گفته‌ها و گفتمان‌ها

نشست نقد و بررسی مجله حوزه

این نشست به همت فصلنامه «کتابهای اسلامی» برگزار شد و در هفدهمین شماره آن به سال ۱۳۸۳ نشر یافت:

‌ ‌‌‌در‌ پی سـلسله نشستهای نقد و بررسی در خانه پژوهش قم، نشستی با حضور جمعی‌ از‌ اندیشمندان‌ به نقد و بـررسی مـجله حوزه یکی از مجلات مذهبی که در واقع می‌توان آن را‌ نشریه ارگان حوزه پس از انقلاب دانست، اختصاص داده شده. بـن‌مایه اصلی این‌ نشستها، نقد و بررسی و بیان‌ چگونگی‌ تأسیس و اداره و ادامه حیات علمی مجلات، نشریات، دانشنامه‌ها یا موسوعه‌هایی اسـت کـه، به نقد و بررسی آنها پرداخته می‌شود.

حجج اسلام سید ضیا مرتضوی، سید عباس صالحی، عبدالرضا ایزدپناه، محمد علی‌ مهدوی‌راد، نجفی و رضا مختاری (دبیر جلسه) در نشستی با عنوان «مجله حوزه در گـذشته و حال» با حضور جمعی از اندیشمندان به شرح و بیان چگونگی تأسیس و اداره مجله حوزه پرداخته که در‌ این‌ میان، نقش و تأثیر این مجله به ویژه در سالهای آغازین آن در جامعه روحانیّت به ویژه طلاب جوان خـواندنی و شـنیدنی است. بنابراین، فصلنامه کتابهای اسلامی جهت اطلاع خوانندگان خود، نوار‌ آن‌ جلسه را پس از ویرایش و پیرایش مکررات، بی‌آنکه به اصل مطالب و سخنان خدشه‌ای وارد شود، تقدیم خوانندگان خود می‌کند. امیدست که فراز و فـرودهای مـجله، به ویژه مصاحبه‌هایی که از‌ بزرگان‌ علم و دانش در این مجله منعکس شده درس زندگی برای طلاب علوم دینی و احیانا دیگر کسان باشد.

رضا مختاری: در ادامه نشستهای علمی، بررسی دایرة المـعارفها و مـجلات، در‌ این‌ جلسه‌ بررسی مجله حوزه را پیش‌ رو‌ داریم‌ که امروز بیست و یکمین سال انتشارش را پشت‌سر می‌گذارد.

این مجله در فضایی پس از انقلاب منتشر شد که در جهات‌ مختلف‌ خطشکن‌ بود و از جهات متعدد الگـو و نمونه خـوبی برای‌ نشریات‌ بعدی. پیش از نشر مـجله حـوزه، پیش یا پس از انقلاب، هیچ مجله‌ای نبود که ویژه مباحث حوزه‌های علوم‌ دینی‌ و مباحث‌ مخصوص روحانیت باشد و این قدم مهمی در این زمـینه بـود‌. بـنابراین، این جلسه با حضور دست‌اندرکاران اصلی و بنیان‌گذاران مـجله حـوزه تشکیل شده است.

نخست تقاضا می‌کنیم از حجت‌ الاسلام‌ و المسلمین‌ ایزدپناه که از سرگذشت مجله از آغاز تا کنون و مراحلی که‌ گـذارنده‌ و هـمچنین آن فـضایی که مجله در آن پدید آمد (سال ۱۳۶۲) گزارشی ارائه دهند.

ایزدپناه: در‌ آغاز‌ تـشکر‌ می‌کنم از اصحاب خانه پژوهش که این فرصت را فراهم آوردند که‌ ما‌ خودمان‌ را در منظر فضلا و اندیشوران و ناقدان ناشر بـبینیم.

