دستورالعمل اخلاقی از عارف بلندمرتبه ملا حسینقلی همدانی
[مجله حوزه، شماره ۷۳ – ۷۴،بهار ۱۳۷۵]
زندگی او
استاد عارفان قرن معاصر، ملاّ حسینقلی، فرزند رمضان شوندی درجزینی همدانی، به سال ۱۲۳۹ پا به عالم خاکی نهاد. پدر او، در آغاز چوپان بود، سپس پینهدوزی را پیشه کرد. فرهیختهٔ عالمان و طالبعلمان بود. دو پسر داشت هر دو را به حوزهٔ علمیّه فرستاد. حسینعلی در کوچکی به همراه پدر چندگاهی شبانی کرد، سپس با پافشاری پدر برای فراگیری دانش دین به تهران هجرت کرد. مقدّمات را با نشاط و تلاشی چشمگیر بیاموخت. درسهای سطح را نزد برخی علمای تهران خواند و در زمانی نه چندان دراز شایستگی حضور در درس شیخ العراقین را یافت.
در کنار درس فقه، نزد برخی حکیمان تهران معقول آموخت و در این دانش پیشرفتی ویژه کرد. آوازهٔ حکیم بزرگوار، حاج ملا هادی سبزواری، او را به سبزوار کشاند و گمشده خویش را در آن دیار یافت. در محضر حاجّ ملاّ هادی درس عملی و نظری فرا گرفت. از حکمت، عرفان و سیرت پاک و وارستگی او بهرهها برد. برای دیدار خویشان به زادگاه خویش بازگشت. اشتیاق و عطش او به کسب علم و کمال، قرار از او ربوده بود. پس از اندکی درنگ در زادگاه، مقدّمات سفر به عتبات را فراهم کرد و به آستانهٔ مولای موحّدان، امیر مؤمنان(ع) نیاز برد. به درس شیخ انصاری اعلی اللّه مقامه راه یافت و سالیانی دراز از محضر او بهره گرفت. شرکت استاد اعظم، شیخ مرتضی انصاری، در درس اخلاق هفتگی عارف کمنظیر، سید علی شوشتری، کنجکاوی او را برانگیخت و او را به محضر آقا سید علی کشاند. در آن محفل روحانی، شیخ اعظم را چونان شاگردی در محضر آقا سیّد یافت. مواعظ نورانی و گهرکلمات آقا سیّد علی دل او را ربود. در پایان درس استاد به او گفت از این پس در این درس شرکت کن. گویا سید در سیمای او برکاتی برای مکتب اهل بیت(ع) دید. لیاقتها و استعدادهای ویژهای در او یافت، او را نواخت، به خود نزدیک کرد و به تربیت نفس و رشد روح بلند او پرداخت.
گویند: طبیبی متخصّص که از مریدان سیّد بود وارد نجف اشرف شد. به محضر سیّد شرفیاب شد. آقا به او دستور داد به مدرسه سلمیّه میروی فرزندم را معالجه میکنی. طبیب به مدرسه رفت. طلبه فقیری را در مرضی دشوار یافت. خدمت سیّد رسید عرض کرد: معالجه این شیخ فقیر صد تومان هزینه و دارو میبرد. سیّد علی شوشتری گفت: برگرد او را معالجه کن. یک ساعت عمر او گرانبهاتر است از پولهایی که تو میگویی. سیّد با هوشمندی مؤمنانه و نور عارفانه، آینده او را دیده بود و برکات وجودی او را برای حوزههای شیعه شهود میکرد.
پس از رحلت شیخ انصاری، بر کرسی استاد نشست و درس او را ادامه داد و در فقه و اصول، سرآمد زمان خود شد، امّا سیّد شوشتری برای او رسالتی دیگر قائل بود، رسالتی که از هر کس برنیاید و هر عالمی بر نتابد. به او فهماند کار و وظیفه تو تدریس منقول نیست. تو رسالتی بزرگتر و وظیفهای مهمتر داری. کار تو بالا بردن روحهاست نه ذهنها. رساندن شیفتگان است به وصال دوست نه بیان احکام.
پس از این، او به عنوان استاد و مرجع وارد میدان نمیشود. درسی خصوصی برای برخی شاگردان در منزل شروع میکند و در کنار درس فقه درسهای اخلاقی و عرفانی چندی برای شاگردان برگزیدهاش میگوید. در همه حال شیفتگان را راه مینمود و مشکلات معنوی طالبعلمان و مردم را میگشود. زندگی پربرکت او با همه پنهانی و اسرارآمیز بودناش در این مقال نگنجید.
