عالم جامع، پُرکار و روشنبین، علامه، واعظزاده (قدس الله نفسه)
هیجده سالم بود، مشهد، منزل حکیم فرزانه، آیت الله فیض گنابادی، قدس الله نفسه الزکیه، روحانی لاغراندام با عمامهای کوچک و محاسنی کوتاه، وارد شد. میزبان و حاضران بسیار احتراماش کردند. پس از احوالپرسی بحث علمی شروع کرد. خوشبیان بود و معلومات عمومی وت اریخی زیادی داشت. از دوستی پرسیدم: ایشان که هستند، گفت: هم عالم دینی است و هم استاد دانشگاه؛ استاد دانشکده الاهیات، آیت الله واعظزاده هستند. پس از آن دیگر خدمتشان نرسیدم تا پس از انقلاب در بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، برای مصاحبه با «مجله حوزه» خدمتشان رسیدیم. آن روزها سردبیر مجله حوزه بودم. مصاحبهای جامع، سودمند و طولانی انجام گرفت و در چند شمارهٔ مجله چاپ شد. اکنون در بزرگداشت یادش بخش سوّم مصاحبه ایشان که بخش پنجم زندگیشان را در بردارد و در بردارندهٔ فعالیتهای علمی و فرهنگی ایشان است تقدیم میکنم.
سیمای آن سفررفته، بسیار نیکو در پیام تسلیت رهبری آمده است؛ بنگرید:
بسم الله الرحمن الرحیم
خبر درگذشت عالم فرزانه، مرحوم آیت الله، آقای حاج شیخ محمد واعظزادهٔ خراسانی، رحمت الله علیه، را با تأسف و تأثر دریافت کردم. این روحانی بزرگوار و پرکار و روشنبین از جملهٔ مردان باهمّت و جامعی بود که علوم اسلامی همچون فقه و حدیث و رجال و تراجم را از برترین استاد این فنون یعنی: مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، اعلی الله مقامه، فراگرفته و خود در عمر پربرکت خویش به تحقیقات بدیع در آن و نیز علوم قرآنی و تاریخ و کلام پرداخته بود. آثار قلمی و تحقیقی ایشان در برخی از این رشتهها در شمار افتخارات علمی حوزههای علمی شیعه است و مورد استفادهٔ ماندگار دنیای اسلام خواهد بود، ان شاء الله. ضایعهٔ رحلت این عالم جلیل را که در کهنسالی نیز از کار و تلاش علمی باز نماند به فرزندان گرامی و همهٔ بازماندگان و مستفیدان از دانش و تجربهٔ ایشان تسلیت عرض میکنم و رحمت و مغفرت الهی را برای ایشان مسألت مینمایم.
[مجله حوزه، شماره ۴۶، ۴ آبان ۱۳۷۰]
حوزه: تاکنون چهار مرحله از زندگی پربار و پرخاطره خود را برای ما بیان کردهاید؛ خواهشمندیم از مرحله پنجم زندگی خود برای ما بگویید.
استاد: مرحله پنجم زندگی من مربوط میشود به ب از گشت از قم به مشهد. چگونگی ب از گشت از این قرار بود: در سال ۱۳۳۹ طی نامهای از من دعوت شد که در دانشگاه مشهد به تدریس بپردازم. با مرحوم شهید بزرگوار دکتر بهشتی که آن زمان مدیریت دبیرستان دین و دانش قم را به عهده داشت به خاطر سابقه آشنایی که با آن مرحوم داشتم مشورت کردم. ایشان تشویق کردند که این مسؤولیت را بپذیرم. تابستان همان سال به مشهد آمدم و از اول مهرماه در دانشکده معقول و منقول (این دانشکده بعدا به دانشکده الهیأت و معارف اسلامی تغییر نام داد) مشغول به تدریس شدم. زمینه تدریس من تفسیر قرآن، فقه، فقه الحدیث، تاریخ، تفسیر، تاریخ حدیث، تاریخ علوم عقلی در اسلام و گاهی کلام و فلسفه و. . . بود. در حدود سال ۴۲ یا ۴۳ بود که طی مصوبهای عدهای را که در دانشگاههای ایران سابقه علوم حوزوی داشتند و دارای مدرک دانشگاهی نبودند دانشیار شناخته شدند که من هم جزء این گروه بودم. مراحل دانشیاری و استادی را گذراندم و از آن تاریخ تاکنون که حدود ۳۰ سال است با همین سمت مشغول فعالیت هستم.
حوزه: اگر در ضمن تدریس در دانشگاه فعالیتهای فرهنگی دیگری هم داشتهاید بیان کنید.
استاد: بله غیر از تدریس در دانشگاه فعالیتهای فرهنگی دیگری هم داشتهام که اکنون فهرستوار یادآوری میکنم:
تشکیل کنگره شیخ طوسی (ره)
در سال ۱۳۵۰ کنگره شیخ طوسی رحمة الله علیه با پیشنهاد اینجانب برگزار شد. اینکه چرا و از کی به این فکر افتادم و چه موانعی بر سر راه بود داستان مفصلی دارد که لازم میبینم مقداری توضیح بدهم. مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی در مقدمهای که با عنوان «حیات شیخ الطائفه» بر تفسیر تبیان چاپ نجف و همچنین در پیامی که برای کنگره شیخ طوسی فرستاده بودند یادآوری کرده بودند که:
«من سالهاست که تلاش میکنم که شاید بشود کنگرهای به نام شیخ طوسی رحمة الله علیه برگزار شود».
و در نامهای که به محضر آیة الله بروجردی چهار سال قبل از فوت ایشان فرستاده بودند نوشته بودند:
«ولادت شیخ الطائفه در سال ۳۸۵ بوده و هزارمین سال ولادت آن نابغه ایران که مروج و مجدد مذهب امامیه است نزدیک شده لازم است امر بفرمایید که از همین ایام قبل از رسیدن هزاره، مردم تهیه جشن هزاره ببینند تا تمام ملل دنیا قدرشناس این نابغه شوند».
درباره عکس العمل آیة الله بروجردی چنین مینویسند:
«مرحوم آیة الله بروجردی این پیشنهاد را تحسین و استقبال نمود. استاد دانشگاه حقوق آقای سیدمحمد مشکات را به قم طلبید و دستوراتی داد که ایشان بعد از رجوع به تهران همه را انجام داد و تأکیدات مرحوم آیة الله بروجردی را در این باب ابلاغ نمود و از مسؤولین قول حتمی شرکت در جشن گرفت و در شهر رمضان ۱۳۷۸ ه.ق که آقای مشکاة مشرف به نجف شد پیام آیة الله بروجردی را به تمام حجج اسلام رسانید و اتقاق آراء همه را در لزوم اقامه جشن بین المللی به دست آورد.»
این کار متأسفانه با رحلت آیة الله بروجردی تعطیل شد. البته بعدها فهمیدم که مقامات دانشگاهی آن وقت هم تمایل به انجام چنین کاری نداشتهاند و این هم از عواملی بود که این حرکت به نتیجه نرسید. بعد شنیدم که فرزندان مرحوم علامه امینی خواستهاند در نجف چنین کاری بکنند ولی به خاطر تضادهایی که بین تشکیلات روحانیت در حوزه علمیه نجف بوده است توفیق به انجام چنین کاری نیافتهاند. اینجانب علاوه بر آنکه شاگرد مرحوم آیة الله بروجردی بودم و ایشان هم از علاقهمندان مرحوم شیخ الطائفه و به مناسبتهای مختلف از وی به بزرگی یاد میکرد مطالعات گستردهای درباره شیخ الطائفه داشتم. از این روی شدیدا به شیخ الطائفه علاقهمند شدم و همیشه در این فکر بودم که به مناسبت هزارمین سال ولادت آن مرحوم در حد توان کاری انجام بدهم لذا در سال ۱۳۴۴ کتاب «الجمل والعقود» شیخ الطائفه را که متنی است بسیار موجز و فشرده در احکام عبادتهای پنجگانه: نماز، زکاة، روزه، حج و جهاد تصحیح، ترجمه و برخی از مسائل فقهی آن را شرح کردم و شرح حال نسبتا مفصلی از شیخ الطائفه در مقدمه کتاب نگاشتم و پشت جلد آن نوشتم:
«به مناسبت هزارمین سال ولادت شیخ طوسی».
