امام زمان (عج) و رسالت عالمان دینی
این مقاله را برای مجله حوزه نوشتم که در ویژهنامه امام زمان (عج) چاپ شد.
[مجله حوزه، شماره ۷۰، آبان ۱۳۷۴:]
امام زمان (عج) و رسالت حوزههاى علوم دينى
حوزههای علوم دینی شیعه، تبلور عینی و تابلوی جاودانه فلسفه انتظارند. دلسوختهترین عاشقان امام مهدی(ع) در این مهد بالیدند و استوارترین و مایهورترین میراث فرهنگی مهدویت را همین حوزههای مبارک آفریدند.
دستپروردگان حوزههای شیعه، هر کدام در دیار و اقلیم خویش پرچم انتظار بودند بر بام تاریخ آن قوم و دیار، و مشعلهایی فروزان فراراه کاروان بشر به کعبه وصال در تاریکستان فتنهها، هواها، هوسها، خدعهها و دهها بیراهههای راهگونه و سرابهای آبنما، چراغی روشن بر مناره آرمانشهر اسلام.
اینان در سیاهترین دورهها با یاری از (انتظار فرج) امید به فرج را در دلهای پاکدینان و زلالفطرتان زنده داشتند و جنبشهای عدالتخواهی و ستمستیزی را در جایجای دارالإسلام در پهنه تاریخ ساز کردند. امیدی که چونان دوبال است برای تکاپو در زندگی و گذر از باتلاقها و بیغولههای جهل، دودلی و گمراهی. مگر نه این است که ولی عصر(عج) نجاتبخش بشر از کفر و ستم در عصر سیاهیهاست؟مگر او منادی عدالت، برپادارنده حدود دینی، احیاگر معارف قرآنی: (این المؤمّل لاِحیاء الکتاب و حدوده)، بیانگر اسلام ناب محمد(ص): (أین المدّخر لتجدید الفرائض والسّنن)[۱] و برپاکننده حکومت عدل الهی نیست؟
مگر غیر از این است که او کرامتهای اخلاقی را در زندگی و جامعه بشری پیاده میکند و آرمانهای انبیاء و اولیای الهی را در این خاکستان عملی میسازد و عینیّت میبخشد؟
مگر او کجیها و کجرویها را سترون نمیکند و عزت و شوکت اسلامی را برفراز نمیدارد؟
و آیا حوزههای علوم دینی و عالمان فرهیخته و ربّانی در درازای تاریخ رسالتی جز این میجستند و تلاشی غیر این داشتند؟
مگر نه این که فلسفه وجودی حوزهها، تبیین مکتب، پاسداری از اسلام ناب، دفاع از مظلوم، انگیختن روح عدالتخواهی، عدالتگستری، نشر علمی و عملی فضایل اخلاقی و الهی و فراوردههای دینی و قرآنی، پاسداشت حدود و ثغور شریعت، زنده نگه داشتن امید به عدالت و ایجاد گشایش برای پاکسازی زمین از همه نامردمیها و ستمهاست؟
مگر عالمان ربانی، نابودی طاغوتها و ستم شاهان و استقرار معارف و ارزشهای ناب محمدی(ص) را در همه زوایایش وعده ندادند و خود در عمل گواه این مدعی نشدند و در آمادهسازی مقدمات فرج: رسیدن به حکومت عدل جهانی جام شهادت را نوش نکردند؟ آری آنان چنین بودند و شاهدانی شدند گویا، بر بام تاریخ بشر. گزاف نیست اگر بگوییم کارنامه حوزهها جز انتظار فرج نیست. اندکتأمّلی در تاریخ حوزههای شیعه درستی این گفت را مینماید.
با این همه به سه رسالت اساسی که ساختار حوزهها و بافت زندگی اندیشهوران فرهیخته عصر انتظار را تشکیل میدهد اشارتی گذرا میکنیم:
١. ائتمام و اقتداء: اسوهگیری از آرمانهای مهدی (عج) و سامان دادن زندگی و تلاش حوزوی و سیرت و رفتار عالم دینی و طالبان علم بر اساس سیره حضرت مهدی(عج) و راه گرفتن از آن انسان کامل.