در این نوشته نگاهی میافکنیم به پارهای از کمالها، مکتب اخلاقی و آثار وجودی و کتب او از زبان شاگرداناش:
سیمای نورانی او در کلام معاصران
۱. سیّد حسن صدر که خود از شاگردان او بوده و کمالها و فضایل و ویژگیهای اخلاقی و معنوی او را به چشم دیده است از مکانت او چنین حکایت میکند:
«جمال سالکان راه وصال، نخبه فقیهان ربّانی، استوانه حکیمان و متکلّمان، برگزیده محقّقان و اصولیان. او عالم باللّه و به احکام اللّه بود. سیرت او چونان سید بن طاووس بود. از فتوا دادن دامن گرفت. بیتی بر پا نکرد، حتّی نماز جماعت در مساجد و محافل عمومی نخواند. در خانه با برخی مقربان نماز جماعت میگذارد.»
۲. سید محسن امین عاملی که چندگاهی خدمت او را درک کرده بود و مدّتی همسایه آن بزرگمرد بود او را چنین میستاید:
«لم یکن فی زمانه ولا قبله بسنین و لابعده کذالک آیات فیمن یماثله فی علم الاخلاق وتهذیب النفوس.»
۳. آقا بزرگ تهرانی او را از اعاظم عالمان، اکابر فقیهان شیعه و خاتم علمای اخلاق در عصر خویش میشمارد.
دیگر سیرهنویسان و مترجمان نیز در سیرت و سلوک و آفاق وجودی و آثار معنوی او گفتههای دلپذیری دارند.
مکتب اخلاقی او
شرح روش تربیتی و مکتب اخلاقی او کتابی مبسوط میطلبد. در این کوتاهنوشته اشارتی داریم به برخی سرفصلهای آن:
- باب ورود به معنویات و پلکان عروج به کمالها در مکتب او، قرآن و سنّت بود. دو اصل (اقرء و ارقَ) و (کلامکم نور) اساس مکتب اخلاقی او بود. سالک وصال حق با کلمات محبوباش عشق میبازد و با ترنّم الفاظ آن، رقصکنان به لقای دوست میشتابد. قرآن را کلام معبود میداند که بر زبان حبیب خدا جاری شده است. با تلاوت آیات قرآن با حبیب و محبوب عشق میورزد. قرآن در مکتب او راه شهود حقّ است؛ چه:
«قد تجلی اللّه سبحانه فی کتابه»
در اندیشه های عرفانی او قرآن راهنمای صراط مستقیم است و امامان صراط عینی قرآناند. سالک در نگاه او دستورهای ظاهری را به کار میبندد، از موعظههای قرآن و احادیث پند میگیرد و با انذارها و برخورد داشتنهای آن دو سرچشمه جوشان، از لغزیدن و گرفتاری در آفات برکنار میماند و با تدبّر در قرآن، تعالیم و معارف توحیدی را مینوشد.
او شریعت را هم بستر رسیدن به وصال میداند و هم حلقه همیشگی اتصال. ریاضت را از غیر راه شرع و عبادات مأثوره، جهالت و گمراهی میشمارد.
- طهارت، اصل است و تعلیم، فرع. تهذیب، جان است و تعلیم، قالب.
در مکتب اخلاقی او فطرت جایگاهی ویژه دارد. اگر غبار از چهرهٔ فطرت زدوده شود و حجابها از چشم قلب کنار رود، برکات و مواهب آسمانی بر جان سالک فرود میریزد.
«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُري آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»، سوره اعراف، آیه ۹۶
او دانش را به بسیار فراگیری آن نمیداند. تهجّد و ریاضت را بهترین راه رسیدن به علم و معرفت حقیقی میشمارد:
«العلم نور یقذفه اللّه فی قلب من یشاء»
حکمت و علم خالص به خالصشدن، پیراستگی و وارستگی پدید آید:
«مَنْ أُخلص للّه أربعین صباحاً جَرَتْ فی قلبه ینابیع الحکمة»
جان انسان، معدنی است که باید کاوید. زمین حاصلخیزی است که باید دل آن را شکافت. چشمهای است که باید آن را لایروبی کرد تا بجوشد و بهره دهد.
- راه رسیدن به عرفان و محبت حق، شناخت پهناوری و ابعاد شگفتانگیز نفس است. نفس بشر کتاب سلوک اوست:
«من عرف نفسه فقد عرف ربّه»
روح الهی در همین تن خاکی و نفس بشری دمیده؛ باید آن را کاوید و پیمود، تا به روح الهی رسید، عظمت خود را یافت و این امانت عظیم الهی را به متاع فانی دنیا نفروخت.
- در مکتب عرفانی او، سالک با اینکه در جمع است، باید دل به خدا داشته باشد. از عواملی که دنیا را بر او مسلّط میکند و حجاب فهم و شهود معانی و حقایق میشود دامن گیرد. از پُرگویی، پُرخوری، پُرخوابی و نشست و برخاستهای بیجا بپرهیزد؛ زیرا دنیا رهزن سالک است و هر که در او پا نهد غرق میشود.
«مگر نشنیدهای و نخواندهای:
«انّما الدّنیا لعب و لهو»
و نشنیدهای که فرمود آن حکیم غیبدان منزه از عیب و شین، به فرزند ارجمندش:
«بنّی ان الدّنیا بحر عمیق غرق فیها الاکثرون»»
- دامنگرفتن از گناه، گام نخست سالک است؛ چه، معارف و حقایق را نفس و جان پاک مینوشد:
«لایمسّه إلاّ المطّهرون»
او در همین دستورالعمل، بستر سلوک را در همهحال، دامنگرفتن از گناه میداند.
در نگاه او، گناه مخالفت با معبود است. گناهکار به گاهِ گناه، از پروردگار بهدور است و از صراط حق منحرف. بیگمان آن که در بیراه افتاده است از مواهب حق بیبهره است.
در همین دستورالعمل، پس از توصیه به اذکار و ادعیه میگوید:
«و همه اینها با ترک معاصی خوب است»
- ذکری را که بسیار سفارش میکند و شاهکلید رسیدن به مقامات میداند و مداومت آن را بر سالک فرض میشمارد، ذکر یا دعای یونسیه است:
«لا اله الاّ انت سبحانک إنّی کنتُ من الظالمین»
او این ذکر را به بسیاری از شاگردانش به گونههایی مختلف سفارش کرده است و آن بزرگان نیز به دیگران سفارش میکردهاند وآنرا در تصفیه نفس و کَندهشدن از تعلقات مجرّب میدانستهاند.
مرحوم میرزا جواد آقای ملکی تبریزی گوید:
«استادی بزرگ اهل عمل و کامل داشتم. مانند او را در وصول به مقامات ندیدهام [منظور، عارف بیبدیل، ملاحسینقلی همدانی است] از آن بزرگوار عملی تجربهشده و مؤثر در اصلاح قلب و رسیدن به معارف توحید درخواست کردم. آن بزرگوار، قدس سره العزیز، فرمود: «ما رأیت عملا مؤثّر فی ذلک مثل المداومة علی سجدة طویله فی کل یوم و لیلة مرة واحدة یقال فیها: «لا اله إلاّ انت سبحانک إنّی کنت من الظالمین»
البته این ذکر را در حالتی گویدکه خود را در زندان اسیر، و به قید و زنجیر اخلاقیات پست گرفتار بیند. از روی تضرّع و درد، خدا را تنزیه کند و نجات خواهد.) اسرار الصلاة/۲۰۷
خلاصه: محاسبه و مراقبه در همه حالها، مواظبت برانجام نافلهها، سحرخیزی و مناجات شبانه، قرائت سوره قدر بویژه در عصر جمعه، تسبیح حضرت زهرا، سلام اللّه علیها، صلوات و توسّل دائم به امامان معصومین(ع) بویژه آقا امام زمان، ارواحنا له الفداه، شناخت دین و بهرهوری از متون دینی نه از روی تقلید، و یاد مرگ، سرلوحهٔ توصیههای مکتب تربیتی و عرفانی او بود، چونان که فرمود:
«ولیکن هادم اللذات یعنی الموت بین ایدیکم و اکثر التفکّر فیه فی اللیالی المظلمه ولاتظلموا انفسکم واقرؤو:
«فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره و من یعمل مثقال ذرّة شرّاً یره»»
آثار وجودی او
سیرهٔ عارفان بر پُرنویسی نبود. افکار و معارف شهودی را بر قلوب مینگاشتند. عارف بزرگ همدان نیز بر همین سیره نزدیک به سیصد شاگرد پرورید.
کلمات معنوی و افاضات ملکوتی را که با ریاضت و ذکرهای پیاپی یافته بود، چونان باران روحافزا بر جان شیفتگان باراند. آنان نیز با دل و جان، گهردستورها و پندهایش را نوش کرده ره میگرفتند.
انوار معارف ربوبی از جان پاک او بر میآمد و بر جان پاکسیرتان مینشست. آنان راه میگرفتند و عروج روحانی را آغاز میکردند و خود ستارهای فروزان فراراه عاشقان و شیفتگان لقای حق شدند و افتخار تاریخ حوزههای شیعه بزرگانی چون:
- شیخ محمد بهاری همدانی.
- سید ابوالقاسم اصفهانی داماد آن بزرگوار.
- سیّد احمد کربلایی.
- شیخ محمد باقر بهاری همدانی.
- سید آقا دولت آبادی.
- شیخ باقر قاموسی.
- سیّد محمد تقی شاه عبدالعظیمی.