پس از انقلاب، روحـانیان انقلابی که‌ پیش‌ از‌ انقلاب پیرو راه حضرت امام(ره)بودند، دغدغه عدم هـمراهی حـوزه‌های علوم دینی و همچنین‌ دغدغه‌ انحراف مسیر انقلاب از سوی کسانی که انقلاب را همراهی نکرده بودند یا‌ جـوهره‌ اندیشه‌ امـام را درنیافته بودند، داشتند. در قم نیز شماری از دوستان که بیشترشان مشهدی‌ بودند‌ و از شـاگردان و از کـسانی کـه اندیشه حضرت آیت اللّه خامنه‌ای آنها را به‌ انقلاب‌ کشانده‌ بود و در فضای مسجد امام حسن(ع)و حـوزه عـلمیه مـشهد تنفس کرده بودند و اندیشه‌شان روییده بود‌ گردهم‌ آمدند. آنان به طور طبیعی به فـکر ایـن بودند که حوزه‌های علمیه‌ را‌ به‌ طرف راه امام بکشانند و ظرفیتشان در جهت دستاوردهای انقلاب و رشـد و ارتـقای انقلاب قرار بگیرد. این‌ جمع‌ در‌ آن زمان در دار التبلیغ، در مجموعه انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حضور‌ داشتند‌ و مـسئولیت آن را بـر عهده گرفتند.

ابتدا به فکر بودند که مجله‌ای ویژه روحانیان راه‌اندازی شود‌. اصـل‌ فـکر از جـناب استاد محمد رضا حکیمی بود که در دهه اول‌ پیش‌ از مجله حوزه، مجله‌ای با نام مشعل‌داران‌ را‌ مـنتشر‌ مـی‌کرد و اساسنامه‌ای برای آن دست کرده بودند‌ که‌ آقای غزالی، آقای محمد حکیمی و آقـای سـید مـحمد علی ایازی و این مجموعه هم‌ جز‌، افراد اولیه آن بودند. مسئولیت‌ انتشارات‌ را ابتدا‌ بنا‌ بود‌ آقـای غـزالی بـه عهده بگیرند که‌ نشد‌ و ایشان به قم رفتند و آقای سید محمد عـلی ایـازی، مسئولیت انتشارات را‌ بر‌ عهده گرفتند. آنجا ما هم شروع‌ کردیم به همکاری در‌ همان‌ انتشارات، البته بـه عـنوان اینکه‌ واحد‌ مجله را راه‌اندازی کنیم، جلسات مختلفی برگزار شد. به فکر اسـاسنامه جـدید و نام‌ جدیدی‌ جز مشعل‌داران افتادیم. مقدمات کـار‌ آمـاده‌ شـد‌. من و آقای ایازی‌ رفتیم‌ دفتر نشر فـرهنگ، خـدمت‌ آقای‌ استاد محمد رضا حکیمی که با ایشان درباره دو چیز مشورت کنیم: در رابـطه‌ بـا‌ قطع و همچنین نام مجله.

در آن‌ جـلسه‌ نام حـوزه‌ پیـشنهاد‌ شـد‌ و دوستان پذیرفتند. البته، بعدها‌ در شورای عـالی حـوزه علمیه قم، بعضی آقایان انتقاد کردند که چرا نام حوزه را‌ روی‌ یـک مـجله گذاشتند و این‌گونه انتقادات بعدها‌ هم‌ بـود‌ که‌ چرا‌ این نام بـه‌ این‌ سبک انتخاب شده بـدون پسـوند و پیشوند. در آن زمان که آقای محمد حکیمی هم در مجله‌ فعالیت‌ داشتند‌، به فکر عـضوگیری افـتادیم. عضوگیری یک سال‌ قبل‌ از‌ انتشار‌ مـجله‌ بـرنامه‌ریزی‌ شده بود.

گـروههای مـختلفی برای ساختار مجله تـأسیس شـد: گروه صنفی، گروه اعتقادات، گروه اخلاق، گروه فرهنگی، گروه سیاسی، دموکراسی‌ترین تشکیلات در این مـجله بـود. آقای سروش‌ وقتی از این تشکیلات اطـلاع یـافت گفت: در اروپا هـم کـاری کـه شما طلبه‌ها این‌گونه انجام می‌دهید، انجام نمی‌گیرد. سردبیر از پایین انتخاب می‌شد؛ یعنی در مجمع عمومی سردبیر، رئیس‌ گروه‌، و نیز گـروهها تـعیین می‌شدند. در آن زمان، برنامه‌ریزی شد که پیـش‌نیازهای مـجله را پیـ‌گیری کـنیم. اهـداف و سپس پیش‌نیازها تـعریف شـد. استادانی دعوت شدند و کلاسهایی تشکیل شد. ابتدا در زمینه‌ ادبیات‌ فارسی و شیوه نویسندگی کلاسی تشکیل شد. آقـای دکـتر احـمدی بیرجندی از مشهد برای تدریس شیوه نویسندگی مـی‌آمدند.

