پاسداشت صحیفه حوزویان (۲)
[مجله حوزه، شماره ۷۳ و ۷۴، بهار ۱۳۷۵]
سیر اندیشه اصلاحِ حوزههاى علوم دینى
حوزههاى علمیه به برکت فرهنگ گرانمایه و پربار اسلامی چهرههاى فکرى و انسانى درخشانى به جهان هدیه کرده است.
اسلام، در همه ابعاد، به گوناگونى نیازهاى انسان، منادیان و رهبرانى بزرگ پرورید؛ درختانى بلند و بارآور که هر کدام در روزگار خود به برگ و بار نشستند و راهیان این خاکستان در سایه آنان آرمیدند و از بار فکرى و معنوى آنان سود جستند و ره یافتند.
به گاهى که فشار مستبدان روزگار، اندیشهورى را عقیم کرد و جهالت و حماقت را ارزش، از جان مایه نهادند و با خون خویش چراغ هدایت و راهنماى بشر شدند.
در سده اخیر که ابزار نامرئى و مرئى تهاجم فرهنگى، بنیاد دین را لرزان کرد و میرفت که سمّ سکوت خودى و هجوم بیگانه، بوستان دین را بخشکاند و با وارونهسازى فرهنگ دینى، دیگر رنگ و بویى از معارف ناب محمّدى(ص) در فضاى فرهنگ شهر اسلام نماند، ناگهان سرو آزادى قامت بر میافراشت، چشمِ دوست و دشمن را خیره میکرد، گلبوتههاى ضعیف را نیرومند، نهالهاى زرد و لرزان را استوار و هزاران دانه پراستعداد و پراکنده جوامع اسلامی را جنبش و شادابى میبخشید.
آنان در این جوامع خوابزده، صداى بیدارى دَرْ دادند و فریاد «اَنْ تقوموا لله مثنى و فرادى» را بر سر حوزهها فریاد کردند و براى اصلاحِ امور امّت اسلامی و دفاع از ارزشها و مرزهاى عقیدتى، حوزویان را به خانهتکانى و ساماندادن به حوزهها فرا خواندند. و اى چهبسا خود توفیق پیرایش بخشى از این خانه بزرگ را یافتند.
آنان نه تنها با سخن و اندیشه خویش که با دغدغه و نگرانى و با سیرت و رفتار خود تحول را صلا در دادند و زمینه آن را براى آیندگان فراهم ساختند.
آنان حتى با وجود خویش تحوّل حوزهها و بایستگى افکندن طرحى نو را نمایاندند؛ چه، دردى که آنان از آن حکایت میکردند حوزویان عصرشان بر نمیتابیدند و راهى که آنان پیشه کردند رسمی دیگر را در حوزهها میطلبید و میآفرید.
مصلحى که دستپرورده حوزه است، اصلاح جامعه صنفى او، شاهکلید توفیق و شتاب اصلاحگرى اوست؛ زیرا یک دست، یک جمع میشود و یارى خدا را در تغییر سرنوشت امت اسلامی رقم میزند و چونان انقلاب بزرگ اسلامی یک صدایى و یکدستشدن روحانیان معجزه قرن را قلم میزند. انقلابى که بیش از همه، رسالت روحانیان را دشوار کرد و دشمنان را نسبت به آنان حسّاس.
انقلاب، طرحى نو در جهان افکند، اسلام را با تمام قوا، سینهبهسینهٔ استکبار جهانى با همه تواناش قرارداد. جلودار این ستیز، روحانیان بیدارند و باید حوزهها این جلودارى را براى همیشه حفظ کنند. اگر حوزویان همه توان و نیروى خویش را بسیج نکنند، خون ندهند و خون دل نخورند، در مصاف دشمنان لگدکوب خواهند شد.
امروز فرمان «واعدّوا لهم ماستطعتم مِنْ قوّة» به دوش حوزویان بیش از هر زمان دیگر سنگینى میکند. خامیاست که بپنداریم با بىتفاوتى ما دشمن زخمخورده دست از ستیز با ما برخواهد داشت.