٢. وراثت: پاسداشت مکتب مهدی (عج)، حراست از معارف ناب اسلامی و خرافهزدایی از زلال مکتب، وحی و معارف الهی.
٣. نیابت: برفراز داشتن پرچم هدایت، نگاهداشت روح عدالتخواهی و ستمستیزی، سرپرستی امت اسلامی در غیبت بزرگ و طولانی مهدی(عج).
ائتمام و اقتداء
امام زمان (عج) و انتظار برای حوزویان، نه یک عقیده که زندگی است؛ زندگی علمی ـ عملی و حوزوی.
در تلقی ما، ولی عصر، سرپرست و صاحب اصلی حوزههاست، ولینعمت آنهاست، تغذیه فکری و مادی آنها به عنایت اوست، هم سرباز اویند، هم بر خوان نعمت او. از او چراغ راه میگیرند و رسم هدایت میجویند. مردم نیز به آنها چنین مینگرند و ایتام آل محمد(ص) در غیبت امام و سرپرست و سرورشان، به حوزهها پناه میآورند و از آنان یاری میخواهند و راه میجویند. با این برداشت متولّیان و سازماندهندگان حوزه که خود نیز به یُمن وجود و عنایت و لطف او عزّت یافتهاند و سروری، بایسته است که خطوط نورانی قامت معنوی آن امام همام را تراز و شاغولِ سازماندهی تشکیلات بازسازی و بالندهسازی حوزهها کنند. همّ خویش را در پیریزی حوزهای که خوشنودی مولاست به کار گیرند. رسالت جهانی مهدی را با همه بار معانیاش دلیل کارِ حوزهها کنند. حوزهای بسازند که شاگرداناش اوصاف امام عصر(ع) را قبله خویش قرار دهند و عشق به او را راه خود.
اگر مهدی، امام عصر، ولی عصر، امام زمان و صاحب عصر و زمان است، آنان نیز زمانشناس بار آیند و پیشقراولان و طلایهداران عصر خویش تا بتوانند مدیر و هادی قبیله خویش شوند و زمان و روزگار و جامعه و زندگی مردم را بر راستای ویژگیها و هدفهای مهدی سامان دهند.
اگر او آیت کبرای الهی است زندگی، گفتار، رفتار، مشی اجتماعی و سیره عملی و علمی آنان صبغه الهی داشته و سیمایشان آیت و نشانهای باشد از جمال و جلال الهی. چهرهشان خدا را فرا یاد آرد و نشست و برخاست با آنان بر روحانیت و معنویت و ایمان بیفزاید:
امام صادق از رسول خدا(ص) نقل میفرماید:
«قال الحواریّون لعیسی(ع) یا روح اللّه من نجالس؟
قال: مَنْ یذکّرکم الله رؤیته و یزید فی علمکم منطقه و یرغّبکم فی الآخرة عمله.»[۲]
این است که همنشینی و نگاه به سیمای او عبادت به شمار آمده:
«النظر الی وجه العالم عبادة.»[۳]
اگر او حجت خدا در زمین است؛ دستپروردگان حوزهها به راستی بایست حجّت بر حقانیّت اسلام برای مسلمانان باشند. معارف ناب الهی را نوش کرده و با تبلور عشق صاحب زمان در دلشان، بر دنیا و زرق و برق و دلرباییهای آن و هر آنچه مزاحم رسالت و تکلیف است، چهار تکبیر زنند:
« اَلْفُقَهَاءُ أُمَنَاءُ اَلرُّسُلِ مَا لَمْ يَدْخُلُوا فِي اَلدُّنْيَا»[۴]
عالمان وقتی امین خدایند که دلبستگی به دنیا نداشته باشند.
اگر او (نوراللّه) است که در پرتو انوارش هدایتجویان راه بینند و ره میپویند، سربازان و شاگردان او نیز باید مشعلی باشند فرا راه رهجویان و رهپویان.