در قـسمت سـیاسی هـم کـلاسهای فـلسفه‌ سیاسی‌ گذاشته شد. بخشهای دیگر هم‌ کلاسهای‌ ویژه داشتند. در مشهد همراه دوستان مشغول آموزش بودیم. تابستان در مشهد کلاسهای آموزشی را طی می‌کردیم. آقای ایازی زنگ زد که بیایید بـه‌ هر‌ صورت باید مجله راه‌اندازی‌ شود‌. به قم بازگشتیم و کار را با مقالاتی که از این سو و آن سو جمع کرده بودیم، آغاز کردیم؛ از کتابهای شهید مطهری، تذکرة المتقین مرحوم بهاری همدانی و. . . کـه دوسـتان پاورقی‌ بر‌ آن می‌زدند و مطالب آن را گزیده می‌کردند.

مهدوی‌راد: فکر می‌کنم که مجله حوزه نیاز به تاریخ‌نگاری دارد. ۳۶ شماره از این مجله منتشر شده بود؛ در حالی که نه سردبیر‌ داشت‌، نه مدیر‌ مـسئول و نه نویسنده. خدا رحمت کند آقای خدیو جم را؛ مؤلف، متفکر، ادیب خراسان، نوشته بود که‌: ای کاش، این اخوان صفا و خلان وفا از پس پرده بیرون‌ بیایند‌ و مـعلوم‌ بـشود چه کسی اینها را می‌نویسد و چـه کـسی اینها را پردازش می‌کند. من گمان می‌کنم پنج سال ‌‌دیگر‌ این زمینه خوراک مورخان خواهد شد، مانند اخوان صفا در آینده می‌نشینند گمان‌زنی‌ می‌کنند‌ که‌ اینها چـه کـسی بودند که این را راه انداختند؟چه دردسـری داشتند؟

نمی‌دانم آن نامه شاید هنوز در‌ آرشیو باشد. نامه بسیار زیبایی بود و به بخشی از ترجمه‌های ما از متون‌ اشکال کرده بود؛ از‌ جمله‌ از یکی از دوستان به دلیل فارسی‌زدگی انتقاد کرده بود. هم قطع مجله حـوزه، هـم نوع ادبیاتش به تمام معنا با توجه به فضای فرهنگی آن روز، غیر حوزوی بود. من‌ هیچ وقت یادم نمی‌رود که وقتی در تهران در انتشارات طوس بودم، اورکت پوشیده بودم، یک بنده خـدایی آمـد آنجا یـک شماره از مجله را گرفت و گفت: این مجله را چند‌ نفری‌ در تهران-از این مذهبیها-جمع شده‌اند و منتشر می‌کنند تا آبـرو برای حوزه جمع کنند. آقای باقرزاده، مدیر انتشارات طوس، گفت: نه ایـن‌گونه نیست. مجله از قم پست می‌شود اینجا‌ و من‌ می‌فروشم. گفت: اصلا ادبیاتش ادبیات قم نیست. هیچ به حوزه و آخـوند ‌و ایـن جور چیزها نمی‌خورد که این جور چیزها را بنویسند. من گفتم: من‌ طلبه‌ام. ایـن مـجله نه تنها‌ مجله‌اش‌ مال طلبه‌هاست، حتی صفحه‌آرایی آن هم مال طلبه‌هاست. حروفچینی آن هم به دست طلبه‌هاست. در ایـن مجموعه غیر طلبه کار نمی‌کرد. حروف‌چینی طلبه بود، صفحه‌آرایش طلبه بود، نویسنده‌اش طـلبه‌ بود‌، ویراستارش‌ طلبه بـود، هـمه چیزش کار‌ طلبه‌ بود‌. این بنده خدا تعجب کرد و تا آخرش هم قبول نکرد.