این توانایى بدون بهکارگیرى همه استعدادها و بهرهورى از همه لحظهها و فرصتها امکانپذیر نیست. باید طرحى نو افکند؛ طرحى که تلاش حوزویان را شتاب دهد، مسؤولیت و وظیفهبانى را در صدر قرار دهد و درد و سوز دفاع از دین و با بیان و ابلاغ تعالیم ناب وحى را در جان همه اقشار حوزه شعلهور گرداند. این بایستگى است که خَلَف صالح امام راحل، مقام معظّم رهبرى، را وادار به فریاد میکند و از سر درد و سوز، مراجع، مدرّسان، عالمان، فاضلان و همه عناصر حوزه را به تحوّل و بالندهسازى فرا میخواند و به همه گروههاى فکرى حوزه اندیشیدن و تلاش براى چگونگى تحوّل حوزه را سفارش میکند.
در این برهه بیدارى و خواب حوزهها چگونگى برخورد و بهرهورى از لحظهها و فرصتها حسّاس و سرنوشتساز است. حسّاس از آن جهت که ماندگارى این انقلاب به تپش و تلاش حوزویان بسته است و شکست آن به در هم شکستن و بىتفاوتکردن حوزهها. به فرموده امام راحل:
«اگر این بار انقلاب اسلامی شکست بخورد براى سالیان دراز سخن از رهبرى دینى، جامعه دینى، سیاست دینى و بسیارى از معارف زندگىساز و جامعهپرداز قرآن رنگ خواهد باخت.»
با این تلقى، مجلّه حوزه در آغاز سیزدهمین سال انتشار، با همه گفتههایى که در بهسازى حوزهها عرضه داشته است باز هم از پاسداشت «صحیفه حوزویان»، بررسى، بهرهگیرى و پیادهکردن آن سخن میگوید و ویژهنامههایى را به این مهم ویژه میکند.
در شماره پیش، برخى از محورهاى سخنان رهبرى را در جمع نخبگان تفسیر کردیم و از راهبردهاى اندیشه سبز و سرزنده او راه و زاد گرفتیم.
در این شماره نیز صحیفه راهگشا و خطابه همهسونگر و واقعبینانه و از سر درد او را چراغ راه کرده، نوشتههایى هر چند ناچیز عرضه میداریم.
آنچه مسلم است این صحیفه مبارک، میراث اندیشه هزارسال منادیان اصلاح حوزههاست. باید در کلمهکلمه آن اندیشید و جملهجمله آن را به تفسیر و تطبیق نشست و براى اجراى رهنمودهاى آن به کارشناسى و راهکار پرداخت. دستکم براى فهم درست و تبیین واقعبینانه این گهرپیام، محورهاى زیر را باید پىگرفت و طرحى عملی و اجرایى را با الهام از رهنمودهاى آن صحیفه پىریخت و براى پیادهکردن آن زمینهسازى کرد.
۱. مبانى و مبادى نظرى و عملى طرح اصلاح حوزهها.
۲. پیشینه اندیشه اصلاح حوزه و سیر گذار آن.
۳. شناخت فلسفه نظرى اندیشه تحول حوزهها.
۴. فهم و شناخت و پیادهکردن مقدمات ذهنى و فرهنگى براى رسیدن به طرحى واحد.
۵. شناسایى موانع و شرایط تحول حوزه.
۶. زمینهسازى دقیق براى اجراى طرح.
۷. تدریس طرحى جامع، واقع بینانه، عملى، همهسونگر، با حفظ همه ارزشهاى نظام آموزشى حوزه بر اساس اندیشه منادیان اصلاح حوزه بویژه امام راحل و رهبر معظّم انقلاب.
در شمارهٔ پیش، اشارتى گذرا به مبادى و مبانى نظرى و عملى سخنان ایشان داشتیم.
در این مقال به چگونگى و ضرورت پژوهش در پیشینه اندیشه اصلاح حوزهها میپردازیم تا چه افتد و چه در نظر آید.
پیشینه اندیشه اصلاح حوزه
در بررسى سیر اندیشه اصلاح حوزه، افزون بر تبیین مفهوم اصلاح حوزه باید گستره بحث، جایگاه و نتیجههاى آن را شناخت، سپس منادیان اصلاح را شناسایى و طبقهبندى کرد و سهم هر کدام را در تاریخ دگرگونى سازمان فرهنگ و علوم حوزوى یافت و آنگاه به بیان سیر تحوّل و تحلیل تاریخى این اندیشه پرداخت.