این اولین کاری بود که درباره شیخ الطائفه انجام دادم. بعد از این کار مقالهای نوشتم تحت عنوان «هزارمین سال ولادت شیخ طوسی». محتوای این مقاله عبارت بود از: شرح حال شیخ طوسی، ضرورت برگزاری کنگرهای به مناسبت هزارمین سال تولد وی، و اشاره به این مطلب که: مناسبترین مکان برای برگزاری کنگره دانشگاه مشهد است؛ زیرا شیخ منسوب به طوس است. (گرچه در این که ولادت او در طوس باشد من در همان مقاله تردید کردم) این مقاله در سالنامه معارف اسلامی مشهد چاپ و منتشر شد و نسخهای از این مقاله را توسط دانشکده به دانشگاه فرستادم. برای تشکیل کنگره موافقت نکردند. همگی استادان جز مرحوم دکتر فیاض آیه یأس میخواندند. در هر حال این گذشت تا این که رؤسای داشگاه مشهد عوض شدند. رئیس دانشکده ما هم عوض شد و مرحوم دکتر محمود رامیار که سابقه طلبگی داشت رئیس دانشکده مشهد شد و در عین حال معاون رئیس دانشگاه هم بود. مقاله را به ایشان دادم و ایشان پس از مطالعه گفت:
«من این کار را میکنم به شرط این که خود شما دبیر کلی کنگره را به عهده بگیرید».
من هم قبول کردم و کار را شروع کردم. به تهران رفتم و به تقاضای من هیأتی از اساتید دانشگاه از جمله: دکتر شهیدی، دکتر نصر، دکتر محقق و دکتر محمدی رئیس دانشکده الهیأت در آن موقع و برخی دیگر تشکیل شد. به کمک این هیأت میهمانانی از خارج و داخل، دانشگاهی و حوزوی برای دعوت به شرکت در کنگره تعیین شدند. برای ترتیب نمایشگاهی از آثار خطی و چاپی شیخ الطائفه در محل برگزاری کنگره با کتابخانههای بسیاری تماس گرفتیم و نسخههای خطی را جمعآوری کردیم. خلاصه یک سال رفت و آمد کردیم تا این که مقدمات کار فراهم شد.
کنگره در روز ۲۸ اسفند سال ۱۳۴۹ ه. ش مطابق با ۱۲ محرم ۱۳۹۰ ه. ق با تلاوت آیاتی از کلام الله مجید افتتاح شد. با موافقت شرکتکنندگان، آقای علال الفاسی دانشمند نامی مغرب و رئیس حزب استقلال آن کشور و استاد دارالحدیث الحسینیه رباط که از کشور مغرب در کنگره شرکت کرده بود به سمت ریاست کنگره برگزیده شد. آقای علال الفاسی در همین جلسه افتتاحیه ارتجالا سخنرانی کوتاهی به زبان عربی ایراد کرد که ضمن معرفی شیخ طوسی و مقایسه وی با غزالی دانشمند دیگر طوس در حقیقت مقام علمی و صلاحیت خویش را برای ریاست کنگره به اثبات رساند. کنگره هزاره شیخ طوسی پنج روز ادامه داشت. در ترتیب و نظم جلسات روشی اتخاذ گردید که در آن هنگام به نظر بسیاری از اعضای کنگره که سابقه شرکت در بسیاری از کنگرههای علمی را هم داشتند و حتی برخی خود ادارهکننده کنگره بودهاند یک نوع ابتکار شمرده میشد. به این کیفیت که کنگره هر روزه دارای یک جلسه عمومی و دو جلسه خصوصی بود. بحثها و تحقیقات دانشمندان به تناسب موضوع به شش گروه تقسیم شد و هر گروه زیر نظر رئیسی برگزیده از طرف اعضای گروه از این قرار:
۱. گروه تفسیر و علوم قرآنی به ریاست زین العابدین رهنما.
۲. گروه فقه و اصول و مسائل حقوقی به ریاست جواد تارا.
۳. گروه حدیث و رجال و تراجم به ریاست آیة الله حاج میرزا خلیل کمرهای.
۴. گروه کلام و فلسفه و ملل و نحل به ریاست علال الفاسی.
۵. گروه کتابشناسی به ریاست دکتر صلاح الدین منجد کتابشناس معروف عرب.
۶. گروه تاریخ و ادب به ریاست مجتبی مینوی دانشمند معروف ایرانی.
سرانجام بعد از ظهر روز سوم فروردین سال ۱۳۴۹ طی جلسهای که بیش از چهار ساعت طول کشید کنگره پایان یافت.
موانع و مشکلات
در جریان مقدمات کار مشکلات زیادی بود که به لطف خداوند یکی پس از دیگری حل میشد. از جمله مشکلات مدعوین بودند که برای شرکت مسأله داشتند؛ زیرا برگزارکننده کنگره هم دانشگاه بود و وابسته به رژیم سابق. برخی از دوستان روحانی خود ما که با این کار موافق نبودند افراد را از شرکت در این کنگره منع میکردند و حتی بعضی از فضلا از قم تا تهران هم آمده بودند تا میهمانان را برگردانند! از باب نمونه مرحوم آقای مطهری با این که استاد دانشگاه بود ولی به لحاظ ارتباطی که با انقلابیون داشت خیلی احتیاط میکرد. از این روی بعدها کسی نامه مفصلی به ایشان نوشته بود و گفته بود:
«گر چه کسی که این کار را شروع کرده حسن نیت دارد ولی شما چرا شرکت کردهاید»!.
مرحوم آقای مطهری یا خود نویسنده (درست نفهمیدم) رونوشت این نامه را برای من فرستادند.
برخی در شأن خود نمیدیدند که در چنین جمعی شرکت کنند. وقتی از مرحوم میرزا خلیل کمرهای دعوت کردم ایشان گفت:
«من نمیدانم چه کسانی در کنگره شرکت میکنند. آیا شرکت در آن جا در شأن من هست یا خیر»!.
به ایشان گفتم:
«شما شرکت کنید تا به دیگران بگوییم: چون ایشان شرکت میکنند شما هم شرکت کنید».
یکی دیگر از مشکلات سلام شاهنشاهی بود که طبق معمول باید در ابتدا اجرا میشد!
من با آن مخالفت کردم و گفتم: در این کنگره، علما و فضلایی شرکت میکنند که با سلام شاهنشاهی موافق نیستند و به عنوان مثال از مرحوم میرزا خلیل کمرهای نام بردم و گفتم: ممکن است ایشان جلسه را ترک کند. اگر چنین اتفاقی بیفتد آبروی ما پیش میهمانان خارجی میرود.
خلاصه قرار بر این شد که من موضوع را با استاندار وقت (پیرنیا، پسرعموی پیرنیای معروف، مؤلف تاریخ ایران باستان) در میان بگذارم. از استاندار وقت ملاقات گرفتم. قرار ملاقات شب ساعت ۱۰ گذاشته شد. شب فرا رسید و به کاخ استانداری رفتم. (برای اوّلین بار بود که به کاخ استانداری میرفتم) مذاکرات شروع شد. بعد از مذاکرات نسبتاً طولانی وی را قانع کردم. به او گفتم: کنگره یک کنگره کاملا مذهبی است و علما و فضلا در آن شرکت میکنند و آنان با سلام شاهنشاهی موافق نیستند و احتمال میدهم جلسه را ترک کنند. علاوه ماه محرم است و سلام شاهنشاهی مناسبتی ندارد. گفت:
«باید موضوع را به عرض برسانیم. من نمیتوانم تصمیم بگیرم به وزیر علوم بگویید جریان را به عرض برساند. فقط به این صورت که چون ماه محرم است مناسب نیست».