به فرموده امام حسن عسکری (ع) به نقل از امام باقر(ع):
«العالم کمن معه شمعةٌ تضیءُ للناس فکل من ابصر شمعته دعا له بخیر. کذلک العالم مع شمعةٍ تزیلُ ظلمةَ الجهل والحیرة…»[۵]
اگر او به (امین الله) نواخته شده است، جهتگیری سازمان حوزه نیز باید در این باشد که دستپروردگانی امین بپرورد: امین در رساندن معارف ناب اسلامی، امین در بیان حقایق، امین در پاسداری از عدالت، امین در حفظ ایمان و نوامیس امت، امین در نگاهداری و صرف بیت المال و… اگر امام زمان قلههای فتحناشده دانش را در عصر خویش فتح میکند و سرچشمههای جوشنده دانش را میگشاید و در روزگار او علم به شکوفایی میرسد و بیش از نود برابر بر میراث دانش بشر میافزاید:
«العلم سبعة و عشرون حرفا فجمیع ماجاءت به الرّسل حرفان .فلم یعرف الناس حتی الیوم غیر الحرفین. فاذا قام قائمنا أخرج الخمسة والعشرین حرفاً فبثّها فی الناس وضمّ الیها الحرفین حتی یُبثّها سبعة وعشرین حرفا.»[۶]
حوزههای علوم دینی نیز بستری میشوند برای التقاء و ارتقای علوم و دانشهای گوناگون. اگر او به فرموده امام باقر(ع): خردمندانی قلهسان میپرورد و مربّی عقل بشر است:
«اذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم…»[۷]
ما نیز حوزههای علوم دینی را در این مسیر قرار دهیم و خردورزی را به اعماق حوزهها ببریم و در پرتو آموزشهای خردبرانگیز وحی، طالبعلمانی با خرد، منطقی، آزاداندیش و برخوردار از منطق برتر بپروریم.
اگر صاحب خلق عظیم و ولی اعظم اخلاق (عج) بشر را به کمال نهایی میرساند و ارزشهای الهی را در عمل مردم و جامعه خویش سرشار میکند و دلسوختگان معنوی و عرفانی را مشروب میسازد:
«اذا قام قائمنا وضع یده علی رؤس العباد… وأکمل به اخلاقهم»[۸]
باید نیروهای انسانی برآمده از حوزه، تبلور اخلاق الهی و تجسم ارزشهای اسلامی باشند. در گفت و کردار و رفتار، پرتوی از کمالات و کرامات ولوی را به نمایش گذارند و نیمرخی از رخ یار را بنمایانند.
اگر او مظهر عزت الهی است، حوزهها نیز دانشجویان با عزّت و مناعت طبع بسازند.
اگر او به گاه اقتدار، پوشش ساده، غذای ساده و معیشتی چونان جدش مولای موحّدان امیرمؤمنان(ع) دارد، حوزویان نیز بهگونهای ساخته شوند که به هنگام اقتدار فریفته دنیای پر نیرنگ نشوند و کرسی قدرت زبونشان نکند بلکه با تقوای الهی قدرت را رام خدمت به خلق خدا کنند که دینشناس و فقیه واقعی در فرهنگ شیعه چنین است:
«لاَ يَكُونُ اَلرَّجُلُ فَقِيهاً حَتَّى لاَ يُبَالِيَ أَيَّ ثَوْبَيْهِ اِبْتَذَلَ وَ بِمَا سَدَّ فَوْرَةَ اَلْجُوعِ.»[۹]
در یک کلام، حوزهای سامان دهیم که طالبعلمان و عالماناش رو به کوی او دارند، آهنگ انتظار در تارهای وجودشان مینوازد و عشق به مولا از نوای ضربان قلبشان به گوش میرسد، شیفته و فرهیخته وصال اویند و در همه احوال آماده لبیک به دعوت او. حوزه چونان پادگانی باشد، هر وقت و هر لحظه در آماده باش کامل؛ چه هر آن ممکن است او از در آید و بانگ قیام سر دهد.