مفهوم اصلاح حوزه
اصلاح و صلاح در فرهنگ دینى ما مکانتى ویژه دارد. صالح کسى است که خود را بسازد و با ساماندادن قوا، غرائز، استعدادها و دیگر تواناییهاى خدادادى، سرمایه عمر خود را در راه خدا و براى خدا به کارگیرد.
اما مصلح کسى است که افزون بر سامانبخشى عناصر وجودى خود، توان ساماندهى افراد، جوامع و عرصههاى بیرون از حوزه کردار خویش را داشته باشد و در عمل هم اقدام کند.
این واژه، در قرآن، گفتار امامان و معارف اجتماعى و اخلاقى اسلام بار معنایى پرمایه و مصادیقى شگفت دارد. پیامبران، خود را مصلحان بشر میشمردند و کار خود را اصلاح مینامیدند؛ چه، رسالت آنان رهایى مردم از تاریکیهاى جهل، بىفرهنگى و تباهى بوده است.
نجات مردمِ خود، از هرزرَوى به رشد و فلاح. حضرت شعیب همه توان خود را در اصلاح قوماش به کار میبرد: «و ما ارید إلا الاصلاح مااستطعت». امام حسین(ع) نهضت خونین خود را اصلاح امت جدش میشمرد. بسیارى از منادیان اجتماعى و فرهنگى مصلح لقب یافتهاند.
خلاصه: از جستوجو و استقراء در موارد کاربرد واژه اصلاح و مشقّات آن این معنى به ذهن میآید:
راه درمان فراروى خود و دیگران گشودن و در این راه نیاسودن و در برابر رنجهاى راه ستوهیدن. چه این نسخه شفابخش براى یک صنف باشد یا جامعه، قلمرو آن محدود به بُعدى خاص از انسان باشد یا عرصهاى مخصوص از جامعه و نظامهاى آن.
این است که هر اصلاح و بسامانى، دگرگونى در درون دارد؛ زیرا انسان اگر از حال خود خوشنود باشد، از گناه برنگردد و صواب پیشه نکند، راه صلاح نرفته است.
اندیشهاى اصلاحى است و سامانبخش که گامی به جلو باشد و راه و رسمی نو و بهتر فراروى مردم جامعه و یا صنف خود بگشاید.
در این پژوهش، باید حوزه را در همه میدانهاى آن دید و در همه عرصههاى آن: مواد درسى، روش آموزشى، چگونگى تدریس و ردهبندى دانشها، نظامها، حرکتهاى فرهنگى و تبلیغى درونحوزوى و برونحوزوى. حوزه با چنین معنایى از قرن سوم تاکنون با فراز و نشیبهایى که داشته ادامه حیات داده است. چنین حیات پیوسته و مداوم در طول تاریخ بشر در کمتر حرکت فرهنگى میتوان یافت. حیاتى که همه این روزگاران از یک روح سیراب شده، از یک منبع الهام گرفته و هدفى یگانه را دنبال کرده است.
گرچه حوزه گاه دچار بحرانهاى بنیانبرافکنى شده، از این روى ناگزیر از سرزمینى به سرزمینى دیگر رخت بر بسته و یا بهگونه متمرکز بلکه پراکنده و در انزوا و دور از مراکز قدرت ادامه حیات داده و همین عاملى بسمهم در به دور بودن از دانشهاى روز بوده و به اُفت آن انجامیده، ولى جوهره حرکت را همیشه در خود داشته و با همه تنگناها گاه زیبا و درخشنده است.
حوزه بدین معنى گاه در قم، گاه در رى، روزگارى پردرخشش، در بغداد برههاى، در نجف و حلّه و… به سیر خوشآهنگ خویش ادامه داده و در آن شهرهایى که بساط دانشِ سرچشمهگرفته از مکتب اهل بیت را گسترانده، دانش اوج گرفته و پا به پاى دانش زمان راه پیموده و آن شهر، مرکزیت یافته و از اینسوى و آنسوى سرزمینهاى اسلامی مشتاقان دانش دین به سوى آن دیار آمدهاند و و رحل اقامت افکندهاند.