با تلاشهایی که شد این موضوع هم حل شد و جلسه افتتاحیه با تلاوت آیاتی از قرآن مجید شروع و پس از تلاوت آیاتی چند از قرآن پیامی توسط وزیر علوم، مجید رهنما، خوانده شد و در آن پیام از علمای اسلام و شیخ طوسی رحمة الله علیه تجلیل به عمل آمده بود.
از دیگر مشکلات مسأله ریاست کنگره بود. کسانی میخواستند خودشان را به عنوان رئیس کنگره تحمیل کنند. به لطف خدا این قضیه هم حل شد و همانطور که قبلاً عرض کردم استاد علال الفاسی به ریاست کنگره برگزیده شد. یکی دیگر از مشکلات ما برخی از دستگاهها و نهادهای دولتی بودند که قصد داشتند از این حرکت سوءاستفاده کنند که به توفیق الهی چنان خوب عمل کردیم که نه تنها نظام و دستگاههای دولتی نتوانستند سوءاستفاده کنند که در خود کنگره نیز سخنان ضددولتی گفته میشد. از جمله: چون در آن زمان تدریس زبان عربی را از برنامه دانشگاهها برداشته بودند آقای آیة الله میرزا خلیل کمرهای در سخنرانی خود به این مسأله اعتراض کرد و گفت:
«…من یک تأسف دارم. تأسف این است که این تفسیر مهذب ۱۰ جلدی از بلندی او در عربی غیر از زمره ممتازهای از ما از آن نمیتواند استفاده کند و چه باید کرد؟ که همه ملت تشویق بشوند که به تفسیر عظیم تبیان شیخ طوسی ربّانی که بعد از هزار سال از فوت او همچو کنگره عظیمی از روی برازندگی او تشکیل میشود اقبال کنند تا مجددا مورد استفاده شود. باید تشویقی از عربی و زبان عربی و زبان قرآنی بشود که زبان دین ماست اما تشویق کافی بشود مثل آن که هر کس یک صفحه تفسیر تبیان را صحیح بخواند دانشگاه به او امتیازی بدهد. خیال میکنم تنها راه چاره این است. بنابراین اگر زمزمهای شده و الغاء عربی در کنکور، من خیال میکنم این اشتباهی و غفلتی بوده باید جبران بشود. این آقایان، ورّاث این مواریث اسلامی هستند. حق دارند مطالبه بکنند که برداشتن زبان عربی لطمهای به زبان دین ماست، به زبان عقیده ماست. حساب زبان، حساب عرب نیست. این زبان دین و زبان عقیده ماست. لغو این زبان مثل لغو اعتبار همه کتب شیخ طوسی است که بعد از یک نسل و دو نسل آن قدر فاصله میان ما میشود که باید کتابهای شیخ طوسی را و کتابهای فارابی و ابن سینا را برای موزه در صندوقی خارج از دسترس عموم بگذارند و هرگاه بخواهند از آنها اطلاع یابند یا زیارت کنند، باید مستشرقی بیاورند تا آنها را بخواند یا مثل طلسم و رمز حل کند. مثل آنکه برای خواندن خط میخی کوههای بیستون، مستشرقین باید به ما کمک کنند. نقش بیستون و نقش رستم و نقش قصر پرسپلیس را مگر ما میتوانیم بخوانیم با آن که آنها خطوط و نقوش سرزمین بلاد ما بوده است. از زبان استاد مجتبی مینوی بشنوید:
«در ترکیه که خط لاتین را به جای خطوط نسخ و نستعلیق، معمول و رایج کردند دویست و پنجاه هزار کتاب در موزه عاطل و باطل است و کسی نمیتواند از آنها استفاده کند».
بنابراین به عقیده من هرگاه بخواهند آثار شیخ طوسی مورد استفاده ملت ما واقع گردد باید یکی از دو کار بکنند: یا سطح قرآن و تفسیر تبیان را به قدری پایان آورند بهاندازهای که به سطح فرودین افکار نسل جدید و جوانان تماس حاصل آید و بتوانند بفهمند، یا سطح معلومات دانشگاهی را بالا ببرد تا بتوانند از شیخ طوسی و مکتب شیخ طوسی و کتابهای شیخ طوسی و مشعل شیخ طوسی استفاده کنند و چون دانشگاه داریم این راه امکان دارد… و گر نه اگر عربیت لغو شد بعدها فاصله بیشتر و بیشتر میگردد به طوری که تمام مواریث ما به دست خود ما به تاراج و به غارت رفته یا سوخته و خاکستر میگردد اما نه از قبیل سوختن نوبهٔ اوّلش که شیخ خود با شاگردانش تلافی کردند و باز نوشتند.»
در این وقت آقای زین العابدین رهنما، پدر مجید رهنما، وزیر علوم خواست دفاع کند و به این فراز از سخنان آقای کمرهای پاسخ بدهد که مرحوم خلیل کمرهای با مثالی که زد او را «هو» کرد. گفت:
«کسی دزدی کرده بود و در چاهی مخفی شده بود شخصی که مامور احضار بود سر چاه ایستاده بود و با خواهش و تمنا از او میخواست که بیرون بیاید و خودش را تحویل قانون بدهد تا این که آبروی او (ماموراحضار) حفظ شود. مدافع آقای رهنما هم این جوری است».
سخنان مرحوم کمرهای در روزنامهها منعکس شد و نوشتند:
«آقای کمرهای از برنامههای دانشگاه که بر خلاف مسیر آثار اسلامی و عربی است انتقاد کرد».
ویژگیهای کنگره
از خصوصیات کنگره شیخ طوسی این بود که برای اولین بار کنگرهای در سطح جهانی برای یکی از چهرههای برجسته شیعه برگزار میگردید. از توفیقات بزرگ حوزه تشیع بود که استادان دانشگاهها، مستشرقین و علمای دین را از سرتاسر جهان در کنار مرقد امام هشتم علی بن موسی الرضا (ع) دور یک میز گردآورد تا از دریچه فکر شیعه به تبادل نظر و تعاطی افکار بپردازند. تماس مستشرقین اروپایی و آمریکایی با علمای دین و پیشوایان مذهب شیعه با همان زی خاص و لباس متداول و با همان اسالیب بحث و روش مباحثه خاص آنان بیسابقه بود و برخی از دانشمندان خارجی صریحا به این معنی اعتراف کردند.
از خصوصیات و مزایای کنگره مباحثات و برخورد آراء واختلاف نظر دانشمندان اهل سنت با علمای شیعه در پارهای از مسائل مورد اختلاف فریقین از قبیل: مسأله امامت، مسأله کیفیت وضو و… بود که در گروههای فقه و کلام و گاهی در گروه تاریخ و ادب و گروه حدیث و رجال مطرح میشد.