وراثت:
عالمان ربّانی و حوزههای علوم دینی در روزگاری که امام زمان (عج) از ما چهره پوشانده است، وارث او در نگاهبانی میراث معرفتی دین و ایمان مردماند. بیان احکام، روشنکردن مرزهای اعتقادی، بیرونآوردن معارف، اخلاق، آداب و موازین تربیتی از متون دینی و تأمین دانشهای دینی مورد نیاز جامعه اسلامی بر آنان است. آنان نیز در روزگار غیبت باید محاسن و نیکوییهای معارف قرآن و اهل بیت(ع) را به نسلها بنمایانند و برتری منطق و توانایی اسلام را در برآوردن بهروزی و سعادت بشر، با زبان همان روزگار و با بهرهوری از بهترین ابزار پیامرسانی، به جهان برسانند:
«العلماء مصابیح الأرض و خلفاء الأنبیاء و ورثتی و ورثة الأنبیاء.»[۱۰]
این وراثت، همان زنده نگه داشتن اسلام بر فراز اعصار و امصار است
«من جاء اجله وهو یطلب العلم لیحیی به الإسلام لم یفضله النبیّون الاّ بدرجة»[۱۱]
در روزگار طولانی غیبت حضرت، شیطانهای پنهان و آشکار تهاجم خود را آغاز میکنند تا پایههای اعتقادی مسلمانان را سست و ایمان آنان را بربایند، تنها پناهگاه مسلمانان حوزههای علمی و اعتقادی است که باید درخور هر مورد به دفع و رفع این زیانها و خطرها بپردازند و با بهرهوری از منطق نیرومند وحی، کار وظیفهبانی و مرزداری خویش کنند:
« لَولا مَن يَبقى بَعدَ غَيبَةِ قائِمِكُم عليه السلام مِنَ العُلَماءِ الدّاعينَ إلَيهِ ، والدّالّينَ عَلَيهِ ، والذّابّينَ عَن دينِهِ بِحُجَجِ اللّهِ ، والمُنقِذينَ لِضُعَفاءِ عِبادِ اللّهِ مِن شِباكِ إبليسَ ومَرَدَتِهِ ، ومِن فِخاخِ النَّواصِبِ ، لَما بَقِيَ أحَدٌ إلاَّ ارتَدَّ عَن دينِ اللّهِ ، ولكِنَّهُمُ الَّذينَ يُمسِكونَ أزِمَّةَ قُلوبِ ضُعَفاءِ الشّيعَةِ كَما يُمسِكُ صاحِبُ السَّفينَةِ سُكّانَها…)[۱۲]
اگر در روزگار غیبت عالمان نباشند که ظهور و فرج او را فریاد کنند و مردم را به سوی او ره نمایند و از دین او با استدلالهای محکم به دفاع برخیزند و کسانی را که ایمان سستی دارند از تور ابلیس و پیرواناش و از شکار ناصبیان (یورشگران بر ارکان دین) رهایی بخشند، هیچکس با قی نمیماند مگر این که راه ارتداد پیش میگیرد ولی آنان زمام دلهای شیعیان را در دست میگیرند چونانکه ناخدای کشتی عقبه کشتی را.