- شیخ باقر نجم آبادی.
- سید محمد تقی اصفهانی.
- میرزا جواد آقای ملکی تبریزی.
- سیّد حسن صدر.
- سیّد محمّد سعید حبوبی.
آقا بزرگ تهرانی در عظمت سید محمّد سعید حبوبی پس از برشماری بسیاری از صفات والا و پسندیدهٔ او مینویسد:
«و التواضع الّذی لازمه حتّی الساعة الاخیرة من حیاته حتّی بعد أن صار زعیماً دینیاً فان ریاسته لم تبدل اخلاقه ولم تغیّر شیئاً من احواله»، نقباء البشر، ج ۲ / ۸۱۷
- شیخ علی قمی.
آقا بزرگ تهرانی مکانت او را چنین نگاشته است:
«…و اتفقت کلمة اهل العلم والدین من العرب والعجم وسائر طبقات النجف علی انّه اروع وأتقی واعدل علماء عصره حتّی لم یوجد بین النّاس من یشکّ فی ذلک او یناقش فیه وقد لقّب بالزاهد…»، همان، ج۴ / ۱۳۲۶.
- شیخ موسی شرارة.
- سیّد علی همدانی.
- شیخ علی همدانی فرزند عارف بزرگوار ملا حسینقلی همدانی.
- سیّد محمود طالقانی نجفی.
- سیّد عبدالغفّار مازندرانی.
- سیّد مهدی حکیم نجفی.
- سیّد جمال الدّین اسد آبادی. جمال حوزههای علوم دینی در جهاد و احیای اندیشه دینی در صد ساله اخیر.
و…
آثار مکتوبی نیز بیشتر درعلوم نقلی داشته است که بیشتر آنان تقریرات درس استاد بزرگوارش شیخ انصاری است:
- تقریرات بحث اصول شیخ انصاری.
- تقریرات صلواة المسافر.
- تقریرات احکام الخلل فی الصلواة.
- تقریراتی دیگر در رهن.
- تقریرات کتاب قضا و شهادات.
- نامههای عرفانی و اخلاقی گردآمده در مجموعهای به نام تذکرة المتقین به کوشش شیخ اسماعیل تبریزی معروف به مسألهگو.
این کوتاهمقال، قطرهای از اقیانوس بیکرانه ویژگیها و کمالهای اوست.
برای شناخت بیشتر از ابعاد وجودی او، ر . ک:
- نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، ج ۲ / ۶۷۴
- اعیان الشیعة، ج ۶ / ۱۳۶.
- معارف الرجال حرز الدین، ج ۱ / ۲۷.
- فوائد الرّضویه محدّث قمی / ۱۴۸.
- تاریخ حکماء و عرفا متأخر بر صدرالمتألهین /۱۳۲.
- مکارم الآثار، ج ۴ / ۱۰۸۷
- ریحانة الأدب، ج ۶ / ۳۷۶.
- سیمای فرزانگان، رضا مختاری.
- مهر تابان، یادواره علامه طباطبایی، نوشته سید محمد حسین تهرانی.
- هزار و یک نکته استاد حسنزاده آملی.
- رساله لبّ اللباب با تعلیقات سید محمد حسین تهرانی.
- تکملة امل الآمل سید حسن صدر.
- زندگانی و شخصیت شیخ انصاری.
و…
[دستورالعمل]
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی خیر خلقه محمّد و آله الطّاهرین
و بعد بر طالبان نجات و سعادت ابدی مخفی نماناد که اهل نجات دو طایفه میباشند:
یک طایفه اصحاب یمین و طایفه دیگر مقرّبیناند، و اگر طالب سعادت، عمل به وظیفه اصحاب یمین که ترک معصیت باشد نمود از آنها خواهد شد.
مقرّبین علاوه بر آنها وظیفه دیگر دارند که غرض بیان آنها نیست.[۱]
اوّلاً باید فهمید که اگر شخص انسانی فهمید حقارت و پستی خود را، هم بعد از آن فهمید عظمت و قدرت حضرت ملک الملوک را، البته خواهد فهمید که قدم جرأت برداشتن و اقدام به معصیت نمودن در حضور چنین سلطان عظیمالشأن، در نهایت قبح و شناعت و بدبختی میباشد؛ چرا غافل است از قدرت قادری که اگر اراده نماید فنای همه موجودات را به محض ارادهٔ آن سلطان عظیم الشأن، همگی بر باد فنا رفته، ملحق به معدومات خواهد شد.
این که میبینی معصیت در نظرت سهل شده به جهت اموری چند است که بعضی از آنها را ذکر میکنیم:
اوّلاً فکر خود را تماماً متوجّه به دنیا دنّی کردهای؛ از این جهت بالمرّه از نفع و ضرر اخروی غافل شدهای، نمیدانی چه بسیار بسیار منافع و سعادت ابدیّه از تو فوت شد و چقدر ضررهای بزرگ بسیار به خود زدهای.