به طور کلی روح الفت و مودت دعوت به وحدت و اتحاد عالم اسلام و تقریب میان مذاهب اسلامی سعی در باز کردن راههای عاقلانه و خیرخواهانه و دور از تعصب برای تبادل نظر و سنجش و موازنه مؤدبانه در مسائل مورد اختلاف مذاهب اسلامی، کنار گذاردن آن نوع اختلافات که زمان آن گذشته و اگر هم منشا قابل قبولی داشته مربوط به زمانهای گذشته بوده و باید به عهده تاریخ سپرده شود، بر گنگره شیخ الطائفه حاکم بود. چنین روحیهای به عقیده من از تقوای باطن و صفای روح شیخ الطائفه (ره) سرچشمه میگرفت. ظاهرا بتوان عمق و ریشهدار بودن این روح همکاری و مودت را از این اتفاق جالب به دست آورد:
در اثنای کنگره روز جمعه مقارن ظهر در حالی که همه سرگرم استماع سخنرانیهای عمومی بودند که ناگهان آقای کمرهای که در جلسات عمومی کنگره بهخصوص راجع به نزدیک ساختن آراء شیعه و سنی نقش عمدهای داشت و پیشنهادهای ارزندهای میکرد تقاضا کرد که جلسه ختم شود و حضار دستهجمعی نماز بخوانند. این تقاضا مورد قبول همگان قرار گرفت و متصدیان و کارگزاران کنگره به سرعت یکی از تالارهای باشگاه دانشگاه محل دبیرخانه کنگره را آماده کردند و آن جمع با اشتیاق تمام به نماز ایستادند. هرگز فراموش نمیکنم که: پرفسور اسماعیل یعقوب رئیس دانشگاه اسلامی جاکارتا در اندونزی را دیدم با پای برهنه در راهرو میدوید که وضو بگیرد و خود را به جماعت برساند و به من گفت:
«این یک توفیق بزرگ است که نصیب من شده است»
در هر صورت کنگره با آبرومندی برگزار شد. پیامها و نامههایی از شخصیتهای علمی و دانشگاهها به کنگره فرستاده شد از جمله: نامهای از ابوریه مؤلف کتاب «اضواء علی السنة المحمدیه» پیامی از مرحوم آیة الله مرعشی نجفی، پیامی از شیخ محمدتقی قمی به عنوان دبیرکل دارالتقریب، پیامی از مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی (به هنگام تشکیل کنگره دو ماه از فوت ایشان گذشته بود.) آن مرحوم در پیام خود نوشته بودند:
«بسیار خوشوقت شدم از آن که میبینم آرزوی چندین ساله من جامه عمل میپوشد…. در این روزهای دراز حقیر در انتظار بودم تا قرب آخر عمر بشارت نزدیک شدن جشن هزاره رسید و روح تازه در بدن دمید و فراش پست، پاکت اعضای محترم کنگره را رسانید. هزار افسوس قرب دو سال است خانهنشین شدم و زیاده بر دو ماه است که در بستر مرض افتادهام با رعشه دست و ضعف قوا و زحمت بسیار در اول جمادی الثانیه مشغول به نوشتن این خط تدریجا شدم تا الیوم که بیستم همین ماه مطابق با ولادت حضرت صدیقه طاهره صلوات الله علیها و علی ابیها و بعلها و بنیها ختم شد.»
مجموعه سخنرانیها و پیامها را با زحمت بسیار تصحیح کردم و دانشگاه فردوسی مشهد به چاپ و نشر آن اقدام کرد. این مجموعه نفیس در سه مجلد (متجاوز از ۲۲۰۰ صفحه) که جلد اول شامل قسمتی از مقالات و خطابههای فارسی است از جمله: «شیخ طوسی و حقوق تطبیقی» از دکتر محمد خزائلی، «دوره آغاز فقه و فقهای امامیه» از آقای سیدمحمدکاظم امام، «رجال عصر شیخ طوسی» از آقای محمدباقر ساعدی، «عدة الاصول شیخ طوسی و نقش آن در مدار تاریخ علم اصول» از آقای دکتر محسن شفائی، «تحقیق و بررسی مؤلفات چاپی و غیرچاپی شیخ طوسی» از آقای سیدهاشم رسولی محلاتی، «اجتهاد در مسلک اصولی و اخباری» آقای جواد تارا، «گزارشی از کتاب اختیار معرفة الرجال» از حسن مصطفوی، «نمونه نسخههای خطی مؤلفات شیخ طوسی» از اینجانب.
و جلد دوم شامل خطابهها مقالات و نامههای عربی است که تحت عنوان «الذکری الالفیه للشیخ الطوسی» متجاوز از ۸۰۰ صفحه در دسترس پژوهشگران قرار گرفت.
و جلد سوم که از نظر محتوی و مطالب مهمتر و از جهت مقدار و تعداد صفحات بیشتر از دو جزء اول و دوم و مکمل و نتیجه و پایان آن دو بخش است مشتمل بر ده بخش است:
بخش اول: پیامها و قطعنامه کنگره.
بخش دوم: عصر و محیط پرورش شیخ طوسی.
بخش سوم: اشعار مربوط به کنگره.
بخش چهارم: تفسیر و علوم قرآنی.
بخش پنجم: مقالات و تحقیقات فقهی و اصولی.
بخش هششم: مباحث و تحقیقات کلامی.
بخش هفتم: نسخهشناسی.
بخش هشتم: مباحث و مسائل مختلف اسلامی.
بخش نهم: گزارش مفصل کنگره هزاره شیخ طوسی.
بخش دهم: مقالات به زبان خارجی.
علاوه بر چاپ این سه مجلد خداوند توفیق داد دو اثر سودمند شیخ را به زیور طبع بیاراییم:
۱. الفهرست از روی چاپ اسپرینگر با فهرستهای مختلف به طریق افست در ۵۴۸ صفحه.
۲. رجال کشی با فهرستهای مفید در ۹۹۵ صفحه.
این بود اجمالی از سیر مقدماتی تا پایان کنگره هزاره شیخ طوسی که متاسفانه برخی از جمله آقای علی دوانی در مقدمه کتاب خود تحت عنوان «هزاره شیخ طوسی» که حاوی برخی از مقالات فارسی کنگره است منشأ اصلی برگزاری کنگره را دانشگاه تهران دانستهاند که درست نیست. متن عبارت ایشان بدین قراراست:
«پیشنهاد تشکیل این کنگره پرشکوه نخست از طرف علامه فقید مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی مؤلف کتابهای ذیقیمت و مشهور«الذریعه الی تصانیف الشیعه» و «طبقات اعلام الشیعه» عنوان شد. شورای دانشگاه تهران نیز به اتفاق آراء به این پیشنهاد رأی داد ولی چون شیخ طوسی از مردم خراسان بوده است انعقاد کنگره او را به دانشگاه مشهد محول نمود».
همانطور که عرض کردم دانشگاه تهران به پیشنهاد مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی تمایلی نشان نداد و مرحوم آیة الله بروجردی که تعقیبکننده قضیه بود به رحمت ایزدی پیوست و کار کاملا تعطیل شد و کسی آن را تعقیب نکرد تا این که اینجانب پس از گذشت چند سال از آن ماجرا قضیه را تعقیب کردم که بحمدالله به برگزاری کنگره انجامید.
از دیگر فعالیتهای فرهنگی بنده انتشار مجلهای بود تحت عنوان: «نشریه دانشکده معقول و منقول» که مدیریت آن را بنده به عهده داشتم. اولین شماره اش ویژه صدمین سال درگذشت مرحوم حاجی سبزواری بود. در این شماره شرح حال مرحوم سبزواری درج شده است. من هم در این شماره مقالهای دارم درباره اولین کشف الایات که به یکی از شاگردان عبدالرحمن جامی منسوب بوده. بر این کشف الایات تا آن موقع کسی اطلاع نیافته بود و ما نسخه آن را از شوروی پیدا کرده بودیم. با رنج و زحمت بسیار رمز آن را کشف کردیم. بر این کشف الایات، عبدالرحمن جامی و ملاحسین کاشفی تقریظ نوشته بودند. خلاصه این مجله که نسبتا مجله خوبی بود و در نوع خود بینظیر تا اول انقلاب منتشر شد ولی به خاطر برخی از ندانمکاریها متأسفانه بعد انقلاب دو شماره بیشتر منتشر نشد که تعطیل گردید. در این مجله مقالات مسلسلی از من زیر عنوان: گزارشی از چند کشور اسلامی و عربی منتشر شد که گزارشی از سفر یک ساله من به ترکیه، سوریه، لبنان، مصر، مغرب و الجزایر است.
از دیگر فعالیتهای من همکاری کوتاهی بود که با نشریه آستان قدس تحت عنوان: «نامه آستان قدس» داشتم. مدیریت این نشریه را آقای فخرالدین حجازی به عهده داشت. از من دعوت به همکاری شد و من هم با توجه به تاییدی که از آیة الله بروجردی گرفته بودند و آیة الله میلانی هم نسبت به آن نظر مساعد داشت و شخصیتی مانند مرحوم استاد محمدتقی شریعتی که چهره مبارزی بود آنجا مقاله میداد پذیرفتم که همکاری کنم. در این نشریه سلسله مقالاتی را تحت عنوان: «تحقیق درباره کتاب کافی» شروع کردم. چند مقاله به عنوان مقدمه درباره تاریخ حدیث شیعه تا زمان کلینی نگاشتم که بعد از آن بحث ادامه پیدا نکرد. البته بعدا آن مباحث را در دانشگاه تحت عنوان تاریخ حدیث شیعه تدریس کردم. ضمنا در همین نشریه به مناسبت رحلت آیة الله بروجردی شرح حالی از آن مرحوم نوشتم.