گلهای سرسبد حوزهها، عالمان ربّانی بهحق در درازنای تاریخ تشیع، مرزبانانی وظیفهبان و وارثانی امین و هوشمند بودند و از میراث بهجایمانده پیامبر و امامان شیعه نیک پاسداری کردند. در هر دورهای غبار خرافه را ازسیمای زلال دین زدودند و با خرافه و خرافهبافان و خرافهسازان به ستیز و رویارویی برخاستند، شبهتها را پاسخی درخور دادند و دماغ شبههافکنان در دین و ایمان مردم را با برهانها و استدلالهای متین به خاک مالیدند و ایتام آل محمد(ص) را که میراث معنوی و مذهبیشان مورد تاخت و تاز قرار گرفته بود با رنجهای استخوانسوز، طاقتفرسا و مقاومت و درایتی شگفتانگیز پاس داشتند و توصیه امامان(ع) در توصیف وارث علم حقیقی اهل بیت (ع) را تبلور عینی و عملی بخشیدند. سرگذشت جهاد علمی عالمان ربّانی در طول تاریخ حوزههای علوم شیعه، پر از حماسه، ایثار، نستوهی و سرباختگی است. آنان هم اسلام ناب را پاس داشتند و هم در رویارویی با زر و زور و تزویر حاکمان تاریخ، پرچم سرخ تشیع را بر فراز فرهنگ شهر این خاکستان بر افراشته داشتند.
عالم بودند و جامع. از پسِ هر پرسش و هجوم فکری و فرهنگی بر میآمدند. دیدهبانی بودند که آفاق دید تیزنگرشان همه مرزهای دارالاسلام را میپایید و حرکت دشمنان در اقصی بلاد اسلامی از تیررس نگاه نافذ و دورنگرشان بیرون نبود. با منطق برتر و پشتکاری اعجاببرانگیز تحرکات فکری و فرهنگی بیگانگان را از حرکت باز میایستاندند.
نگاهی به سیره و میراث عظیم فرهنگی و علمی عالمان شیعه گواه این مدّعا است. نوشتههایی که هر کدام در پس خود فلسفهها، رازها و رنجها و حماسهها دارند و فصلی پردامنه از رویارویی علمی و فرهنگی حوزویان و دگراندیشان را فراروی ما میگشایند.
تنها در میراثداری از غیبت مهدی(عج) و فرهنگ انتظار، صدها عنوان کتاب به دست ما رسیده است که مطالعه و کاوش در چند و چون و خاستگاه پدید آمدن این کتابها، تابلویی زیبا از چگونگی مرزبانی و وظیفهداری آنان است. تلاش آنان در پاسداشت این اندیشه و فرهنگ سرنوشتساز و دشمنبرانداز بر تارک تاریخ تشیّع خودنمایی میکند و چشم و دل هر خواننده و پژوهشیِ تاریخ را مینوازد. تابلویی که بیش از هزار سال حماسه، تلاش فکری و فرهنگی، میراثبانی و تکلیفشناسی حوزویان را در عرصه معارف (مهدویّت) به نمایش میگذارد. از ابن بابویه، کلینی، شیخ مفید، علاّمه حلّی تا میرحامد هندی، علامه امینی و همفکران و شاگردان او.
از این تابلوی زیبا و نفیس تاریخ حوزهها گرچه در کتابهایی چون: الغدیر، تأسیس الشیعه، الذریعه و… نیمرخی و سرخطهایی نموده شده، ولی شرح و ترسیم کامل آن، موسوعه و دائرة المعارفی بیش از یکصد جلد میطلبد که بر حوزههاست که به نگارش آن همّت گمارند.
در این تابلوی زیبا شگفتیهایی از جلوداری علمی و فکری، گستره آگاهی و آزاد اندیشی، مرزبانی تا پای شهادت، مبارزه با خرافه و کژفکری و تنگاندیشی و… چشم را مینوازد و برای امروز حوزهها میتواند راهنما و درسآموز باشد.
نیابت
دشوارترین وظیفه و تکلیف حوزهها در عصر غیبت، نیابت عامه است. بیشک نیابت از امامی که منادی عدالت است و در پس پرده غیبت، تا با ظهور خویش حکومت جهانی بر موازین الهی برپا کند به غور در اصول و فقه نیست. به کرسی مدّرسی و انبوه شاگردان نیست. به رساله و مناسک و گرفتن، تقسیم وجوهات و… نیست. نیابت، پذیرش همه تکالیف اسلامی، علمی، سیاسی، اجتماعی، تربیتی و رهبری است. نیابت از مقوله اقدام و عمل است نه علم و حرف. نیابت، میدانداری و حماسهگستری در برابر دشمن است نه انزواگزینی و پسِ پردهنشینی. نیابت شناخت زمان و جهان، سیاستهای جهانی و اشراف بر حرکت تاریخ و جامعههاست، نه گز کردن خانه و مَدرس و بس. نیابت، پرتوافشانی است فراروی همه پاکان و پاکفطرتان و حقطلبان جهان، نه چراغی کمسو در کنج حوزهها.؟
نائب امام زمان، نه هر فقیه و رسالهداری است، بلکه عالم و دینشناسی است که روح دین را نوش کرده و در همه امور و زوایا و نیازهای دینی، مرجع است.
