق و اعمال صالح نیز. دروغ، روزه‌خوردن، ترک واجبات گستره‌ای جز یک لحظه ندارند. خوبی‌ها نیز این‌گونه‌اند. مؤمن، مراقب است هر روز مراتبی بالاتر و کمالاتی جدیدتر را کسب کند، انسان اگر امروزش از دیروز، بدتر باشد، ضایع شده است. و اگر (معاذ اللّه) امروزش از دیروز، بدتر باشد، از صراط فطرت منحرف شده و به باتلاق تباهی و گناه، گرفتار آمده است:

«من استوی یوماه فهو مغبون ومن کان آخر یومیه شرّ هما فهو ملعون و من لم یعرف الزّیادة فی نفسه فهو نقصان ومن کان الی النّقصان فالموت خیر له من الحیاة»؛ بحارالانوار، ج۷۵ / ۳۲۷

[۹] . نميمة: سخن چينى و خبربرى است. شهيد ثانى قدس سره خبر برى حرام را چنين تعريف کرده است:

«کشف ما يکره کشفه سواء کرهه المنقول عنه ام المنقول اليه ام کرهه ثالث وسواء کان الکشف بالقول ام بالکتابه ام بالإشاره ام بالرّمز ام بالإيماء وسواکان ذلک عيبا او نقصانا على المنقول عنه ام لم يکن»؛ کشف الريبه عن احکام الغيبة /۴۴

سخن‌چينى، پرده برداشتن از چيز يا کارى است که به ديگرى ضرر مى‌رساند. دو به هم زدن سرّ کسى را فاش کردن، چه اين کار را با گفته يا نوشته يا اشاره يا رمز و يا از راه ديگرباشد. ملاک، ناخوشايند بودن افشاى آن است. تفاوتى نيست عيب و نقص کسى باشد يا نباشد. فقهاى ما آن را گناه کبيره شمرده‌اند و از مؤمنان خواسته‌اند، از نقل کارها و گفته‌هاى ديگران نزد افراد ديگر چه سعايت شمرده شود يا نشود دورى کنند. احوال افراد را جز در مواردى که به مسلمانى سود رساند يا از گناهى جلوگيرد افشا نکنند.

«حقيقة النميّمة افشاء الستر وهتک الستر عمّا يکره کشفه بل کلّ ما رآه الانسان من احوال الانسان فينبغى ان يسکت عنه الاّ ما فى حکايته فائدة لمسلم او دفع لمعصية»؛ همان مدرک

سعايت بين مردم و سخن‌چينى گرچه عملى فردى است ولى نتايج و تأثيرات اجتماعى دارد. اين گناه مايه تشنج جامعه، بدبينى و نزاع بين مردم مى‌شود. دوستى و برادرى که اصول اساسى جامعه اسلامى است سست مى‌شود و ضربه مى‌خورد. اگر اين گناه در عرصه حاکمان و دولتمردان انجام يابد پيامدهاى زيان‌بار و مهلکى را براى دولت جامعه و خدمتگزاران دلسوز در پى دارد. تاريخ نمونه‌هاى زيان‌بارى را در اين مقوله به گواه نشسته است. در منابع روايى از افرادى که نزد امام يا حاکم سعايت مى‌کنند بدترين خلق خدا شمرده شده‌اند. رسول خدا مى‌فرمايد:

«إنّ شرّ الناس يوم القيامة المثلث قيل له وما لمثلث يا رسول اللّه؟ قال: الرّجل يسعى باخيه الى إمامه فيقتله فيهلک نفسه واخاه وامامه»؛ الإختصاص شيخ مفيد/ ۲۲۸.

در روايتى ديگر به جاى امام (الحاکم) آمده است.

[۱۰] . «زيارت» مقوله عقيدتى اخلاقى و اجتماعى است. اين اصل، چونان «شهادت» و «انتظار» نقش اساسى در سازندگى و تحرك شيعيان دارد. خاستگاه زيارت عشق و محبّت است. عاشق از معشوق رنگ مى‌پذيرد و راه مى گيرد. شيعه با زيارت انبيا و امامان و خواندن زيارات مأثوره هم از بار فكرى و آموزشى زيارات معرفت كسب مى‌كند و هم عهد و بيعت خويش را با آنان تجديد مى‌كند و هم براى پى‌گيرى و استمرار رسالت انبيا و اوليا نيرو و توشه مى‌گيرد:

«إنّ لكل امام عهدا فى عنق اوليائه وشيعته وإنّ من تمام الوفاء بالعهد وحسن الاداء زيارة قبورهم فمن زارهم رغبة في زيارتهم وتصديقا بما رغبوا فيه كان ائمتهم شفعائهم يوم القيامة)»

هر امامى عهد و پيمانى بر شيعيان خويش دارد؛ [زيرا با امامت و سلوك خود راه زيست مؤمنانه وسعادت‌بخش را به او نموده است] راه وفاء به اين عهد و اداى حق امامان زيارت قبور آنان است. هر كه آنان را از روى شوق زيارت كند و آرمان‌هاى آن بزرگواران را باور بدارد و نوش كند در جبهه آنان قرار مى‌گيرد و به شفا آن بزرگواران مفتخر خواهد شد)؛ علل الشرايع /۴۵۹; بحارالانوار ج۹۷ / ۱۱۶.

[۱۱] . روح اسلام از زبونى، فرودستى و عقب‌ماندگى نفرت دارد. مذاق اخلاق اسلامى، فرومايگى را بد مى‌داند. برنامه و هدف نظام اخلاقى اسلام ساختن مؤمنانِ نستوه عزت‌مند، سربلند، غيور، رشيد، استوارقامت و استوارروح است. بيش‌تر تعليمات مكتب چنين سمت و سويى را دارند. در عرصه علم مؤمنان را اهل خرد منطق و استدلال مى‌خواهد و اجتهاد را در تمامى زمينه‌ها و مسائل دينى براى همه مى‌طلبد. اين مهم در جاى جاى دعاها زيارات و روايات جلوه‌گرست در قرآن آمده:

«العزة للّه و لرسوله» يا در حديث آمده «الإسلام يعلُوا ولاً يُعلى عليه» و…

[۱۲] . (وسائل الشيعه) شيخ حر عاملى ج۴/۱۱۵۲. داراحياء التراث العربى.

[۱۳] . (همان مدرك) /۱۰۵۳.

[۱۴] . (همان مدرك) . ميرزا جواد آقا ملكى قدس سره مى‌گويد:

«(از شيخ جليل ما) عارف عامل و عامل [ ملا حسينقلى همدانى] عمل مجربى كه قلب را صلاح كند پرسش شد. فرمود: عملى را مؤثرتر از مداومت بر ذكر يونسيه در سجده طولانى و قراءت سوره قدر در شب جمعه و عصر آن نديدم. سپس فرمود: شاگردان و اصحاب آن بزرگوار بدين عمل كردند»؛ اسرار الصلواة /۲۷۰.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا