زیست شایسته روحانیت
هرچه بروید سراغ اینکه یک قدم بردارید برای اینکه خانهتان بهتر باشد، از معنویتتان بههمین مقدار، از ارزشتان بههمین مقدار کاسته میشود. ارزش انسان به خانه نیست، به باغ نیست، به اتومبیل نیست. اگر ارزش انسان به اینها بود، انبیا باید همین کار را بکنند. انبیا سیرهشان را دیدید چهجور بوده. ارزش انسان به این نیست که انسان یک هیاهو داشته باشد، یک اتومبیل کذا داشته باشد، یک رفتوآمد زیاد داشته باشد. ارزش روحانیت به این نیست که یک بساطی داشته باشد و یک دفتری و یک دستکی داشته باشد. فکر کنید ارزش انسان را بهدست بیاورید، ارزش روحانیت را از دست ندهید. در کیفیتِ تحصیلِ علوم هم هرچه بروید سراغ تجملات ـ و انشاءاللّه نمیروید ـ از علومتان کاسته میشود
رسالت روحانیان در بیان امام خمینی (ره)
بسم الله الرحمن الرحیم
کسب رضایت الهی در انجام وظیفه
تبریک این عید بزرگ و این روز عزیز را به خدمت همۀ آقایان، به همۀ ملت و ملتهای اسلامی و مستضعفان جهان عرض میکنم. و من امیدوارم که انشاءاللّه برسد روزی که آن وعدۀ مسلّم خدا تحقق پیدا کند و مستضعفان، مالک ارض بشوند. این مطلب وعدۀ خداست و تخلف ندارد[۱]، منتها آیا ما درک کنیم یا نکنیم، آن بهدست خداست. ممکن است در یک برهۀ کمی وسایل فراهم بشود و چشم ما روشن بشود به جمال ایشان.[۲] این چیزی که ما در این وقت، در این عصر وظیفه داریم، این مهم است. همه انتظار داریم وجود مبارک ایشان را، لکن با انتظار تنها نمیشود، بلکه با وضعی که بسیاری دارند، انتظار نیست. ما باید ملاحظۀ وظیفۀ فعلی شرعی ـ الهی خودمان را بکنیم و باکی از هیچ امری از امور نداشته باشیم. کسی که برای رضای خدا انشاءاللّه مشغول انجام وظیفه است، توقع این را نداشته باشد که مورد قبول همه است، هیچ امری مورد قبول همه نیست. کار انبیا هم مورد قبول همه نبوده است، لکن انبیا به وظایفشان عمل کردند و قصور در آن کاری که به آنها محول شده بود نکردند، گرچه مردم اکثراً گوش ندادند به حرف انبیا. ما هم آن چیزی که وظیفهمان هست عمل میکنیم و باید بکنیم، گرچه بسیاری از این عمل ناراضی باشند یا بسیاری هم کارشکنی بکنند.
مسئولیت خطیر روحانیون و معذور نبودن آنان
عمده روحانیوناند؛ این قشری که بیشتر از همه تکلیف بر او متوجه هست روحانیون هستند. و امروز بحمداللّه علمای محترم از بسیاری از بلاد و خطبای محترم و سایر قشرهای اهل علم در اینجا تشریف دارند و یک مجلس نورانی است که باید ما با هم در این مجلس نورانی صحبتی که مفید است و برای جامعۀ اسلامی و برای مسلمین مفید باشد عرض کنیم، گرچه مکرر عرض شده است. شاید از همۀ قشرها، قشر روحانی مسئولیتاش بیشتر باشد؛ برای اینکه، هرکس بیشتر نزدیک به اسلام است، بیشتر مورد مسئولیت است. انبیا از همهکس مسئولیتشان زیادتر بوده است. آنها در عین حالی که مسئولیتشان از همه بیشتر بود، به آن امری که وظیفه داشتند عمل کردند و هیچ قصوری نکردند. علمای هر ناحیه مسئولیتشان از سایر طوایف بیشتر است، اینها عذر ندارند، ممکن است که بسیاری از مردم عذر داشته باشند؛ یا عذر اینکه نمیدانستیم، یا عذر این که نمیتوانستیم که هیچ کاری بکنیم. روحانیون الآن در ایران هیچ عذری ندارند، برای اینکه، راه را میدانند و میتوانند هم کار بکنند. اگر خدای نخواسته، در بین روحانیون کسی از اشخاصی پیدا بشود که برخلاف عمل میکند، این یا از باب این است که با اصل مبنای اسلامی مخالف است، یا نمیفهمد که این اسلام در اینجا وضعاش چطور است.
یک دستهای هستند که میگویند که زمان رژیم سابق بهتر از حالا بود. لابد عقیدهشان این است که این همه مشروبفروشیها که در سرتاسر ایران بود، بهتر بود باشد و جمهوری اسلامی نباشد! این همه مراکز فساد، فحشا در سرتاسر ایران باشد، لکن جمهوری اسلامی نباشد! این نمیشود الاّ اینکه یا بهکلّی از همۀ مسائل عاری و بری هستند، یا یک عقدههایی دارند که در عین حالی که میدانند مسئله این نیست، لکن این طور اظهار میکنند؛ اینها یک اقلیتی هستند که نباید ملت به آنها گوش بکند. اکثریت قاطع روحانیت و اهل علم، اینها متعهد به جمهوری اسلامیهستند و میفهمند جمهوری اسلامی در ایران چه کرده است، میفهمند که مقایسۀ این با زمان شاه چهجور است و تعهد دارند به اینکه کار را پیش ببرند و قدمهای بلندتری بردارند و این نمیشود الاّ اینکه یک جهاتی ملاحظه بشود. یکی اینکه بین خود روحانیون هر چه بیشتر اخوت بیشتر بشود، هر چه بیشتر وحدت بیشتر بشود. آن چیزی که شما را پیروز کرد و آن رژیم سابق را کنار زد و یک رژیم اسلامی را به جای او نشاند، آن این بود که همه با هم بودند، در آن وقت، خلافی توی کار نبود، برای اینکه همه میدانستند که رژیم بد است، همه از او درد کشیده بودند، رنج کشیده بودند. و اگر چنانچه بعد از پیروزی، خدای نخواسته کسانی بخواهند اخلال بکنند و در بین شما یک خلافی ایجاد بکنند، بدانید که این یک دستی است که از امریکا دراز شده است، تا اینجا هم آمده است. باید بیدار باشید، باید هوشیار باشید که نباید ما دشمن را خوار و ضعیف بشماریم. ما باید هر روز هوشیار و بیدار باشیم که این دشمنانی که هستند، یا برای اصل اسلام و یا برای جمهوری اسلامی اینها مشغول کارند و اخیراً هم فعالیتشان بیشتر شده است. شما باید اجتماعتان را حفظ کنید. روحانیون باید اخوت روحانیتیشان را حفظ بکنند.
مسئولیت روحانیون در حفظ هویت صنفی خویش
علاوه بر اینکه اخوت اسلامی بین همۀ قشرها باید باشد، روحانیون یک تکلیف فوق اینها دارند. اگر یک روحانی پایش را کج بگذارد میگویند «روحانیین این طورند» ، نمیگویند فلان آدم، اگر یک بقالی کمفروشی کند میگویند «آن بقال کمفروشی کرده»، نمیگویند «بقالها کمفروشاند»؛ این از تبلیغاتی است که شده است. اگر یک روحانی خدای نخواسته، یک خطایی بکند، اینطور الآن وضع شده است که میگویند روحانیون این جوریاند، مسئولیت، یک مسئولیت بزرگی است که یکی اگر پایش را غلط بگذارد اینطور نیست که پای خودش حساب بشود، پای روحانیت اسلام حساب میشود، شکست روحانیت اسلام است. این فرق دارد با آن که اگر خطایی بکند میگویند که این آدم خطا کرده است، نمیگویند که این صنف خطاکار است. از این جهت هر خطایی که از ما و شما آقایان خدای نخواسته، تحقق پیدا بکند علاوه بر آن مسئولیت شخصی که دارید، یک مسئولیت انسانی، مسئولیت اجتماعی، مسئولیت صنفی این را هم برای اینکه پای همه حساب میشود؛ بنابراین، حساب نکنید خودتان را یک آدم عادی. حتی طلبه در مدرسه، خودش را حساب نکند که «خوب، من مثل سایر مردم یک طلبۀ عادی هستم، اگر یک خلافی بکنم پای خودم حساب میشود». حتی آن طلبهای که در مدرسه دارد درس میخواند، آن هم وقتی که یک خطایی بکند پای خودش حساب نمیشود، پای دیگران هم حساب میکنند. مسئولیت بسیار بزرگ است، و این نمیشود الاّ اینکه تهذیب در خود انسان و وحدت با همۀ رفقا، با همۀ دوستان با همۀ اشخاص، همۀ قشرها. در بین روحانیون، ائمۀ جمعه بیشتر از دیگران مسئولاند. سروکارشان الآن ائمۀ جمعه با مردم بیشتر است تا سروکار سایر روحانیون. ائمه جمعه باید خیلی مواظب باشند که خدای نخواسته اگر در یک جایی یک چیزی اتفاق افتاد و چه شد، با جهت روحانی، جهت پدری حل کنند. اگر خدای نخواسته، یک وقت بنا باشد که یک اعمال قدرت بخواهد بکند، برای اینکه امام جمعه است، این پای خودش حساب نمیشود، پای روحانیت حساب میشود، پای اسلام حساب میشود. از این جهت، آنها وظیفهشان خیلی خطیر است و باید خیلی ملاحظه بکنند.
خودخواهی و قدرتطلبی منشأ فسادهای عالم
قدرتطلبی در هر که باشد، این اسباب این میشود که زمین بخورد. قدرتطلبی از هر که باشد از شیطان است؛ میخواهد رئیس جمهور امریکا قدرتطلبی کند یا یک طلبهای در مدرسه بخواهد قدرتطلبی بکند یا یک امام جمعهای در مرکزی که دارد. اگر وضع این باشد که قدرتطلبی در کار بیاید و کار اینکه من اینطور باید باشم، بشود، بداند که این از شیطان است. شیطان این تزریق را از ابتدا کرده است و ما را هم از این راه، بیشتر از جاهای دیگر میتواند بازی بدهد، که تو فلانی هستی، تو چه هستی، دیگران چیاند، از این معانی. هیچ فرقی مابین آن آدمی که به حسب ظاهر قدرتمند دنیاست و دارد باز هم دنبال قدرت میگردد، با آن آدم زاهدی که توی یک صومعه نشسته است، در این جهت فرق نیست که اگر هر دوشان بگویند: من اینطور، این زاهد بگوید: من این زاهد هستم، من چه، یا آن بگوید، من قدرتمند هستم، هر دویش از شیطان است، بلکه این فسادش بیشتر از آن است. خودخواهی همیشه اسباب این است که انسان را به فساد بکشد. تمام فسادهایی که در عالم پیدا میشود، از خودخواهی پیدا میشود، از حب جاه، از حب قدرت، از حب مال، از امثال اینهاست و همهاش برمیگردد به حب نفس و این «بُت» از همه بزرگتر است و شکستناش هم از همه مشکلتر است. تعقیب کنید که اگر نمیتوانید به تمام معنا بشکنید ـ که میتوانید انشاءاللّه ـ مشغول باشید به شکستن دست و پای یک همچو بتی. اگر رهایش کنید شما را به هلاکت میکشاند. اینطور نیست که ما را رها کند، ما یک معصیتی بکنیم ما را رها کند، یک کار دیگری بکنیم زیادتر ما را رها کند. درجه به درجه پیش میبرد تا آن جایی که دین انسان را از دست انسان میگیرد. این یک مسئلۀ طبیعی است که شغل شیطان هم همین است، هم شیطان باطنی انسان، هم آن شیطانی که اینها هم به او بستگی دارند.
حفظ قداست خطبههای نماز جمعه
ائمۀ جمعه، ائمۀ جماعت، روحانیون محترم، اینها باید توجه به این معنا داشته باشند که اینها پدر هستند از برای ملت. اینها با مردم باید سِمَت پدری داشته باشند، اینها با مردم باید رفتارشان رفتار پدرانه باشد. بین خودشان برادر باشند، رفتار، رفتار برادری باشد. اجتماع داشته باشند، در هر شهری با هم در هر هفته یک روز، دو روز با هم مجتمع باشند، مسائل خودشان را بگویند. اگر یک خیالی دارند، اگر یک کاری دارند او را بگویند، حل کنند بین خودشان و هیچوقت یک مسئلهای را به خطبههای نمازجمعه نکشانند، چه اشکال داشته باشند به فلان استاندار، فلان حاکم یا فلان وزارتخانه و چه اشکال داشته باشند به فلان آدم یا فلان شخص. این جای خطبۀ نمازجمعه، جای دعوت به حق است و دعوت به تقوا و مصالح مسلمین را در او گفتن، و تعرض به این خردهریزیها، اینها از شأن ائمۀ جمعه خارج است؛ پرهیز کنند از این معنا.
لزوم سادهزیست بودن روحانیون
و یکی از امور مهم هم این است که روحانیون باید ساده زندگی کنند. آن چیزی که روحانیت را پیش برده تا حالا و حفظ کرده است، این است که ساده زندگی کردند. آنهایی که منشأ آثار بزرگ بودند، در زندگی ساده زندگی کردند. آنهایی که در بین مردم موجّه بودند که حرف آنها را میشنیدند، آنهایی ساده زندگی کردند. شاید آقایان کمیشان یادشان باشد، در آن وقتی که ما اوایلی که آمدیم قم، که در آن جا چه اشخاصی بودند، شخص اول قم در جهت زهد و تقوا و اینها مرحوم آقاشیخ ابوالقاسم قمی[۳]، مرحوم آقاشیخ مهدی[۴] و عدۀ دیگری، و شخص نافذ آنجا و متقی، مرحوم آمیرزا سید محمد برقعی[۵] و مرحوم آمیرزا محمد ارباب[۶]؛ همه اینها را من منزلهایشان رفتم. آن که ریاست صوری مردم را داشت و ریاست معنوی هم داشت، با آن که زاهد بود، در زندگی مشابه بودند. مرحوم آشیخ ابوالقاسم؛ من گمان ندارم هیچ طلبهای مثل او بود، زندگیاش یک زندگیای بود که مثل سایر طلبهها، اگر کمتر نبود، بهتر نبود، کمتر هم بود. مرحوم آمیرزامحمدارباب که من رفتم مکرر منزلشان، یک منزلی داشت دو سه تا اتاق داشت خیلی ساده، بسیار ساده. مرحوم آشیخ مهدی همینطور، سایرین هم همینطور، عده هم زیاد بودند آن وقت. وقتی انسان در آن محیط واقع میشد که اینها را میدید، همین دیدن اینها برای انسان یک درسی بود، وضع زندگی آنها برای انسان، یک وضعی بود، درس بود برای انسان، عبرت بود. هرچه بروید سراغ اینکه یک قدم بردارید برای اینکه خانهتان بهتر باشد، از معنویتتان بههمین مقدار، از ارزشتان بههمین مقدار کاسته میشود. ارزش انسان به خانه نیست، به باغ نیست، به اتومبیل نیست. اگر ارزش انسان به اینها بود، انبیا باید همین کار را بکنند. انبیا سیرهشان را دیدید چهجور بوده. ارزش انسان به این نیست که انسان یک هیاهو داشته باشد، یک اتومبیل کذا داشته باشد، یک رفتوآمد زیاد داشته باشد. ارزش روحانیت به این نیست که یک بساطی داشته باشد و یک دفتری و یک دستکی داشته باشد. فکر کنید ارزش انسان را بهدست بیاورید، ارزش روحانیت را از دست ندهید. در کیفیتِ تحصیلِ علوم هم هرچه بروید سراغ تجملات ـ و انشاءاللّه نمیروید ـ از علومتان کاسته میشود. آنهایی که این کتابهای قطور را نوشتند و پرارزش را، زندگیشان یک زندگی طلبگی بوده، مثل شیخ انصاری و مثل امثال اینها؛ یک زندگی طلبگی بوده. آنها توانستند اسلام را در همۀ جهات حفظ کنند و فقه را بهپیش ببرند و مسائل دینی را افزایش بدهند ـ یعنی فروع را ـ و آن کتابهای ارزشمند را عرضه کنند به مردم. برای اینکه، آنها ارزش را به این نمیدانستند که من خانهام باید چه جور باشد، حالا سه تا اتاق داریم کم است، چهارتا. شما خیال میکنید که اگر ده تا اتاق هم باشد کافی برای شما هست؟ خیر، اگر همۀ این دنیا را به یک کسی بدهند، کافی نیست، میگوید: باید برویم جای دیگر. این فطرت انسان است، فطرت خداخواهی است.
این یکی از فطرتهایی است که هر کس هرچه بیابد، آن گمشدۀ خودش را نیافته، آن گمشده یک چیز دیگری است و لهذا آن که دنبال قدرت میرود، قدرت مطلق میخواهد، «قدرت مطلق خداست». آنکه دنبال علم میرود، علم مطلق میخواهد، «علم مطلق، علم خداست». هر که دنبال هر کمالی برود یا هر چیزی برود، آن کمال مطلقاش را میخواهد و همه خدا را میخواهند، خودشان نمیدانند. عذابهایی که به ما میشود برای حجابهایی که در ما هست. آن که حجابها را پاره کرده است، ارزشها را میفهمد و رسیده به آن جایی که باید بفهمد.
دعوت به حق همراه با عمل به آن
مناجات «شعبانیه» را خواندید؟ بخوانید آقا! مناجات شعبانیه از مناجاتهایی است که اگر انسان دنبالاش برود و فکر در او بکند، انسان را به یک جایی میرساند. آن کسی که این مناجات را گفته و همۀ ائمه هم به حسب روایت میخواندند، اینها، آنهایی بودند که وارسته از همهچیز بودند، معذلک آنطور مناجات میکردند، برای اینکه خودبین نبودند. هر چه بودند اینطور نبوده که خودش را ببیند که، حالا من امام صادقام دیگر، نه، امام صادق مثل آن آدمیکه در معصیت غرق است مناجات میکند، برای اینکه میبیند خودش هیچ نیست و هر چه هست نقص است و هر چه هست از اوست. هر چه کمال است از اوست، خودش چیزی ندارد. هیچ یک چیزی ندارند، انبیا هم هیچی نداشتند. همه هیچاند و اوست فقط، همه هم دنبال او هستند، همۀ فطرت ها دنبال او هستند، منتها چون ما محجوبیم، نمیفهمیم که ما دنبال او هستیم؛ آنهایی که میفهمند، آنها وارسته میشوند و میروند سراغ همان معنا. این کمال انقطاعی که خواستند، این کمال انقطاع همین است که از همۀ این چیزهایی که هستاش، اصلاش به کنار باشند. اِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً را که در آیۀ شریفه وارد شده است که:
«…عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ…»
بعد میگوید:
«… اِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً»[۷]
بعضی میگویند که «ظلوماً جهولاً» بالاترین وصفی است که خدا برای انسان کرده؛ «ظلوماً» که همۀ بتها را شکسته و همهچیز را شکسته؛ «جهولاً» برای اینکه به هیچ چیز توجه ندارد و هیچ چیز را متوجه به آن نیست، غافل از همه است. ما نمیتوانیم اینطور باشیم، ما امانتدار هم نمیتوانیم باشیم، لکن میتوانیم در آن راه باشیم. شما آقایانی که میخواهید مردم را دعوت کنید به آخرت، دعوت کنید به صفات کذا، باید قدم اول را خودتان بردارید تا دعوتتان دعوت حق باشد، والاّ دعوت حق است، دعوتکن شیطان است، از زبان شیطان دعوت میکند انسان. آن هم که درس توحید میگوید، آن هم همینطور است که اگر چنانچه در او آن منیّت باشد، زبان، زبان شیطان است و درس توحید را به زبان شیطان میگوید. شما آقایانی که میخواهید بروید در جاهای دیگر و تربیت کنید مردم را، ملتفت باشید که یک وقت خدای نخواسته، خودتان آلوده نباشید و آنها را دعوت کنید.