نیابت، در حقیقت، زعامت و رهبری عامه است. رهبری سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی تشیّع. پاسداری از شیعه در دریای متلاطم روزگار خود و نگاهبان دارالاسلام در برابر هجوم امواج فکرها و فرهنگها. رهبری و مدیریت سفینه شیعه بر غوغای رهزن و حیرتزای غولهای امواج و این نه هر معمّمی است و نه همه فقهای شیعه که:
«فامّا من کان مِنَ الفقهاء صائنا لنفسه حافظاً لدینه مخالفاً علی هواه مطیعاً لأمر مولاه فللعوام أنْ یقلّدوه وذلک لایکون إلاّ بعض فقهاء الشّیعه لاکلّهم…»[۱۳]
هر کس از دینشناسان و فقیهان در دین که کشیک نفس کشد و دروازه شهر وجود خود بر هواها، هوسها و خواستههای نفسانی ببندد و دین خود را پاس دارد و از مرزهای آن دفاع کند و پا روی انبوه خواهشهای نفسانی خویش گذارد و دستورات مولا را در همه زمینهها و زوایایش فرمان برد، بر عموم مردم است که قیادت او پذیرند و از او پیروی کنند. بیشک چنین کسی، نه همه فقهای شیعه، که اندکی از آناناند. اینان دینشناسان و فقیهانی هستند که افزون بر گستردگی بینش، برخورداری از درایت و مدیریت، اهل حماسه و اقدام باشند، سری نترس و زبانی صریح در بیان معارف و ارزشهای دین داشته باشند و شهادت در دفاع و ابلاغ و پاسداری از دین را یکی از دو نیکویی شمارند. همین اندک از عالمان شیعه، همیشه، همهجا و در هر شرایطی، مشعل تشیّع را روشن نگاه داشتند و در هر دوره، گرچه اندکشمار بودند، ولی آفاق اقدام و افکارشان همهگیر بود. اینان نه تنها در همه جنبشهای درست اسلامی حضوری پرشور و چشمگیری داشتند که خود پدیدآورنده و سردمدار بسیاری از جنبشهای اسلامی و همهٔ قیامهای شیعی بودند؛ زیرا مقتضای نیابت را تلاش برای برپایی حکومت اسلامی و نابودی حاکمان جور میشمردند. با همین برداشت برای زمینهسازی حکومت عدل بر چوبهٔ دار رفتند و گاهی در آتش قهر و کینه دشمن سوختند و از انوار شهادتشان انسانها را راه نمودند و بر خروش درآوردند.