ثانیاً، عجز و حاجت و فقر خودت را ملتفت نیستی که ذرّهذرّهٔ بدنات به حفظ کارکنان او، که ملائکه باشند، بر پاست.
ثالثاً، نمیدانی که در هر آنی از آنات، در هر جزء از اجزاء بدنات، نِعَم غیرمتناهیه مرحمت از او شده و میشود که به بیان و بنان ممکن نیست حصر آنها.[۲]با این حال، چگونه نعمت او را در معصیت او صرف میکنی؟
رابعاً چگونه غافلی از عقوبات سخت او؟ مگر نمیدانی که ما بین مرگ و قیامت هزار غصّه هست و آسانترین آنها تلخی جانکندن است. چرا از شداید قیامت غافلی؟ امان از روزی که از دهشت و وحشت او مقرّبین در خوف و اضطراب میباشند. چرا نباشند؟ از روزی که زمیناش و هوایش آتش و جهنّم به اطراف خلایق محیط و ملایک غلاظ و شداد در بگیر و ببند. نیکان در وحشت و اضطراب و بَدان در شکنجه و عذاب، آفتاب در بالای سر و زمین گرمتر از کوره آهنگر. خطر حساب از یک طرف و دهشت صراط از یک طرف و حال کار هنوز به جهنّم نرسیده، از آتش و سلاسل و اغلال او بگویم یا از مار و عقربهایش بیان نمایم.[۳]
خلاصه اینها مختصرنویسی است و این فقراتی که گفته شد از هزار یک بیان نشد. تمام سفارشات این بینوا به تو اهتمام در ترک معصیت است.[۴]
اگر این خدمت را انجام دادی، آخرالأمر، تو را به جاهای بلند خواهد رسانید. البتّه البته در اجتناب از معصیت کوتاهی مکن و اگر خدای نکرده معصیت کردی زود توبه نما و دو رکعت نماز به جا آور و بعد از نماز هفتاد مرتبه استغفار کن و سر به سجده بگذار و در سجده از حضرت پروردگار عفو بخواه و امیدوارم عفو بفرماید.[۵]
معاصی کبیره در بعضی رساله عملیه ثبت شده، یاد بگیر و ترک نما. و زینهار، پیرامون غیبت و دروغ و اذیت مگرد.[۶]
اقلاّ یک ساعت به صبح مانده بیدار شو و سجده به جا بیاور. و آنچه در منهاج النجاة[۷] مرحوم ملا محسن فیض، رضوان اللّه جلّ جلاله علیه، مذکور است کافی و شافی است از برای عمل شب و روز تو؛ به همان نحو عمل نما.
و سعی کن که عمل و ذکرت به محض زبان نباشد و با حضور قلب باشد که عمل، بیحضور، اصلاح قلب نمیکند، اگر چه ثواب کمی دارد.[۸]
البتّه البتّه، از غذای حرام فرارکن. مخور مگر حلال.
غذا را کم بخور؛ یعنی زیاده بر حاجت بُنیه مخور. نه چندان بخور که ضعفات بیاورد و به سبب ضعف از عبادت مانع شود.
هر قدر بتوانی روزه بگیر، به شرطی که شب جای روز را پُر نکنی.
الحاصل غذا به قدر حاجت بدن، ممدوح و زیاد و کم هر دو مذموم.[۹]
و شروع کن به نماز با قلب پاک از حقد و حسد و غِلّ و غش مسلمانان، و لباس و فرش و مکان نمازت باید مباح باشد. اگر چه مکان غیر محل جَبْهه [پیشانی] نجس بودناش به نجاست غیر متعدّیه، نماز را باطل نمی کند ولی نبودناش بهتر است. و بِایست به نماز، ایستادن بنده در حضور مولای جلیل با گردن کج و قلب خاضع و خاشع.[۱۰]
بعد از فریضه صبح، هفتاد مرتبه استغفار و صد مرتبه کلمه توحید و دعای صباح مشهور بخوان[۱۱] و تسبیح سیّده نساء[۱۲] را بعد از فریضه ترک مکن.