در این پژوهش، مصلح هر کسى است که در این بناى عظیم دستى داشته و به دانش و حرکت شیعه توانى داده و مسیر حرکت را نمایانده است.
آن که دغدغه اصلاح حوزه داشته، تا به حرکت شیعه شتاب بخشد و یا حوزه توان بیابد به شبههها پاسخ گوید و در بازار دانش کالایى براى عرضه داشته باشد مصلح است؛ از این روى براى تحولى بنیادین به نکتههایى باید توجه داشت:
۱. میراث هزارساله حوزه را که در هر برههاى، حرکت ژرف مصلحان آن پدید آوردهاند، سرلوحه کار قرار داد؛ یعنى در طرح جامع و همهگیر و کارا باید ریشهها و سرچشمههاى اندیشه تحول را شناخت.
۲. شناخت کامیابیها و ناکامیابیها و ریشهیابى آنها و بهدستآوردن انگیزهها و فراراه قراردادن انگیزههاى کامیابى و دورىگزیدن از انگیزههاى ناکامیابى.
۳. شناخت و بهکاربردن اندیشههایى که تحول آفریدهاند و جامعه را از پوچى و رخوت و بىدردى به در آوردهاند، در حوزهها و آشناکردن حوزویان با جزءجزء آن اندیشههاى ناب.
۴. شناساندن دقیق و احساسبرانگیز دردها براى حوزویان و نشاندادن راههاى درمان به آنان.
۵. پراکندن اندیشههاى روشن، نو و مفید و کارگشا در بین حوزویان و بهدرآوردن آنان از باتلاق اندیشههایى که نه کارآیى دارند و نه گرهى را میگشایند و نه شعلهاى برمیافروزند.
۶. تقویت و رواج مکتب اجتهاد و دورکردن حوزویان از گرداب حرکتها و کارهاى تکرارى و تقلیدى.
۷. شناخت دقیق و علمی کسانى که در دانشهاى اسلامی نوآورى داشتهاند و یا دانش جدیدى را به بازار دانش عرضه داشتهاند و از این راه، تحول ژرف در حوزهها آفریدهاند.
۸. از همه مهمتر و کارگشاتر و بنیادىتر در تحول حوزه، محورقرارگرفتن «قرآن» است. اگر «قرآن» و تفسیر عالمانه و دقیق و روشنگرانه آن در حوزهها رواج یابد و نیازهاى عصر به آن کتاب عزیز عرضه شود و پاسخ از آن خواسته شود. این دریاى بىکران مهربانانه به تلاشورزان در اعماق آن گوهرهاى ناب تحویل خواهد داد و این سرآغاز حرکتى همهجانبه، ژرف، سالم، ماندگار، همیشهنو و… خواهد بود.
۱۰. تلاش شود نظام آموزشى حوزه در این راستا سامان بیاید و طلبه، پس از مدتى صرف عمر، از این مدرسه پراحساس، روشناندیش، آشناى با زمان، اسلامشناس، دقیق، توانمند در تطبیق اسلام با نیازها و در یک کلام زینت اسلام و مسلمانان باشد.
گستره بحث
در این پژوهش میدان کاووش در سیر اندیشه اصلاح حوزه تنها به دانشورانى که حوزهاى بنیاد نهادهاند یا بناى اندیشهاى را برافراشتهاند محدود نمیشود.
اصلاحگر حوزه، گاه یک دردشناس است و آن درد را استادانه به شاگردان انتقال داده و سینهبهسینه در سینه تاریخ جایش داده است.
اصلاحگر حوزه، گاه اندیشهور و عالم ژرف و تیزنگرى است که آهستهآهسته به دور از هیاهو، اندیشه ناب و دانش راهگشا و آگاهىبخش را بهگونهاى دقیق و علمی در ذهنها جاى داده و کم کم توانا شده، قدرت یافته و سکوى اوجگیرى حوزهها به سمت دنیایى بسفراخ و دلگشا شده است.