همان‌گونه که آقای ایزدپناه فرمودند، به همین صورت دموکراتیک جلسات تشکیل‌ می‌شد‌ و سردبیر‌ انتخاب می‌شد. شماره اول بـا اقبال عجیبی روبه‌رو‌ شد‌ و به سرعت به چاپ سوم رسید.

سرمقاله اول و دوم را آقای سلطانی می‌نوشتند. سرمقاله سوم را من نوشتم و بعد‌ هم‌ که‌ سرمقاله‌ها را غالبا آقای صالحی یا آقای سلطانی می‌نوشتند. من‌ کـم و بـیش سرمقاله می‌نوشتم. کسانی که به ما کمک کردند حضرت استاد سید جعفر شهیدی، دکتر لنگرودی، دکتر‌ جعفری‌، دکتر‌ عزتی بودند که برای تدریس می‌آمدند و یا در جلسات شرکت می‌کردند‌. بالاخره‌ در آن دوره آمـوزش، بـزرگان زیادی می‌آمدند و بنا هم نبود به این زودی منتشر شود. تابستانها‌ در‌ مشهد‌ اردویی برگزار می‌شد و آنجا جایی برایشان تهیه می‌کردند و آقای احمدی بیرجندی، اولین‌ بخشهای‌ ادبیات‌ را در مشهد برای ما اجـرا کـردند. بعدها یک دوره ده روزه را در‌ قم‌ برپا‌ کردند. اولین سردبیر مجله هم همان‌گونه که ایشان اشاره فرمودند و به مرحله تدوین نرسید‌، آقای‌ بیرجندی بودند. دومین سردبیر، آقای صالحی بودند. بعد من سـردبیری را بـه عـهده‌ گرفتم‌ که‌ تا شماره ۳۶ بـودم. مـقالاتی کـه بحثهای کهن حوزوی بود، من می‌نوشتم و بعضی از‌ مقالات‌ را حضرت شکوری در تاریخ نوشت. آقای محدثی هم قلم می‌زد و بقیه هم‌گروهی‌ تهیه‌ مـی‌شد‌. یـعنی گـروه، مطالعه و فیش‌برداری می‌کردند. یک نفر تحریر می‌کرد و خـوانده مـی‌شد. وقتی به تصویب نهایی‌ می‌رسید‌، منتشر می‌شد. وقتی سردبیر بودم، یک روز یک مقاله را برای آقای‌ عبایی‌ بردم‌ و گفتم ایـن ۱۴۰ هـزار تـومان خرج برداشته، آخرش هم هنوز مقاله درست نشده است. مـا‌ نویسنده‌ دعوت‌ می‌کنیم، پول می‌دهیم تا بنویسد. گفت: نه، همین‌گونه باید پیش برود و نویسنده‌ درست‌ شود و این آقایان یـکی‌یکی بـه جـایی برسند که بتوانند بنویسند و مقاله بیافرینند. این بخش مجله حوزه‌ یـک‌ نسل قابل توجه اهل قلم درست کرد.