از دیگر فعالیتهای من همکاری با «کانون نشر حقایق اسلامی» بود. این کانون زیر نظر مرحوم استاد محمدتقی شریعتی اداره میشد. البته قبل از این که به قم بروم برای ادامه تحصیل به این کانون رفت و آمد داشتم ولی پس از بازگشت از قم از بنده برای سخنرانی در آن کانون دعوت شد که سخنرانی کردم و بعد هم بحث تفسیری را شروع کردم. این همکاری تا مدتی ادامه داشت و بعدا به علل اختلاف سلیقه با برخی از افراد آن را ترک گفتم. نظیر همین اختلاف سلیقه را در تشکیلات انجمن مهندسین اسلامی تهران که زیر نظر آقای مهندس مهدی بازرگان و رفقایش اداره میشد دیدم. یک وقتی کنگره انجمنهای اسلامی را تهران تشکیل داده بودند که من به عنوان نماینده آیة الله میلانی در آن شرکت کردم. با این که افرادی بودند با روح اسلامی که میخواستند کار سیاسی هم بکنند ولی روش آنان با سلیقه من موافق نبود.
یکی دیگر از کارهای فرهنگی من در مشهد ملاقات و برقراری ارتباط با چهره و شخصیتهای اسلامی بود که از سراسر جهان به مشهد مقدس میآمدند. در برخی موارد بنده واسطه ملاقات آنان با آیة الله میلانی بودم و یا این که آیة الله میلانی از بنده دعوت میکردند که در جلسات ملاقات شرکت کنم. از جمله این شخصیتها شیخ محمدجواد شری بود. وی از شاگردان مرحوم آقا شیخ محمدحسین اصفهانی بود و از علمای لبنان که از طرف مرحوم سیدشرف الدین برای نشر و تبلیغ اسلام به امریکا رفته بود. به خاطر محیط آنجا لباس معمول و مرسوم روحانیت را در تن نداشت. از لباس روحانیت تنها عمامه بر سر داشت و یک پالتوی بلند در تن. کروات زده بود و ریشاش را هم تراشیده بود!
از جمله شخصیتهایی که به مشهد آمدند. مرحوم شیخ محمدتقی قمیبود. ایشان برای اهدای نسخه اصلی فتوای شیخ محمود شلتوت مفتی الازهر مصر به کتابخانه آستان قدس به مشهد آمده بود. در اولین جلسهای که خدمت مرحوم آیة الله میلانی آمد من آن جا بودم. بعد از این ملاقات قرار شد در صحن نو جلسه رسمی برقرار شود و از علماء دعوت به عمل بیاید و در آن جلسه دستخط شیخ محمود شلتوت به کتابخانه آستان قدس اهداء گردد. جلسه رسمی برقرار شد. آیة الله میلانی و علمای مشهد در آن جلسه شرکت کردند و مرحوم شیخ محمدتقی طی سخنرانی مفصلی گفت:
«ما چون این فتوای تاریخی شیخ شلتوت را مبنی بر جواز پیروزی از مذهب شیعه خدمتی بزرگ به اهل بیت میدانیم فکر کردیم آن را به کتابخانه آستان قدس رضوی تقدیم کنیم».
در همان سالهای اول ورود من به مشهد بود که هیأتی لبنان به دعوت دولت ایران به مشهد آمده بودند. در بین اینان مرحوم عارف زین موسس مجله «العرفان» که در صیدا منتشر میشد هم بود. به لحاظ این که استاد دانشگاه بودم شخصیتهایی که به دعوت دولت یا آستان قدس به ایران میآمدند از من هم دعوت به عمل میآمد که حضور داشته باشم. دو روز از آمدن میهمانان میگذشت که عارف زین به خاطر مریضی و کهولت سن رخت از جهان بربست. مرحوم حاج میرزا احمد آقازاده که سوابق ایشان را میدانست از ایشان مفصلا تجلیل کرد و او را در صحن مطهر امام (ع) دفن کردند. دو سه سال که از این ماجرا گذشت، آقای امام موسی صدر به مشهد آمد. ایشان میگفت:
«آمدن عارف زین به مشهد و فوت او داستان عجیبی دارد. وقتی که دولت ایران از این گروه دعوت به عمل آورد من به عارف زین که چهره مبارزی بود گفتم: این دعوت از طرف سازمان امنیت ایران است و شایسته شخصیت مبارزی مانند شما نیست که به آن پاسخ مثبت بدهید. گفت: به من الهام شده که در مشهد میمیرم و همانجا هم دفن میشوم از این روی باید بروم. کاری به این حرفها ندارم.»!
مرحوم آیة الله سید هبة الدین شهرستانی هم چند بار به مشهد آمدند و بنده به دیدار ایشان میرفتم. آخرین بار وقتی بود که در عراق کودتا شده بود و عبدالکریم قاسم زمام امور را در دست گرفته بود. به ایشان گفتم: شما فکر میکنید در عراق کمونیستی میشود؟ گفت: بدتر از کمونیستی! گفتم: عبدالکریم شیعه است. گفت: در عراق همیشه شیعیان فریب میخورند و جلو میافتند و کشته میشوند و بعد دیگران با پلتیک کار را قبضه میکنند!
یکی دیگر از کارهای فرهنگی من که تقریبا از همان اول ورود به مشهد شروع کردم و تا همین الان هم ادامه دارد جلسه تفسیر قرآن بود. این جلسه هر هفته شبهای دوشنبه با شرکت عدهای از دبیران، قضات دادگستری و دیگران تشکیل میشود. جلسه، جلسه موفقی است و موجب شده که تفاسیر متعددی را مطالعه کنیم و از آنها بهره ببرم. اینک در سورههای قصار و نزدیک به پایان قرآن رسیدهایم. متأسفانه تمامی این جلسات ضبط و ثبت نشده است.
از دیگر فعالیتهای من مبارزات سیاسی بود. به خاطر فعالیتهای سیاسی چند بار هم به ساواک فرا خوانده شدهام. از جمله بعد از ۱۵ خرداد و نیز هنگام جنگ مصر واسرائیل؛ زیرا در سر کلاس علیه اسرائیل صحبت کرده بودم. با شروع انقلاب هم به قدر توان فعالیتهایی داشتم. در تحصن دانشگاه تهران شرکت کردم و جزء مستقبلین حضرت امام رحمة الله علیه بودم. پس از انقلاب هم تقریبا در غالب کنگرهها و سمینارهایی که در رابطه با مسائل اسلامی برگزار شده است شرکت کردهام. مانند: گنگره نهج البلاغه اندیشه اسلامی، سمینار وحدت، سمینار تجاوز و دفاع. در تمامی این کنگرهها و سمینارها سخنرانی داشتهام. آخرین اینها مجمع جهانی اهل بیت بود که در این مجمع تصویب شده که باید مرکز مجمع التقریب تأسیس شود. در همین جا بود که پیشنهاد شد من دبیرکلی آن را به عهده بگیرم و مقام معظم رهبری هم مسؤولیت آن را به عهده من گذاشتند.