اصلاحگر حوزه، گاه متکلمی ژرفاندیش است که در هیاهو و غوغاسالارى فرقهها قد علم کرده و بنیان کلامی نو را در عصر خود پى ریخته و هزاران مشتاق را به این سمت کشانده تا ژرف بنگرند و براى پاسخ به نیازها، نه جاهلانه، که عالمانه و دقیق و موشکافانه و به دور از جار و جنجال قد برافرازند.
اصلاحگر حوزه، گاه فیلسوفى است آشناى با فلسفههاى زمان و از آن برج به دیدهبانى پرداخته و به شبههها پاسخ گفته و با قوت به میدان فلسفه گام نهاده و در عمل، اعلام داشته که حوزهها حرف براى گفتن در این عرصه هم دارند و با نوآوریها در این مسیر، مسیر حرکت را تغییر داده و براى حوزهها راه به محافل علمی بازکرده است.
اصلاحگر، گاه در دانش حدیث تحول آفریده و از انبوه حدیثها آنچه را با معیارهاى دقیق و علمی حدیثشناسى درست درمیآمده جدا کرده و با اسلوبى جدید و دقیق عرضه داشته است و از این راه، بىریشگى اندیشههاى خرافى و نادرست را نمایانده و در اصلاح اندیشههاى حوزویان نقشى ماندگار ایفا کرده است.
اصلاحگر، گاه در دانش تفسیر گامهاى بلندى برداشته و از دریاى بىکران قرآن گوهرهایى عرضه داشته که پیشینیان به آنها پى نبردهاند و امروزیان در تقویت بنیه اندیشههاى خود و رودررویى با دگراندیشان، تکیهگاهى محکم و استوار یافتهاند و پلکان بر عروج به دنیاهاى ناشناخته.
اصلاحگر، گاه فقیهى زبردست و پخته و استواراندیشه است که با فقاهتى ناب و تیزنگرى ویژه به آیاتالاحکام و روایات رسیده از معصومان و اصول و قواعد نگریسته و بنیانى ریخته که در همه عصرها، اهل این وادى بتوانند از این دانش ژرف و بىکرانه، نیازهاى عصر خود را پاسخ گویند.
اصلاحگر، گاه عارفى وارسته و سالکى واصل است که پس از عمرى تلاش در راه تهذیب و تزکیه و اصلاح نفس خویش و پیرایش و پروش باطن خود پرتوافشانى میکند و تاریکیها را میزداید و دریچههایى به سوى نور میگشاید.
با نورى که از عالم معنى گرفته تاریکیهاى دلها را میزداید و به دنیایى سرتاسر نور، دلهاى روشنىیافته را رهنمون میشود. با بردبارى و حوصله بسیار دفینهها را از دل خاک به در میآورد و پس از غبارزدایى شفاف و رخشان و بىآمیغ این سرمایههاى جاودانه را تحویل جامعه میدهد. قلبها را مملو از عشق دوست میکند؛ عشقى بىپایان و بىکرانه. دل را از دنیا و پستیها و پلشتیها بر میکند و به آسمانها اوجاش میدهد.
چنان در دنیاى پر از جاذبه حق، انسانهاى شیفته و دلداده را قرار میدهد که دنیاى خاکى را از یاد میبرند و عاشقانه، سر از پانشناخته، به سوى عالم علوى به پرواز در میآیند. در این رهایى از قید و بندها و دام هوسها و سر برآستان حق سودنهاست که تحولى ژرف و همهسویه رخ میدهد.
اصلاحگر، گاه سیاستمدارى متعهد، هدفدار و الهامگرفته از اسلام ناب است. اسلام را دقیق میشناسد و جهان پیرامون خود را نیز. به سیاستها آشناست و سیاستمداران را به هر چهره که درآیند میشناسد و از هدفها، برنامهها و روشهاى آنان بهدرستى آگاهى دارد و بهدقت مواضع آنان را تحلیل میکند. خطمشى، برنامهها، موضعگیریها، تحلیلها، هشدارها، آگاهىدادنها و مبارزات او علیه سیاستهاى استبدادى و استکبارى، افکار را دگرگون میکند، در نگاهها، مطالعهها، بررسیها اثر میگذارد و صاحبنظران را به تجدیدنظر وا میدارد و اهل فتوا را به درنگ بیشتر و طلاب را هدفدار بار میآورد و سرآغازى میشود براى حرکتى نوین.