آقای شریفی در مجله، مصاحبه‌ها‌ را‌ برعهده داشت و ما همه به گـونه‌ای بـه‌ خـدمت‌ ایشان‌ می‌رفتیم و مصاحبه‌ها را اجرا می‌کردیم. ما آن‌ موقع‌ با مقام معظم رهـبری هـجده جـلسه مصاحبه کردیم که منتشر شد. خدمت ایشان‌ فراوان‌ می‌رسیدیم. یک با آنجا رفتیم‌، ایـشان‌ یـک نگاهی‌ کرد‌ و گفت‌: از این جهت از مجله خوشم‌ می‌آید‌ که به فارسی‌نویسی و درست‌نویسی اهمیت می‌دهد. هـمین‌طور کـه داشتند ورق می‌زدند، گفتند‌: گمان‌ می‌کنم این مقاله نویسنده‌اش ترک باشد‌. اتفاقا آقای شـکوری نوشته‌ بـود‌ که ترک بود. ایشان می‌گفت‌: بالاخره‌ لهجه خیلی مهم است و از ذهن آدم نمی‌رود. گفتند: شـهریار واقـعا شهریار سخن‌ است‌، ولی شما در این شعر‌ نگاه‌ کنید‌، به جای اینکه‌ بگوید‌ مـن عـاشق تـو هستم‌، گفته‌ من به تو عاشقم؛ چون ما ترکها می‌گوییم که «من سنه عاشقم». ایـن نویسنده‌ حتما‌ ترک است. این ادبیات هم ادبیات‌ مهمی‌ بود. یعنی‌ واقعا‌ نثر‌ مـجله حـوزه که همان‌گونه‌ که بود مانده، نثر فاخر و شاخص و فخیم بود. البته اشکالاتی هم داشت کـه مـا نمی‌توانیم‌ کار‌ خودمان را نقد کنیم. من فقط‌ تا‌ شماره ۳۶ در‌ این مجله بودم‌ و نباید‌ جـایی را که خودم نبودم نقد کنم. مجله حوزه هنوز هم این اشکال مهم را به‌ دوش‌ می‌کشد‌ کـه بـه دست گروهی بسته اداره می‌شود‌. تا‌ آن‌ زمان‌ تمام‌ مجموعه‌، داخلی و طلبه بـودند و مـقاله از بیرون نمی‌گرفتیم. آقای صالحی، اول طراحی مسئله مـی‌کردند، بـعد در جـلسات تفصیل بحث می‌شد و بعد نتیجه را ایشان قـلم مـی‌زدند. امروزه، الحمد‌ اللّه، فضای فرهنگی بسیار خوب است. مرد بسیار عزیز و شریفی که خـدا رحـمتشان کند و رضوان الاهی از آن او باشد، در جـمع بـسیار بزرگی در مـسجد امـام گـفت: این مجله‌ از‌ کتب ضالّه است و بـاید جـمع شود و. . . . از اینها می‌توان فهمید که تفکر حوزوی چگونه شکل گرفته و چگونه ادامـه یـافته است. مجله مدت زیادی هم مـقاومت کرد. من یک وقـتی‌ آمـار‌ گرفتم بیشتر مجلات مذهبی در قـم مـنتشر می‌شد و بهترینهایش هم در قم منتشر می‌شد. بعضی انتقاد می‌کردند که مجله، کار حـوزویان نیست، کار‌ آدم‌ نیست و طلبه نباید از ایـن‌ کـارها‌ بکند و خدا مـی‌داند بـرای این مصاحبه‌ها چه زحـمتی کـشیده شده است. آقای عظیمی، یک بار رفت همدان و برگشت و با چه خطراتی در سرما و یـخ‌ و بـرف‌ روبه‌رو شد. رفتیم با‌ مرحوم‌ حـسینی هـمدانی که بـقیة السـلف شـاگردان مرحوم نائینی بود، مـصاحبه کنیم. چهار روز در همدان در خانه داماد بزرگوارشان، آقای حسینی ماندیم. این بزرگوار که نتوانست در این سـن و سـال‌ یک‌ جلسه بنشیند و دو ساعت برای مـا حـرف بـزند؛ نیم سـاعت حرف می‌زد، خـسته مـی‌شد؛ ایشان را با ماشین می‌بردند خانه‌اش و بعدازظهر هم ما مزاحم دامادش بودیم و باز فردا به همین‌ شـکل‌ بـرنامه ادامـه‌ پیدا می‌کرد. سپس، مصاحبه‌ها را تنظیم می‌کردیم و چـون ایـن بـزرگوار در بـرخی مـوارد مـطلبی را چهار مرتبه‌ می‌گفتند، پس از تنظیم و ویرایش، باز به همدان برمی‌گشتیم و برایشان می‌خواندیم‌ و از‌ همه‌شان‌ امضا می‌گرفتیم. مصاحبه‌های مجله حوزه، امروز تاریخ مهم حوزه است؛ یعنی هیچ منبعی درست‌تر و خـوش روایت‌تر و سالم‌تر‌ ‌‌از‌ روایات مربوط به حوزه و تاریخ حوزه، بهتر از مجله حوزه نیست. خیلی هم‌ از‌ آن‌ استفاده شده است. شما کم چیزی پیدا می‌کنید که به تاریخ حوزه مربوط بشود یـا‌ بـه شخصیتهای حوزه و به اندازه آن مصاحبه‌ها به آنها ارجاع داده نشود.