یکی دیگر از کارهای فرهنگی من بعد از انقلاب همکاری با بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی است. این بنیاد حدود پنج سال قبل تأسیس شد. در همان ابتدا از اینجانب دعوت به همکاری شد و بنده هم پذیرفتم و ریاست هیأت مدیره آن را به عهده گرفتم. عمدهترین کارهایی را که در بنیاد پژوهشها انجام دادهایم بدین شرح است:
۱. تشکیل گروه قرآن:
در این گروه با پیشنهاد من تألیف معجم بزرگی تحت عنوان: «المعجم فی فقه لغه القرآن و سر بلاغته» آغاز شده است. انگیزه من از این پیشنهاد این بود که در کنگره شیخ طوسی رحمة الله علیه متوجه شدم تفسیر تبیان شیخ از حیث لغت بسیار غنی است. پس از کنگره به فکر افتادم که مجموعه لغات این تفسیر شریف را گردآوری کنم و به نام «مفردات تفسیر تبیان» به پژوهشگران عرضه کنم. کار را شروع کردم. حجة الاسلام آقای الهی خراسانی هم در جمعآوری لغات مقداری کمک کردند. لغات مجمع البیان را جمع و ضمیمه کردم. پس از این که بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس تأسیس شد تمامی یادداشتهای را تحویل آن جا دادم. ما تفسیرها را چه شیعه و چه سنی رسیدگی و مباحث لغوی آنها را جمعآوری کردهایم. علاوه کتب دیگری را که به لغات قرآن ارتباط پیاد میکند بویژه کتب لغوی مورد مطالعه قرار داده و لغات قرآنی آن را هم جمعآوری کردهایم. چگونگی کار بدین شرح است:
پس از جمعآوری لغاتی که مورد بحث قرار میگیرد مباحث مربوط به ترتیب زمانی از مأخذی که مورد مطالعه قرار گرفته نقل میشود. سپس ریشه لغت با توجه به نصوص یادشده مورد تحقیق قرار میگیرد و آنگاه مهمترین مبحث مطرح میشود و آن استعمال لغت موردنظر در قرآن کریم است. بدین معنی: قرآن این لغت را چگونه به کار برده و با چه خصوصیات و مقارنات و لطایفی. این مبحث دریایی از معارف قرآن را به روی انسان محقق میگشاید. مطابق ترتیب یاد شده حرف «الف» را تکمیل کردهایم که ان شاء الله به زودی چاپ و در دسترس قرآنپژوهان قرار میگیرد.
۲. کار دیگری که در زمینه قرآن داریم مربوط به جمعآوری نصوص علوم قرآنی است که تمامی این نصوص را در زمینه علوم قرآنی جمعآوری میکنیم، خصوصا نظراتی که در لابهلای کتب تفسیر مطرح شده است. تاکنون بحث نزول قرآن تمام شده و بحث جمعآوری قرآن هم در حال اتمام است.
کار دیگر ما در بنیاد، تشکیل گروه اقتصاد اسلامی است که زیر نظر اینجانب فعالیت میکند. چگونگی کار در این گروه بدین شرح است:
اولین کار ما در این گروه، جمعآوری نصوص اقتصادی است که در قرآن، حدیث و متون فقهی وجود دارد. به این ترتیب: ابتدای آیات قرآن را ذکر میکنیم. در این رابطه «کنزالعرفان» مرحوم فاضل مقداد از شیعه و «احکام القرآن» جصاص از اهل سنت مورد مراجعه قرار میگیرند. پس از این مرحله مبحث روایات شروع میشود. روایات را چه از کتب شیعه (بیشتر از وسائل الشیعه) و چه از کتب روائی اهل سنت ذیل هر عنوان میآوریم. آخرین مرحله نقل متون و ابواب فقهی است که جنبه اقتصادی و مالی دارند. از فقه شیعه در چهار بخش: قدما، متاخرین، متأخرین متأخرین و معاصرین نقل میکنیم و در فقه اهل سنت به ترتیب: از فقه حنفی، مالکی، حنبلی، ظاهری و زیدی نقل میکنیم. این کار گر چه بدون اظهار نظر و صرفا جمعآوری است ولی میتواند زیر بنای بسیاری از تحقیقات اقتصادی واقع شود که هدف اساسی ما هم همین بوده است.
در راستای فعالیت در زمینه مسائل اقتصاد اسلامی بود که در سال ۱۳۶۷ مجمع اقتصاد اسلامی را تشکیل دادیم و از حدود ۵۰ نفر از اساتید دانشگاه و حدود ۶۰ نفر از اساتید حوزه برای شرکت دعوت به عمل آوردیم. مجمع نسبتا موفقی بود. بیش از ۶۰ مقاله تحقیقی درباره مسائل اقتصادی تحویل مجمع شد که این مقالات به اضافه سه فهرست از آثاری که درباره مباحث اقتصادی به زبانهای: انگلیسی، فارسی و عربی تاکنون به چاپ رسیده چاپ شد و در دسترس محققان مسائل اقتصادی قرار گرفت و روی هم رفته به بیش از سه هزار و پانصد صفحه میرسد.
یکی دیگر از کارهای علمی من جمعآوری احادیث ائمه اطهار (ع) از کتب اهل سنت بود. وقتی که در قم بودم در ضمن مطالعات متوجه شدم که در کتب اهل سنت، احادیث بسیاری است که یا به یکی از ائمه (ع) میرسد و یا این که درباره فضائل و شرح زندگی آن بزرگواران است. بر این اساس حدود ۲۵ کتاب را مطالعه واحادیث را استخراج و تنظیم کردم. از جمله این کتابها: طبقات ابن سعد، تفسیر طبری، تاریخ طبری، صحاح ست، مستدرک حاکم، سنن بیهقی، جامع المسانید ابوحنیفه، مسند شافعی، الاموال ابوعبید، مسند زید و…. این یادداشتها را موضوعبندی کردم تحت عنوان: فقه، عقائد، فضائل و….چند سال قبل دیدم که تمکن چاپ اینها را ندارم از این روی در چمدانی گذاشته و به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم تحویل دادم تا برخی از مدرسین آن را تکمیل و به صورت مطلوب چاپ و عرضه کنند که متأسفانه تاکنون منتشر نگردیده است. در هر صورت به نظر اینجانب اصل این کار، بسیار مهم و پرفایده است. از جمله این فوائد همین مسأله تقریب است که ما میبینیم در قرن اول و دوم و سوم چهقدر بین فقه شیعه و حدیث آن با فقه و حدیث اهل سنت تداخل و ارتباط بوده است. من گرچه از آن یادداشتها فتوکپی نگرفتهام ولی کتابهایی که در این رابطه مطالعه کردهام همه را علامتگذاری نمودهام از این روی فیشبرداری از آنها خیلی مشکل نیست. اگر جامعه مدرسین اقدام نکند به لطف خدا مجددا چنین کاری خواهم کرد؛ زیرا علاوه بر این در ضمن مطالعه هر مطلبی که درباره تاریخ فقه، تاریخ قرآن، تاریخ حدیث و… برایم جالب بوده آنها را یادداشت کردهام که خود آن مطالب در جای خود حائز اهمیت است.
حوزه: حضرتعالی بحمدالله از افراد موفق بودهاید. اگر امکان دارد بفرمایید رمز موفقیت شما در چه بوده است.
استاد: البته من خودم را موفق نمیدانم. این حسن ظن شماست؛ زیرا میبینم بهاندازهای که میتوانستم و منتشر کنم توفیق نیافتهام. در هر صورت یکی از عوامل موفقیت پشتکارداری است. من از همان ۱۴ سالگی که به نجف رفتم تا همین الان هیچوقت از مطالعه و کارهای علمی دست برنداشتهام. اکنون تلاشهای مطالعاتی و تحقیقاتی من حتی بیش از آن وقتی است که رسما در حوزه بودهام. عامل دیگر اخلاص در کارهاست. اگر انسان در کارهایش بویژه در کارهای تحقیقاتی و علمی اخلاص داشته باشد و جنبههای مادی را در نظر نگیرد موفق خواهد شد.
عامل دیگر این که انسان محقق نباید خط و خطوط را در کارهای تحقیقاتی دخالت بدهد. من هیچ گاه وارد دار و دستهای نشدهام و این مسأله در موفقیتهای علمی من بسیار موثر بوده است. البته این بدان معنی نیست که انسان خود را از فعالیتهای سیاسی و انقلابی کنار بکشد. من از وقتی که به انقلاب و اسلامی بودن آن معتقد شدهام در حد توان از آن حمایت کردهام و در راهش گام برداشتهام. حتی در وصیتنامهام برای فرزندانم نوشتهام:
«هیچ وقت از خط امام که همان اسلام حقیقی است دست برندارید».