هر روز هر قدر بتوانی، لااقل یک جزء قرآن با احترام و وضو و خضوع و خشوع بخوان و در بین خواندن حرف مزن بگو [مگر] به قدر ضرورت.[۱۳]
و در وقت خواب شهادت را بخوان و آیة الکرسی و یک مرتبه فاتحه و چهار مرتبه سوره توحید و پانزده مرتبه سوره قدر و آیه (شهداللّه) را بخوان و استغفار هم مناسب است. و اگر بعضی از اوقات بتوانی سوره مبارکه توحید را صد مرتبه بخوانی بسیار خوب است. و از یاد مرگ غافل مشو. و دست بر گونهٔ راست گذاشته به طرف راست با یاد خدا بخواب. و از وصیت کردن غافل مشو.[۱۴]
و ذکر مبارک «لا اله إلاّ انت سبحانک إنّی کنتُ من الظلمین» را هر قدر بخوانی و در هر وقت بسیار خوب است.[۱۵]
اولاً در شب و شب جمعه در هر یک، صد مرتبه سوره مبارکهٔ قدر را بخوان و دعای کمیل[۱۶] را در هر شب جمعه ترک مکن و مناجات خمسة عشر[۱۷] را. حال تو با هر کدام از آنها مناسب باشد لاسیما مناجات مساکین و تائبین و مفتقرین و مریدین و متوسلین و معتصمین را بسیار بخوان و دعای صحیفه کامله هر کدام در مقام مناسب بسیار خوب است.
و در وقت عصر، هفتاد مرتبه استغفار و یک «سبحان اللّه العظیم، سبحان اللّه[۱۸] و بحمده»[۱۹] بخوان و استغفارات خاصّه را هم بخوان و سجده طویله[۲۰] را فراموش مکن و قنوت طول دادن بسیار خوب است و همه اینها با ترک معاصی خوب است.
و السّلام علی من اتّبع الهدی
پینوشتها
[۱] . در نگاه قرآن و روایات با یک تقسیم انسانها را به سه دسته میتوان دستهبندی کرد: مقرّبین و سابقون، اصحاب میمنة و اصحاب یمین، اصحاب مشئمة و اصحاب شمال؛ زیرا نفوس بشری در پیمودن راه کمال سه دستهاند:
- کسانی که از بند هوا نرسته و در زندان گرفتار ماندهاند، دنیا زدهاند و از راه مانده.
- کسانی که پا بر هوس نهادهاند و از بند نفس رستهاند. اینان گرچه در دنیا فراز و نشیب داشتهاند، در جهاد با نفس، گاهی مغلوب میشدهاند ولی به هر حال خدا را با ایمان .. از انگیزههای طبیعت ملاقات کردند. اینان اصحاب یمین هستند که در سوره (مدّثّر) چنین معرفی شدهاند:
«کل نفس بما کسبت رهینة إلاّ اصحاب الیمین»
هر نفسی گرفتار کردههای خویش است جز اصحاب یمین.
آنان که قلبشان را با ایمان و عقاید راستین آراستند و کردارشان را در پرتو احکام خدا جهت دادند. در سوره واقعه مکانت اصحاب یمین در گذر از این دنیا و جای گرفتن در آخرت ترسیم شده است:
«و اصحاب الیمین ما اصحاب الیمین فی سدر مخضود…»
- گروه دیگری مقرباناند که در کوی حق مقام کردهاند. آنان نه خود بینند و نه عمل خویش. فانی در حقّاند، نه حسابی دارند و نه کتابی، نه موقفی و نه ایستگاهی.
«… فانهم لمحضرون إلاّ عباداللّه المخلصون»، سوره صافات، آیه: ۱۲۷ – ۱۲۸
اینان به کمال عبودیت رسیدهاند. از همه حتّی خود منقطع شدند. جز او هیچ نبینند و با نگاه او همه چیز بینند.