قدرتهای دنیا منشأ گرفتاری ملت ایران
ما امروز مبتلا هستیم به دنیا و قدرتهای دنیا، در هیچوقت ایران اینقدر ابتلا نداشته است، برای اینکه ایران یک گاو شیرده بوده است و پستانهایش را هم رها کرده بوده است که از او میدوشیدند، این آرامش بوده! آن آرامشی که در زمان سابق بود، این آرامش بود که یک گاو شیردهی پستانهایش را در دست دیگران قرار بدهد و هیچ حرف نزند. وقتی ایران همۀ مخازنشان را تحویل میدهد به غیر، دیگر چرا او را نگهاش ندارند؟ چرا آرام نگهاش ندارند؟ آرامش است، اما چه آرامشی، آرامشی که یک حیوانی دارد در مقابل یک انسان، امروز، آن نیست دیگر. امروز برای اینکه این انسان میخواهد ارزش انسانیاش را بهدست بیاورد، همه با او مخالفاند. شرق با او مخالف است، غرب هم با او مخالف است و منطقه هم مخالف؛ داخل هم آنهایی که توجه ندارند، یا آنهایی که عناد دارند آنها هم مخالف. شما راه خودتان را بهپیش بگیرید، وحدت خودتان را حفظ بکنید، خودتان را با جامعه، با مردم تطبیق بدهید؛ به این معنا که آنها را هم هدایت کنید و آنها را داشته باشید. این ملت است که شما را از آن قید و بندها آزاد کرد، و امروز هیچ قید و بندی از هیچ کشوری در گردن شما نیست، هیچ تعهدی ندارید به دیگران.
محرومان حامیان اسلام و انقلاب
امروز کشوری که غیرمتعهد است، ایران است. یک کشور دیگر پیدا نمیکنید که غیرمتعهد به معنای واقعیاش باشد و این به برکت این زاغهنشینان، این قشر محروم توده بوده است. آن که این همه جوان را داد این قشر محروم است. بیایند بشمرند، چند نفر از آن مرفهها، چند نفر از آنهایی که حالا نشستند و بدگویی میکنند برای جمهوری اسلام، از آنها چند نفر رفتند به جبهه؟ آنها چند تا شهید دادند؟ اگر یکی پیدا کردید! مگر آن یکی از آنها منفصل شده باشد، ممکن است، ممکن است که یک نفر از آن خانۀ مرفهاش منفصل شده باشد و حزب اللّه شده باشد او برود، اما این کم است. هر چه شهید است میبینید که مال این قشر محروم است. محروم هم اینطور نیست که فقط زاغهنشین محروم باشد، بازاریاش محروم است، کارگرش محروم است، کشاورزش محروم است و همۀ این قشرها محروماند و از همینهاست. آنی که الآن در جبهه دارد خدمت میکند، از همین قشر است. آنی که آن قدر زحمت دارد میکشد برای حفظ کشورش و برای حفظ اسلام، همین قشر هستند، اینها آقای ما هستند، اینها به ما منت دارند، با اینها با کمال تواضع رفتار کنید.