حوزه: اگر ممکن است درباره تقریب بین المذاهب که اکنون حضرتعالی مسؤولیت آن را به عهده دارید و اهداف آن و کارهای انجام شده توضیح بدهید.
استاد: در حدود یک سال پیش از این از طرف مقام معظم رهبری، حضرت آیة الله خامنهای، حفظه الله، تشکیل مجمع التقریب اعلام گردید. و بلافاصله کار خود را با راهنماییهای ایشان آغاز کرده و همچنان راه خود را ادامه میدهد. در این جا فهرستوار به ذکر چند نکته مهم میپردازم.
۱. تشکیلات مجمع التقریب.
۲. اهداف مجمع التقریب.
۳. کارهای انجام یافته یا در دست انجام مجمع التقریب.
تشکیلات مجمع التقریب:
بنابر اساسنامه مجمع التقریب که توسط جمعی از علما و مدرسین حوزه و اساتید دانشگاه تهیه شده و به امضای مقام معظم رهبری رسیده است ارکان مجمع عبارت است از: شورای عالی، دبیرکل، کمیتههای علمی و معاونتهای مختلف.
شورای عالی: شورای عالی از دانشمندان و متفکران اسلامی مستقیما توسط رهبر انقلاب اسلامی انتخاب میگردد که اینک تعداد ۲۴ تن از نقاط مختلف جهان و از علمای مذاهب اسلامی از سوی معظم له انتخاب گردیدهاند. و تاکنون مجمع التقریب با حضور اعضای داخل ایران و چند تن از اعضای خارج جلسات متعددی برگزار کرده است و ان شاءالله شورای عالی با شرکت کلیه اعضا در آینده نزدیک و احتمالا در هفته وحدت، همزمان با ایام میلاد مسعود رسول گرامی اسلام برگزار خواهد گردید. هماکنون این احتمال قطعیت یافته و میهمانان مجمع التقریب در حال آمدن به ایران هستند و در روزهای اول مهرماه برگزار میگردد.
مجمع عمومی: اعضای مجمع عمومی بنابر اساسنامه به وسیله شورای عالی از میان رهبران متفکران مسلمان جهان برگزیده میشوند و محدودیتی ندارد.
کمیتههای علمی: کمیتهها یا گروههای علمی از محققان مذاهب مختلف اسلامی در زمینه فقه، کلام، سلوک اخلاقی و عرفان و سایر رشتههای علوم اسلامی تشکیل میگردد که اینک گروه فقه کار خود را آغاز کرده است.
معاونتها: معاونتهای مختلف عبارتند از:
۱. معاونت اداری و مالی.
۲. معاونت پژوهشی و آموزشی.
۳. معاونت تبلیغاتی.
۴. معاونت بین المللی.
۵. معاونت امور داخلی.
اهداف مجمع التقریب:
هدف عمده مجمع التقریب، تألیف قلوب مسلمانها و نزدیک کردن نقطهنظرهای پیروان مذاهب اسلامی است. مراد از مذاهب اسلامی، مذاهبی است که پیروان آنها اصول اعتقادی و علمی اسلام را پذیرفته و به آن اصول ملتزم و پایبند هستند و میتوان آنان را مسلمان نامید.
جهت توضیح بیشتر ابتداد باید راههای متصور تقریب را مورد رسیدگی قرار دهیم تا معلوم شود کدام نوع از تقریب مورد نظر و دقیقا هدف مشخص «مجمع التقریب» میباشد. تقریب ابعاد و اقسام گوناگون دارد.
۱. تقریب فرهنگی.
۲. تقریب سیاسی.
۳. تقریب اقتصادی.
۴. تقریب مذهبی.
گر چه مآلاً همه ابعاد تقریب بین مسلمین مطلوب است اما عجالتاً هدف فعلی و عرض اصلی ما تقریب مذهبی است که میتواند ابعاد دیگر تقریب را به دنبال داشته باشد.
تقریب مذهب نیز به نوبه خود ابعادی دارد که همه آن ابعاد مورد نظراست:
۱. تقریب در عقیده.
۲. تقریب در فقه و اعمال شریعت.
۳. تقریب در سلوک اخلاقی و طریقت.
هر کدام از این اقسام تقریب مذهبی صورتهای گوناگون و طرق مختلف دارد که فقط یک صورت از آنها مورد نظر «مجمع التقریب» است و بقیه صور به کلی مردود است.
اینک نخست صورتهای مردود و مقبول و شیوههای قابل عمل و غیرقابل عمل را بر میشماریم. و ابتداء صورتهای غیرقابل قبول را یاد میکنیم:
۱. کنار گذاردن همه مذاهب موجود و برگشت به طریقه «سلف صالح» یعنی شیوه مسلمانان و صحابه و تابعین قبل از شکال گرفتن مذاهب. این صورت از تقریب مورد ادعای گروه «سلفیه» است.
۲. اکتفاء نمودن به مشترکات مذاهب و ترک و رفض مسائل اختلافی مسلمانان که برخی از روشنفکران متجددمآب و تحصیلکردگان ما که از کیفیت نشأت و پیدایش و گسترش مذاهب اسلامی خبر ندارد آن را مطرح میکنند، به گمان این که این راه مسلمانها را به وحدت میرساند.
۳. اختراع مذهب جدید و کنار گذاردن همه مذاهب موجود.
۴. ادغام مذاهب در یکدیگر و انجام یک نوع معامله بر سر مسائل مورد اختلاف. به این کیفیت که: از مختصات هر مذهب بخشی را بپذیریم و بخشی را رها کنیم تا نتیجتا همه مذاهب را راضی کرده باشیم.
۵. انتخاب یک مذهب از مذاهب موجود و رفض و طرد مابقی مذاهب. این کیفیت از تقریب را افراد ناوارد یا احیانا متعصب و یا مغرض مطرح میکنند تا به این وسیله چهره پاک «تقریب» را در بین مسلمین مشوش و مبغوض و مخالف اسلام و ضد مذاهب اسلامی معرفی نمایند و همه را از این دعوت مبارک و میمون منزجر و رویگردان کنند.
اینک ما صریحا اعلام میکنیم. اینها همه خوابهای پریشان و آراء باطل است و هیچیک از این پنج صورت یاد شده منظور و مراد ما از عنوان کردن (تقریب) نمیباشد. طرح این قبیل راههای انحرافی برای تقریب خود نزاع برانگیز و از قبیل (زاد فی التنبور نغمة اخری) است و دردی را دوا نمیکند بلکه اختلافی بر اختلافات موجود اضافه مینماید. اصولا هیچ کدام از آنها عملی نمیباشد و از قبیل «آب در هاون کوبیدن» است.
۶. تاکید و اصرار بر مشترکات به عنوان اصول اساسی اسلام که ملاک برادری و اخوت اسلامی و میزان وحدت امت است. با حفظ مذاهب موجود و ایجاد و برقراری و احترام متقابل بین آنها. ما اعلام میکنیم که تنها همین نوع از تقریب حکیمانه مورد نظر «مجمع التقریب» است و همه مصلحان جهان اسلام و نیز حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه و آیة الله خامنهای بارها بر آن تاکید و تصریح نمودهاند.
اختلاف در مسائل غیراصولی در چهارچوب دلیل و برهان قابل تحمل است و ضرری بر آن مترتب نمیشود بلکه تا حدودی هم غیرقابل اجتناب است؛ زیرا هر صاحبنظری در مسائل اجتهادی دارای رأی است و نمیتوان بدون دلیل نظر کسی را رد کرد و یا آن را پذیرفت.
البته توجیه این نوع از تقریب نیاز به شرح و بسط دارد تا دقیقا در اذهان جا بیفتد و در اینجا فرصت آن نیست. ما ذیلا فهرستوار اصول و ارکان و شرایط آنرا بیان میکنیم:
۱. باید اول مشترکات و اصول اساسی را در ابعاد مختلف عقیدتی، فقهی و سلوک اخلاقی و عرفانی مشخص نمائیم. این مسأله اجمالا معلوم است و شرح آن نیاز به تشکیل کمیتههای علمی مرکب از علما و محققین مذاهب اسلامی دارد. در سال گذشته در کنگره وحدت اسلامی در ایران که موضوع و محور بحث آن «تقریب مذاهب اسلامی» بود تا حدودی این کار انجام گرفت و طرحی به نام «منشور تقریب» فراهم گردید.