کار‌ این مجله در نهایت‌ صفا‌ و صمیمیت پیش می‌رفت. امروز هم من در جمع دوستان نیستم، ولی از دور آثار آنان را می‌خوانم. ان شاء اللّه که ایـن شـجره طیبه همچنان ببالد و بماند و ثمره دهد.

مختاری: با‌ تشکر از توضیحات شما. تبیین تاریخ مجله حوزه و بیان همه شئونش در این جلسه به تمامی مـمکن نیست. همان‌گونه که ایشان پیشنهاد کـردند، بـهتر است یک شماره از این مجله ویژه‌ تبیین‌ تاریخچه و اهداف آن باشد تا افق آن و میزان دستیابی به هدف در این مدت مورد ارزیابی قرار گیرد.

در اینجا از آقـای صـالحی تقاضامندیم اهداف مجله، و مـیزان دسـتیابی به آن‌ هدفها‌ و موفقیتها را بیان کنند. مجله پگاه حوزه نیز حوزوی است که ایشان مسئولیت آن را بر عهده دارند.

مختاری: بـهتر است یک شماره از این مجله ویژه‌ تبیین‌ تاریخچه و اهداف آن باشد تا افق آن و میزان دستیابی به هدف در این مدت مورد ارزیابی قرار گیرد