تبلیغات برای ایجاد اختلاف و ضربه به اسلام
امروز ایران از همه وقتها مبتلاتر است؛ یعنی همه با او مخالفاند. تبلیغات دنیا؛ سرتاسر تبلیغات راه افتاده است برای اینکه اسلام را زمین بزنند؛ «صلح بکنید!». این برخلاف نظام انسانی است، برخلاف نظام اسلامی است، برخلاف ایدۀ انبیاست که با مفسد، با کسی که فساد به راه میاندازد و هر روز مفسدهاش را دارید میبینید و به طبع مفسد است و مخالف همۀ چیزهای انبیا هست، صلح بکنید. این مخالف قرآن است، مخالف عقل است، مخالف اسلام است، مخالف ارزش انسانی است. اینهایی که از اطراف دارند میآیند ایران و میآیند به تهران، و کفنپوش و غیرکفنپوش، و فریاد میکنند ما جنگ میخواهیم، اینها از این ملت نیستند؟ ملت همین است که میگوید ما باید صلح بکنیم؟ کدام ملت میگوید ما صلح بکنیم، جز آن مرفهها و آنهایی که اسباب عیششان فراهم نیست، یا آنهایی که متوجه نیستند. حملِ به صحتاش، این است که یک دستهای متوجه نیستند. بنابراین، امروزی که همه با ما مخالفاند، ما خودمان باید با هم باشیم. نمیگویم نیستیم که الآن، اول شب گوش کنیم، ببینیم میگوید: «خوب، کی گفته است که مردم با هم مخالفاند. چه، معلوم شد یک قضیهای در کار است». خوب! میگویند اینها را. من در عین حالی که میگویم شما با هم هستید، میگویم بیشتر باشید، میگویم این را نگهاش دارید. امروز همه با ما مخالفاند، ما خودمان باید حفظ کنیم وحدتمان را؛ هر چه آنها خلاف کنند ما وحدتمان باید قویتر باشد؛ هرچه تبلیغات آنها زیاد بشود ما باید وحدتمان زیادتر بشود. آنها همه تبلیغات را برای این میکنند که اختلاف ایجاد کنند. آنها ایادیشان در همهجا راه افتاده است برای اینکه، در ایران خلاف ایجاد کنند، از غیر ایران هم از هیچجا نمیترسند، برای غیر ایران هم از هیچجا تبلیغ نمیکنند. شما دیدید که در انگلستان چندین ماه ـ قریب یک سال ـ اعتصاب بود، حرفی نبود، انگلستان است دیگر، اعتصاب است. اگر چهار نفر آدم در یک جایی فرض کنید اعتصاب بکند، آن تا آخر هر روز گفته میشود که در ایران اعتصاب است! چه شده! چند نفر آنجاست! این چند نفر هم نمیگویند، میگویند «کارخانهها از کار افتاد». برای اینکه اینها تمام دلخوشیشان به «روز کارگر» بود، من مواظب بودم. اینها روز کارگر را خیال میکردند که الآن این کارگرها برای آنها سینه میزنند. روز کارگر آمد و گذشت و کارگرهای عزیز ما بیشتر از سابق در صحنه بودند و فریاد هم میزدند که ما میخواهیم خدمت کنیم. مگر برای من خدمت میکنند که اگر من بد شدم خدمت نکنند؟ برای خدا دارند کار میکنند، برای کشور خودشان دارند کار میکنند این کشوری که همهچیزش را دیگران میدادند، حالا مشغولاند، خودشان دارند اصلاح میکنند، دارند کار میکنند، همهچیز را دنبالاش هستند که بسازند و میتوانند. وقتی بنا شد که همه برای یک مقصد و آن مقصد، مقصد الهی است، نه مقصد دنیایی که چون من حالا به آن نرسیدم پس ول کنم. مقصد الهی است، خدا هست، قیامت هست و ما مسئولیم. مقصد الهی است، یک مقصد الهی را که با این چیزها نمیشود بههماش زد. فرض کنید که چهار نفر هم یک جایی بنشینند با هم یک صحبتی بکنند و بگویند «مردم هم اینطور میگویند»، اما این مسئله اینطور نیست، خوب است همۀ ما بیدار بشویم و خدا همه را بیدار کند.