۲. مسائل اختلافی و آراء اختصاصی هر یک از مذاهب باید توسط علمای بصیر و خبیر خود آن مذهب برای دیگران تبیین شود و تنها همان آراء ملاک داوری درباره هر مذهب باشد و به شایعات و آراء و اقوال غیر مستند و تائیدنشده از طرف علمای متخصص مذاهب و نیز به اقوال و اعمال مردم عوام و جاهلان هر مذهب یا دشمنان آن که از طرف علمای متخصص آن مذهب مردود شمرده شده است ابدا اعتنا نشود و تنها در این باب کتابهای عمده و معتبر مذاهب مورد استناد باشد.
۳. تنها منطوق و صریح آراء و اقوال مذاهب را ملاک داوری درباره آن مذاهب قرار دهیم و به لوازم آن اقوال که خود صاحبان مذاهب به آن ملتزم نیستند بلکه صریحا آن را نفی میکنند اعتناء نکنیم.
بر سبیل مثال: اگر پیشوایان یک مذهب بگویند: «خداوند در آخرت دیده میشود» نباید بر آنان تحمیل کنیم که آنها خدا را جسم میدانند در صورتی که خود ایشان با صراحت این مطلب را رد میکنند و کردهاند؛ زیرا این مطلب یعنی جسم بودن خداوند را همه مذاهب معروف مردود میدانند و این خود یکی از اصول و ارکان توحید است. این نکته که گفته شد یعنی استناد به منطوق اول و نه مفهوم آنها به بحث گسترده و ذکر مثالهای فراوان از مذاهب مختلف نیاز دارد که فعلا مجال آن نیست.
۴. مسائل فرعی و جنبی را که غالبا مورد اختلاف است در عرض مسائل اصولی اسلام و در همان پایه از اهمیت قرار ندهیم به طوری که مسائل اصولی تحت الشعاع مسائل فرعی و جانبی قرار گیرد.
۵. در مسائل اختلافی از دیدگاه تقریب از نو نظر بیفکنیم و بکوشیم راههای وفاق تازه بیابیم و از طرح اختلافات جدید خودداری نماییم. سعی شود نقطه اصلی اختلافنظرها و محل نزاع دقیقا مشخص گردد؛ زیرا بسیاری از نزاعهای علمی ناشی از نامشخص بودن محل نزاع و احیانا منبعث از یک نوع میدانداری و تعصب مذهبی است و نه از روی دلیل و برهان و سخن منطقی.
۶. همواره در بحث همراه دلیل و برهان توأم با رعایت ادب و انصاف و التزام به آداب (جدال به احسن) مشی کنیم و به این حقیقت اعتراف نمائیم که حق بالاتر از حفظ منیت انسان و والاتر از گرایشها و تعصبات تنگ مذهبی است.
۷. در داوری و صدور حکم به کفر و شرک درباره اهل قبله و کسانی که با اصول اسلام و به ارکان مورد اتفاق همه مسلمین ملتزم هستند سرعت به خرج ندهیم و هر کس نزد خود محکمه و دادگاهی جهت تقسیم بهشت و دوزخ بین مسلمین تشکیل ندهد و این کار را به خداوند متعال که «احکم الحاکمین» است واگذار نماید.
۸. کوشش به عمل آید تا باب اجتهاد در همه مذاهب اسلامی و در کل ابعاد اصول و فروع دین در پرتو دلیل و برهان باز شود و از نو بحثهای عمیق علمی و شیوه تفقه در دین آغاز گردد. همانطور که خداوند متعال فرموده است:
فلولا نفر من کل فرقة منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین.
کوشش در فتح باب اجتهاد از اصول اساسی است که در خط مشی «مجمع التقریب» بدان تصریح گردیده است.
به نظر ما در محور این امور که گفته شد میتوان مسائل اختلافی را از جنجال و نزاع و تفرقه جدا کرد و اگر چنین شود دیگر تنها اختلاف نظر علمی باقی میماند و این اختلاف نظر نه تنها ضرری ندارد که گاهی مفید هم هست، خیر است که شر نیست از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است که فرمود:
«اختلاف امتی رحمة».
از لابهلای همین اختلاف نظرها و برخورد آراء بوده است که دایره بحثهای علمی بین اندیشمندان اسلامی در گذشته وسعت و گسترش یافته، حیات علمی در بین مسلمین نضج گرفته و راه تکامل پیموده اسرار و رموز این دین الهی منکشف و به طور کلی فرهنگ گسترده اسلامی در ابعاد گوناگون شکوفا گردیده است. ما امیدوار هستیم علما و محققان عالم اسلام از همه مذاهب با توجه به اهمیت موضوع که نقش حیاتی برای اسلام در بر دارد همین راه را انتخاب نمایند که خیر کثیر را برای همه مذاهب به طور یکسان در بر دارد و همه مذاهب اسلامی از ثمرات و مواهب آن برخوردار میگردند. این همان راهی است که پروردگار ما به آن امر کردهاست:
فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هذا هم الله واولئک هم اولوالالباب.
کارهای انجامیافته:
کارهای انجامشده از طرف مجمع التقریب یا آنچه در دست انجام است ذیلا فهرستوار بیان میشود:
۱. تدوین اساسنامه مجمع التقریب و خطمشی اصولی آن، همچنین تنظیم اساسنامه دانشکده فقه مذاهب اسلامی و آئیننامه شوراهای مختلف داخلی و بین المللی و مرکز تحقیقات فقهی.
۲. تهیه آرم مجمع التقریب که متضمن خانه کعبه روی کره زمین است و ضمنا قسمت پائین کعبه به منزله کتابی گشوده در برابر بیننده است که میتواند قرآن کریم باشد و در کتیبه اطراف کعبه آیه شریفه «واعتصموا بحبل الله جمیعا ولاتفرقوا» نقش بسته است.
۳. تشکیل مرکز تحقیقات فقهی جهت تربیت و پرورش محققان در فقه مذاهب اسلامی و آشنایی با آراء و طرز استدلال هر یک.
۴. تشکیل شورای بین المللی برای رسیدگی و بررسی مسائل گوناگون مربوط به جهان اسلام.
۵. تشکیل شورای امور داخلی جهت ارتباط با اهل سنت در داخل ایران.
۶. تهیه مقدمات لازم جهت نشر مجله «رسالة الاسلام» به زبان عربی که به یاری خداوند بلندگو و ناشر افکار و آراء مجمع التقریب و متفکران بزرگ اسلام و کلیه کسانی که به فکر تقریب گرایش دارند خواهد گردید.
۷. تجدید طبع دوره کامل مجله «رسالة الاسلام» نشریه دارالتقریب قاهره که بحثها و تحقیقات خوبی از علمای اسلام و سلف صالح و نسل گذشته از پیشوایان مختلف را در رابطه با «تقریب» در بردارد. مسائل مهم اسلامی را که نسل حاضر میتواند از آنها بهره بردارد. به علاوه تجربه زندهای در راه «تقریب» است که باید راهنما و برنامه واساس کار ما قرار گیرد.
۸. تأسیس بانک اطلاعات جهت متمرکز کردن هرگونه اطلاعات راجع به مذاهب اسلامی و پیروان و کتب و دانشمندان و از این قبیل امور.
۹. مصاحبههای چندی با روزنامهها و مجلات داخل و خارج کشور به زبانهای مختلف راجع به «مجمع التقریب» و اهداف آن.
۱۰. تهیه مقدمات تأسیس دانشکده بین المللی فقه مذاهب اسلامی برای پیروان کلیه مذاهبی که دارای فقه مدون میباشند.
از خداوند متعال عاجزانه مسالت داریم که ما را به آرزوهایمان برساند و در تحقق بخشیدن به آنها موفق بدارد.
و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین و سلام علی المرسلین و السلام علینا و علی عبادالله الصالحین.