صالحی: مجله حوزه پس از بیست سال انتشار، نزدیک به ۲۲‌ هزار‌ صفحه مکتوب را ارائه کـرده و ایـن مجموعه حجیم قابل توجهی است. آنهایی که با کارهای مطبوعاتی درگیر هستند، می‌دانند که مجموعه کار نشر چه فراز و نشیبی را با خودش‌ دارد‌. مجله‌ حوزه به عنوان یک مجموعه‌ دایرة‌ المـعارفی‌ در فـضاهای گوناگونی کـه قابل استفاده است، به عنوان یک مرجع قابل توجه در جامعه، در فضای دغدغه‌های روزگاران اول انقلاب‌ شکل‌ گرفت‌. ایـن دغدغه‌ها، دغدغه‌های طلاب فاضل جوانی بود که‌ از‌ یک سو دغدغه کـارآمدی سـازمان روحـانیت را داشتند و از سوی دیگر، دغدغه‌های ماندگار و عزت و حکومت دینی را؛ مجموعه این‌ دغدغه‌ها‌ منتهی‌ می‌شد و یکی از روشها که مـجله ‌حـوزه بود. این مجله‌، در اتصال این نسل با روحانیت؛ دغدغه کیان و پاسداشت روحانیت را داشـت، کـه مـؤسس انقلاب بودند و به عنوان‌ یک‌ مؤسس‌، طبیعتا جایگاهش در بقا اهمیت داشت. مجله حوزه، در طول فـضای‌ انتشارش‌ و در کنار پرداختش به حوزه‌های اصلاحی سازمان روحانیت که از آن خواهیم گفت، توجه بـه حفظ‌ میراث‌ را‌ از همان نخستین شـماره‌ها سرلوحه کار خود قرار داد. بحث مصاحبه‌ها نیز‌، جدی‌ شد‌. ما مفاخری از حوزه داریم که می‌توانند همراه با روحانیت، تاریخ مناعت، کرامت و عزت‌ را‌ برای‌ یک نسل روایت کنند؛ و روحانیتی که در فضای دوره پهـلوی به علل مختلف مورد‌ تهاجم‌ بود، می‌بایست روایت صادقانه‌ای از او ارائه شود. زندگی در قناعت، اما همراه‌ با‌ پشتکار‌ و پی‌گیری در علم‌آموزی و تحقیق و خدمت به مردم و مسائل دیگر، تحقیقاتی بود که مجله حوزه‌ به‌ سـراغ آنها می‌آمد و نشان‌دهنده برگی از افتخارات روحانیت بود که آن‌گونه که باید‌ و شاید‌ روایت‌ نشده بود. پشت صحنه این مقاله‌ها، کار سنگینی صورت می‌گرفت. رضایتمند کردن این مفاخر برای‌ انجام‌ این مـصاحبه‌ها، کـار آسانی نبود. به سختی و دشواری این مقاله‌ها منتشر می‌شدند‌ که‌ بخشی‌ از مسائل سوگمندانه حوزه فرهنگ روحانیت ما شاید در اصل، بخش‌هایی باشد که ما سراغشان‌ رفتیم‌ و نتوانستیم‌ چیزی از آنها اقـتباس کـنیم و الان دیگر در اختیار ما نیستند. این‌ بخشی‌ از دغدغه‌های نشریه بود. در حوزه شبهات و پرسشهایی که نسبت به حضور روحانیت در عرصه تاریخ‌ معاصر‌ وجود داشت، مجله حوزه در ویژه‌نامه‌های خود در بیش از صد شـماره‌، در‌ صـدد پاسـخ‌گویی برآمد. مقالات تک‌نگاری و غیره، از‌ ایـن‌ جـمله‌ بـود. بخشی از دغدغه‌ها، دغدغه کارآمدی سازمان‌ روحانیت‌ بود که دغدغه جدی اصحاب مجله حوزه بود. تلفیق این دو دغدغه، چیزی‌ بود‌ که اصـحاب مـجله حـوزه را‌ گردهم‌ می‌آورد. از‌ یک‌ سو‌، نیازهای عصر و زمان هـجوم مـی‌آورد و از‌ یک‌ سو نیازها و اقتضائات انقلابی که بر مبنای دیانت شکل می‌گرفت و مؤسسانش از‌ روحانیت‌ بودند. بنابراین، بخش قابل توجهی از‌ مـقالات نشریه حـوزه، نخست‌ به‌ مباحث معطوف به حوزه کارآمدی‌ سازمان‌ روحانیت مـی‌پرداخت و در این دغدغه‌ها، هدف تنها طرح درد نبود، راه‌حلهایی بود که‌ بعدها‌ برخی از این راه‌حلها هم‌ اجرا‌ شد‌؛ حال یـا بـه‌ درسـتی‌ یا با نقص. مانند‌ بررسی‌ تشکیلات روحانیت در حوزه‌های مختلف و صنفها و راهـکارهای رفـع ضعف آن. حتی بعضی از دغدغه‌هایی‌ که‌ پشت صحنه قضیه بود، طراحان آن‌ روزگار‌ کم و بیش‌ مطرح‌ مـی‌کردند‌. از نظم و تـشکیلات سخن‌‌ می‌گفتند، اما دیکتاتوری تشکیلات در سازمان روحانیت و نواقص یا احیانا خسارتهایی را کـه مـی‌تواند بـیافریند‌، بازگو‌ می‌کردند و طرح‌واره‌های دیگری که در طول‌ نشر‌ مجله‌ حوزه‌، به‌ ویژه تا آن‌ زمـان‌ کـه مـجلات تخصصی مربوط به سازمان حوزه در فضایی شکل نگرفته بود، به کثرت در فضای‌ مجله‌ حـوزه‌ نمودار بود. بنابراین، هدف دوم یا دغدغه‌ دوم‌ اصحاب‌ مجله‌ حوزه‌، کارآمدسازی‌ سازمان روحانیت بـود. دغـدغه سـوم، دغدغه پرسشهای زمان و جواب به آنها بود. از همان اوایلی که مجله حوزه شکل گـرفت، اصـحاب مجله، در کلاسها، نشستها، دغدغه یافتن‌ مسئله‌های جدید مواجه با دین را داشتند. کلاسهای مـختلف در حـوزه‌های مـتعدد علوم، با این انگیزه‌ها شکل می‌گرفت که امروز به مسئله‌هایی در برابر ماست و مهم‌ترین پرسشهایی کـه مـا با‌ آن‌ مواجه هستیم چیست؟بنابراین مجموعه حوزه، اگر از این زاویه مورد کاوش قـرار بـگیرد، بـه تناسب پرسشها و موضوعات فراوانی که حالا ممکن است حتی برخی از اینها در زمانهای بعد تبدیل‌ بـه‌ یـک چـالش گسترده شوند، مورد توجه اصحاب مجله حوزه بود. دغدغه چهارم یا هـدف دیـگری که می‌شود برای اصحاب مجله حوزه برشمرد، ارائه‌ یک‌ روایت سالم از روشنفکری دینی‌ بود‌. دغدغه اصـحاب مـجله حوزه، یک دغدغه اعتدال بود. در حوزه معرفت دینی که از یک سو بـه التـقاط دین نینجامد و از یک سو از‌ تهاجم‌ مصون بـماند.