شهیدان فضیلت حوزههای شیعه که نه کمشمارند، گناهی جز پاسداشت نیابت امام(عج) نداشتند. شمارش اقدامها و حماسههای عالمان، فقیهان، متکلّمان، عارفان و فیلسوفانی که خلیلآسا پا در معرکه مصاف با نمرودیان زمان نهادند و قامت زیبای نیابت را با اقدام بهجا و خدایی خویش استوار داشتند، نه درخور این مقال است. شاهد گویا و برکت عظیم این تعلیم دینی و مقام مقدس در غیبت کبرا، انقلاب کریمه ماست. انقلابی که طلیعهٔ انقلاب جهانی مهدی است. انقلابی که پیادهکردن احکام و موازین وحی و اهل بیت(ع) را همّ خویش کرد و میرود اسوهای شود برای همهٔ مسلمانان و حقجویان جهان. این است که حوزههای علوم دینی، عالمان بزرگوار حوزه و فاضلان فرهیخته، گسترش اسلام ناب را باید پاس این نعمت کریمه بدانند و کرامتی را که برای حوزویان از برکت انقلاب و اقدام بزرگ امام راحل پدید آمده است پاس دارند. پاسداشت این نعمت بَرین و بزرگ، به برکشیدن حقایق و معارف ناب اسلامی از لابهلای گرد و غبار هزار سالهای است که با دست عالمان متهتّک و جاهلان متنسّک بر سیمای اسلام نشسته، بویژه احکام و معارف جامعهساز و نظامپرداز؛ و این، جز با تحوّل و دگرگونی ژرف و همهجانبه در تشکیلات، شیوه آموزش متون درسی و از همه مهمتر دگرگونی در تلقی از رسالت حوزهها و عالم دینی، امکانپذیر نیست. حوزه اگر بخواهد رسالت خویش در سه عرصه: اقتدا، وراثت و نیابت به انجام رساند، باید سازمان و تشکیلاتی درخور پرورش و تربیت عالمانی برای بر دوش کشیدن و انجام دادن این سه مأموریت بزرگ پی نهد و با کمک و یاری از نایب بر حقاش، مقام معظّم رهبری، که بیش از هر کس، درد کارآمدی و نقشآفرینی حوزهها و حوزویان را دارد، خوشنودی و رضایت صاحب اصلی حوزه امام زمان(عج) را فراهم آورد. ما به فراخور فهم خویش آرمان گامزدن در این وادی را در سر داشته و گفتههایی هر چند ناچیز عرضه داشتهایم و همیشه دغدغهمند کارآمدی حوزهها، حراست از میراث حوزه، نمایاندن اندیشههای عالمان و بزرگان ناباندیش و دفاع از آنان بودهایم و در همه این زمینهها نوشتههایی داشتهایم.
برای حراست از مقام مرجعیّت «ویژهنامه مرجعیت» تقدیم کردهایم. در زمینهٔ تشکیلات، سازمان، نارسایی متون درسی و خلاصه، اصلاح و تحوّل حوزه قلم زدهایم.
در جهت مبارزه با تحریفِ چهرهٔ میراثداران حوزههای تشیّع، ویژهنامههایی در زندگی میرزای بزرگ شیرازی، آیت اللّه بروجردی، امام خمینی، سید جمال الدین اسدآبادی و… قدّس الله سرّهم، به عرصهٔ فرهنگ عرضه داشتهایم و اینک در راستای خرافهزدایی از چهره اسلام ناب و فهم درست مفاهیم سیاسی و اجتماعی تعالیم انسانساز شیعه، این هدیهٔ بسیار ناچیز را تقدیم ساحت امام عصر(عج) میکنیم و از او امید عنایت و خوشی فرجام و عاقبت داریم تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
پینوشتها
[۱] . مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، دعای ندبة.
[۲] . اصول کافی، کلینی، ج ۱ / ۳۹، دارالتعارف بیروت.
[۳] . بحارالانوار، ج ۱ / ۱۹۵، مؤسسة الوفاء بیروت.
[۴] . عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، ج ۴ / ۷۷.
[۵] . الحیاة، حکیمی، ج ۲ / ۲۶۸، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم. بحارالأنوار، ج ۲ / ۴.
[۶] . بحارالأنوار، ج ۵۲ / ۳۳۶.
[۷] . همان مدرک
[۸] . همان مدرک
[۹] . همان، ج ۲ / ۴۹.
[۱۰] . میزان الحکمة، محمد محمدی ری شهری، ج۸ / ۱۸، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم.
[۱۱] . همان/ ۳۱
[۱۲] . همان / ۷۰
[۱۳] . بحارالأنوار، ج ۲ / ۶؛ الاحتجاج، طبرسی، ج ۲ / ۴۵۹، مؤسسة الاعلمی، بیروت.