در سوره آل عمرانی حضرت عیسی به این وصف ستوده شده است:
«… وجیها فی الدّنیا والآخرة ومن المقرّبین»
در سوره واقعه به (السّابقون السابقون) ستوده شده است (آیهٔ ۱۰)
و به روح و ریحان و بهشت و ولایت الهی وعده داده شدهاند:
«فَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ» (سوره واقعه، آیه ۸۸-۸۹)
در وصف مقرّبان و دو دسته دیگر روایاتی چند آمده است به یکی از آنها بسنده میکنیم:
امام صادق میفرماید:
«إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَ اَلنَّاسَ ثَلاَثَةَ أَصْنَافٍ وَ هُوَ قَوْلُ اَللَّهِ تَعَالَى: وَ كُنْتُمْ أَزْوٰاجاً ثَلاٰثَةً `فَأَصْحٰابُ اَلْمَيْمَنَةِ مٰا أَصْحٰابُ اَلْمَيْمَنَةِ `وَ أَصْحٰابُ اَلْمَشْئَمَةِ مٰا أَصْحٰابُ اَلْمَشْئَمَةِ `وَ اَلسّٰابِقُونَ اَلسّٰابِقُونَ `أُولٰئِكَ اَلْمُقَرَّبُونَ فَالسَّابِقُونَ هُوَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ خَاصَّةُ اَللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ جَعَلَ فِيهِمْ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ اَلْقُدُسِ فَبِهِ بُعِثُوا أَنْبِيَاءَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ اَلْإِيمَانِ فَبِهِ خَافُوا اَللَّهَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ اَلْقُوَّةِ فَبِهِ قَوُوا عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ اَلشَّهْوَةِ فَبِهِ اِشْتَهَوْا طَاعَةَ اَللَّهِ وَ كَرِهُوا مَعْصِيَتَهُ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ اَلْمَدْرَجِ اَلَّذِي يَذْهَبُ بِهِ اَلنَّاسُ وَ يَجِيئُونَ وَ جَعَلَ فِي اَلْمُؤْمِنِينَ أَصْحَابِ اَلْمَيْمَنَةِ رُوحَ اَلْإِيمَانِ فَبِهِ خَافُوا اَللَّهَ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ اَلْقُوَّةِ فَبِهِ قَوُوا عَلَى اَلطَّاعَةِ مِنَ اَللَّهِ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ اَلشَّهْوَةِ فَبِهِ اِشْتَهَوْا طَاعَةَ اَللَّهِ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ اَلْمَدْرَجِ اَلَّذِي يَذْهَبُ اَلنَّاسُ بِهِ وَ يَجِيئُونَ »، صافی ذیل سوره واقعه؛ المیزان، ج۱۹، سوره واقعه؛ ج۲۰، سوره مدثر.
[۲] . «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحيمٌ» سوره نحل ، آیه ۱۸
و در سوره ابراهیم پس از برشماری برخی نعمتهای الهی میفرماید:
«وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ»، سوره ابراهیم، آیه ۳۴
نعمت در فرهنگ اسلامی کاربردهای تربیتی اعتقادی و جهانشناختی ویژهای دارد که شایسته پژوهشی مستقل و دقیق است.
[۳] . یاد آخرت، روز قیامت و تدبّر در مواقف و چگونگی حساب، خود، مکتب تربیتی است. یکی از روشهای اصولی تهذیب و انسانسازی قرآن بیان شرح حال انسان در قیامت و روز حساب است. روزی که انسان پدر و مادر نشناسد و مادر و پدر بچه و برادر را وانهند و در غم سرنوشت خویش باشند:
«يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ»، عبس/۳۴ – ۳۷.
روزی که دهان شیرخوارگان وانهند:
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ – يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَمَا هُمْ بِسُكَارَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ.»، سوره حج، آیه ۱ –۲
[۴] . معصیت و گناه، جان را آلوده کند.آلوده به هوا، قدرت اوج ندارد. از عبادات بهره بایسته نمیبرد. این است که در فرهنگ تربیتی اسلام پارسایی یکی از دو بال عروج انسان است. ترک گناه، روح و روان آدمی را در برابر دامهای شیاطین برومند و هوشیار میکند. هر ترک گناهی حرکتی به سوی سازندگی در درون خود دارد.
[۵] . کسانی که امید رستگاری در وجودشان نمرده است و آینه فطرت آنان با دود هوس بیفروغ نگشته است بهگاهی که به بیراهه افتند زود متوجه شده به راه بازگشته جبران می کنند:
«إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ»، سوره اعراف، آیه۲۰۱
[۶] . دروغ و غیبت، خورهٔ فطرت آدمی و تباهگر روح الهی اوست؛ زیرا: دروغ، قلب واقعیت و پا نهادن بر حقیقت است. هر دروغ در درون خود، وارونهگر قلب و جان است. فاصله گرفتن از حق و سپردن زمام جان به سراب کویرستان عدم است. این است که دروغ کلید همه گناهان است و تباهگر ایمان انسان:
«إنّ الکذب خراب الایمان»، «الکذب شین الأخلاق». غیبت نیز افزون بر آنکه از بین بردن شخصیت همنوعان است و غیبتکننده از بینبرنده آبرو و قاتل حیثیت مسلمان است، تباهگر انسانیّت خود انسان است؛ چه، هر غیبتی، فرومایگی و زبونیپذیری را به همراه دارد:
«الغیبة جهد العاجز»
[۷] . منهاج النجات با اسلوبی مشابه احیاء العلوم غزالی و محجّة البیضاء، فصلبندی شده است. این کتاب با حجمی کم، همه معارف و آداب و اخلاق را در بردارد: باب اوّل آن در اعتقادات پنج گانه است.
باب دوّم آن در تقواست.
باب سوّم واجبات و طاعات اعضاء و جوارح انسان را بر میشمرد.
باب چهارم گناهان اعضاء و جوارح.