خدمات نظام جمهوری اسلامی به اسلام
و من امیدوارم که در این ماه مبارک رمضان که ماه خداست، همه موفق بشوید به اینکه دعا کنید برای اسلام. در رأس ادعیهتان دعای برای اسلام باشد؛ در رأس ادعیهتان دعای برای جمهوری اسلامی و بقای جمهوری اسلامی باشد. خدمتهایی که جمهوری اسلامی در این چهار ـ پنج سال به اسلام کرده است، در طول تاریخ ـ غیر از زمان انبیا ـ نکرده کسی، آن قدر خدمتی که این کرده. هر کس ببیند، هرکس مخالف این حرف است بیاید صورتشماری کند، ریز بدهد. زمانِ آنجا چه خبر بود، زمان قاجار چه خبر بود؟ قاجار آرامترینشان بود، زمان قاجار چه خبر بود، حالا چه خبر است؟ دیگر زمان پهلوی را که همه میدانید چه خبر بود. این کمال بیانصافی است که یک کسی بگوید «آن وقت هم مثل حالا، حالا بدتر از او». یا کمال بیاطلاعی، لجاجت، انسان لجاج، وقتی لجاجت پیدا میکند نمیداند خودش هم چه میکند. میگویند که یک دستهای از اهل جهنم که در عذاب بودند یک وقت دیدند آرام شد ـ در روایت است ظاهراً ـ گفتند چه شد؟ گفتند «پیغمبر عبور میکند» گفتند «درها را ببندید نبینیم». آن کسی که جهنمی هست اینطوری است، «درها را ببندید» با اینکه آرام شده است، با اینکه عذاب را برداشتند. عذاب باشد، لکن پیغمبر نباشد! فساد باشد، لکن جمهوری اسلامی نباشد! در خیابانها آن مفسدههای علنی باشد، لکن جمهوری اسلامی نباشد! اینها یک دردی است که دوای او پیش حضرت عزرائیل[۸] ، سلام اللّه علیه، است.
و خداوند همۀ این دردها را شفا بدهد. و امیدوارم که همۀ ما موفق بشویم به عملکردن به رضای خدا. و خداوند این اسلام را، جمهوری اسلامی را نگه دارد. و ما را موفق کند که به لقای جمال مبارک امام زمان ،سلام اللّه علیه، موفق بشویم.
والسلام علیکم و رحمة اللّه
[۱] . اشاره است به آیه ۵ سوره قصص
[۲] . مهدی موعود عج
[۳] . آقای شیخ ابوالقاسم قمی، از علمای بزرگ قم در اوایل تأسیس حوزۀ علمیّه قم که به سال ۱۳۵۲ ه . ق. در گذشته است.
[۴] . آقای شیخ مهدی حِکَمی، از علمای مهم قم و صاحب کرامات اخلاقیّه در اوایل تأسیس حوزۀ علمیۀ قم.
[۵] . آقای میر سید محمد برقعی، از علمای مبرّز قم که فرزند ارشد مجتهد بزرگ قم یعنی مرحوم سید عبداللّه برقعی بود.
[۶] . آقای میرزا محمد ارباب قمی، از علمای بزرگ و محدثین عالیمقام که در اوایل تأسیس حوزۀ علمیۀ قم دار فانی را وداع گفتند. وی جدِّ آقای شهابالدین اشراقی داماد امام خمینی است.
[۷] . سورۀ احزاب، آیۀ ۷۲:
«انّا عَرَضْنا الاَْمانَةَ عَلَی السَّمَواتِ وَالاْرْضِ وَالْجِبالِ فَاَبَیْنَ اَنْ یَحْمِلْنَها وَ اَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الاِنْسان اِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهولاً.»
ما بر آسمانها و زمین و کوهها، امانت را عرضه داشتیم، همه از تحمّل آن امتناع ورزیده واندیشه کردند تا انسان آن را پذیرفت و انسان هم بسیار ستمکار و نادان بود.
[۸] . یکی از چهار فرشتۀ بزرگ که مأمور به گرفتن جانها میباشد.