اصلاحگر، گاه ادیبى است پرمایه و از ادبیات در راه هدفها بهره میبرد. دشوارترین و دیریابترین مفاهیم را در قالب شعر یا نثر ادبى میریزد و بهگونهاى دلپذیر در میآورد و در حوزهها و بین اهل ذوق و دانش میپراکند و خیلى زود در ذهنها جاى میگیرند و ماندگار میشوند. او وقتى رفتارهاى ناپسند میبیند و ارزشها را فراموششده، از این دانش بهره میگیرد، رفتارهاى پسندیده و ارزشها را زیبا جلوه میدهد و با واژگان صیقلخورده و جملههاى آهنگین، رفتارهاى پسندیده و خصال نیک را مینمایاند و ارزشهاى از یادرفته را به یاد میآورد. او وقتى در حوزهها سستى و رخوت و بىاحساسى و بىدردى میبیند با زبان شعر و نثر ادبى احساسها را میانگیزد و سستیها و تنبلیها را میزداید و گروهى پراحساس و شاداب و خستگىناپذیر تربیت میکند و از این راه بناى تحول را استوار میسازد.
براى شناخت این اصلاحگران راههاى ناهموار را باید پیمود:
۱. روزگارى که شیعه در غربت میزیسته و هامونبههامون، براى پاییدن جاى امنى راه میپیموده و دانشورانش سختیها و رنجها را تحمل میکردهاند تا دانش خویش را عرضه بدارند و پرچم اهل بیت را برافرازند و دانشجویانش دربهدریها را به جان میخریدند تا به چشمهاى برسند و جرعهاى گوارا نوش کنند.
روزگارى که جاهلان متعصب، هستى شیعه را به آتش میکشند. کتابخانههاى معظم او را که با خون دل شیفتگان و سرسپردگان اسلام ناب گردآمده بود سوختند و شیعه را در خاکستر غم از دست دادن سرمایههاى عظیم نشاندند. همه و همه باید در تحقیق لحاظ شود تا نقش اصلاحگر نمایان گردد.
۲. زمان را باید شناخت. سیاستهاى حاکم را باید دانست. خود را دقیقاً در آن زمان مورد پژوهش و تحقیق قرار داد تا حقایق به روشنى خود را بنمایانند.
نمیشود در عصر آسایش، موضع عالمان زمان خفقان را به بوته بررسى نهاد، امّا از خود خفقان غافل بود. نمیشود زندگى علمی، حرکتها، موضعگیریها، گونهٔ نگاه به مسائل، مطالعه و بررسیهاى عالمان دوران فتنه را به نقد گذاشت بدون اینکه به خود فتنه و آشوب نگاهى تیز و دقیق داشت و آثار آن را بررسى کرد.
۳. سخن آخر در این مطالعه دامنگستر. پس از گشت و گذار به حوزههاى پرآوازه و گمنام، بررسى زندگى علمی و اجتماعى و سیاسى شخصیتها، امکانات و تواناییها، موقعیتها و شرایط زمانى آنان، اطلاعات بهدستآمده، بهگونهٔ فنى و دقیق و چهارچوبدار طبقهبندى و به بوته بررسى گذارده شود تا نتیجه شایسته به دست آید. در این تحقیق، بایسته مینماد براى هر تعبیر نو، روش نو، کار ابتکارى، نوشته و… پروندهاى گشوده شود تا مسیر حرکت به دست آید و مرگ و حیات، شادابى و پژمردگى حرکت و انگیزههاى آن در هر برههاى روشن شود.
خلاصه: اصلاح، کارى است پیامبرانه و رشد و بالندگى حوزهها و انقلاب اسلامی که پیوندى عمیق و ناگسستنى با حوزهها دارد و فرزند حوزه به شمار میآید به این حرکت پیامبرانه بستگى دارد که باید با نازکبینى و ژرفاندیشى و همهسونگرى و واقعبینى به سیر خود ادامه دهد.
ان شاء اللّه