سپس فصلی را به طاعتهای قلب و گناهان آن ویژه کرده و در پایان به آداب و اخلاق اجتماعی مؤمن با عنوان: آداب صحبت و معاشرت پرداخته است. این کتاب توسط آقای رضا رجبزاده ترجمه و در زمستان ۱۳۶۶ چاپ و نشر شده است.
[۸] . یاد خدا گرچه با زبان نیکوست و ممکن است سالک را به مرحله بالاتر آن برساند، ولی آن ذکری قلب را اصلاح کند که همراه با توجّه قلب به حقیقت ذکر باشد که «فی الذّکر حیاة القلوب».
استمرار ذکر، زاد و توشه روح است، عیوب نفس را علاج کند و کلید اُنس با حق شود:
«مداومة الذّکر قوت الارواح ومفتاح الصلاح». «ذکر اللّه دواء اعلال النّفوس». «الذّکر مفتاح الانس»، غررالحکم امام علی(ع) کلامی بلند و دلانگیز در حقیقت و شرایط ذکر دارند:
«لا تذکراللّه سبحانه ساهیا ولاتنسه لاهیا واذکره ذکراً کاملاً یوافق فیه قلبک لسانک و یطابق اضمارک اعلانک ولن تذکره حقیقة الذّکر حتّی نفسی نفس فی ذکرک وتفقدها فی امرک»، غرر الحکم
[۹] . درباره آداب خوردن، ر . ک: (المحجّة البیضاء فی تهذیب الاحیاء) ج۵ / ۱۶۹. پرخوری حجاب سالک است؛ زیرا (لایدخل ملکوت السّماء قلب من ملأ بطنه).
[۱۰] . ر . ک: «آداب الصلواة»، امام خمینی /۳۱.
[۱۱] . دعای صباح، معارف بلندی در توحید و شگفتیهای آفرینش دارد. خواندن این دعا با توجّه به معانی آن روح را اوج میبخشد.
[۱۲] . تسبیح حضرت زهرا(س) از ذکرهایی است، بسیار مورد توجّه عارفان سالکان. در گفتار امامان معصوم(ع) نیز به مواظبت و خواندن آن سفارش بسیار شده است و حتّی مصداق آیه شریفه: «اذکرواللّه ذکر کثیراً» شمرده شده است.
زراره از امام صادق نقل می کند که آن حضرت فرمود:
«تسبیح فاطمة الزّهرا علیها السلام من الذّکر الکثیر الّذی قال اللّه عزّوجل: «اذکروا للّه ذکراً کثیراً»، اصول کافی، ج۲ / ۲۸۶.
[۱۳] . ر . ک . اصول کافی، ج ۲، کتاب فضل القرآن.
[۱۴] . ر . ک: رسالة لقاء اللّه، عارف ربانی آقا میرزا جواد ملکی تبریزی.
[۱۵] . در اصطلاح عرفاء به این ذکر که آیهای از قرآن است ذکر یونسیّه گویند. این ذکر بسیار مورد توجّه و توصیه عارفان شیعه بوده است. ملاحسینقلی همدانی این ذکر را مجرّب در تصفیه قلب و رسیدن به حالات ملکوتی شمرده است.
[۱۶] . دعای کمیل، معانی و معارف بلند و نورانی دارد که انسان کاملی چون: مولای موحّدان، به عارف و عالمی بزرگ و بلندمرتبه، جناب کمیل آموخته است آن هم با زبان دعا و مناجات با چنان کلماتی بلیغ و نوایی ملکوتی.
[۱۷] . دعاهای پانزدهگانهای است از امام سجّاد. در حقیقت، امام چهارم برای نفس سالک، پانزده مقام قرار داده است و برای هر مقامی دعایی و ذکری. دعایی که هم وضعیّت انسان را در آن مقام روشن میکند و هم او را به پله بعدی اوج میدهد. جملههای این مناجاتهای پانزدهگانه چنان آهنگین هستند که روح را با خود اوج میدهند و انسان را از خود بیخود میکنند. سالک باید حال و مقاماش را بشناسد به تناسب حال خود یکی از مناجاتها را ذکر مدام خویش کند.
[۱۸] . این دو تسبیح اگر از روی عرفان به گسترهٔ معنی و حقیقت بلند آنها باشد نفس را کمال بخشد.
[۱۹] . ر. ک: در کتابهای ادعیه، تعقیب نماز عصر و آداب عصر جمعه.
[۲۰] . نزدیکترین حالت بنده به معبودش سجده است. آنانی که لذّت قرب حق را در سجده مییابند دل از آن مقام بر نمیدارند و سجده را طولانی میکنند.به فرموده امام رضا(ع):
«اقرب ما یکون العبد من اللّه تعالی و هو ساجد و ذلک قوله تعالی: «فاسجد و اقترب»»، وسائل الشیعه، ج ۴ / ۶۷۹