در طـول‌ ایـن‌ بیست سال، مجله حوزه، مؤلفه‌هایی را برای ایـن روایـت سالم از روشنفکری دینی تعریف کرد و تا اندازه‌ای که می‌توانست به این تعریف وفـادار مـاند.

صالحی: دغدغه‌ها و هدف‌هایی که به پایه‌گذاری مجله حوزه انجامید:

  • دغدغه کیان و پاسداشت روحانیت… کـه مـؤسس انقلاب بودند و به عنوان‌ یک‌ مؤسس‌، طبیعتا جایگاهش در بقا اهمیت داشت.

  • دغدغه‌ دوم‌ اصحاب‌ مجله‌ حوزه‌، کارآمدسازی‌ سازمان روحانیت بـود.

  • دغـدغه سـوم، دغدغه پرسشهای زمان و جواب به آنها بود.

  • دغدغه چهارم یا هـدف دیـگری که می‌شود برای اصحاب مجله حوزه برشمرد، ارائه‌ یک‌ روایت سالم از روشنفکری دینی‌ بود‌. دغدغه اصـحاب مـجله حوزه، یک دغدغه اعتدال بود. در حوزه معرفت دینی که از یک سو بـه التـقاط دین نینجامد و از یک سو از‌ تهاجم‌ مصون بـماند.

مجله حوزه، اولین مؤلفه ایـن روایـت‌ سالم‌ از روشـنفکری دیـنی را نقد و عدم قبول مواجهه تکفیرگونه با اندیشه‌ها و افـکار جدید دانست؛ اینکه تکفیر راه‌حل نیست؛ گفت و گو، راه‌حل است. نگاه، یـکی از مـؤلفه‌های حرکت اصحاب حوزه بود‌. از‌ همان نخستین‌ شماره‌های مجله حوزه، بـحثهایی از قـبیل آزادی عقیده در مرز اسلام و کفر، بـحث حـربه تکفیر و بحثهای دیگری‌ از این قبیل مطرح شده است.

مؤلفه دومی که در حوزه‌ ایـن‌ روایـت‌ سالم از روشنفکری دینی در مجله حـوزه ارائه مـی‌شد، بـحث اعتقاد به احـیای دیـن در عصر جدید‌ و ‌‌معاصر‌ بـود؛ اعـتقاد به این نگاه، بر پایه سه عنصر اصلی و اساسی استوار است‌:

۱. پیوند‌ دین‌ و سـیاست؛ مـجله حوزه از ابتدا تا کنون، نگاه جـدایی دیـن و سیاست را بـه عـنوان یـک‌ مبنا نپذیرفت و دین و سـیاست را توأمان می‌دید؛

۲. ولایت فقیه و احیای دین؛ در تاریخ‌ بیست ساله مجله حوزه‌ احیای‌ دین در عصر جـدید، در فـضای تشیع و بر پایه و مبنای ولایت فـقیه، یـک عـنصر ثـابت بـود؛

۳. عزت دوباره جـهان اسـلام.

مؤلفه سوم حوزه، اعتقاد به جایگاه تعقل در حوزه فهم دین‌ بود. دوستان معتقدند مناسبات عقل و دیـن، از مـباحثی اسـت که از گذشته‌های دور جایگاه خاصی داشته است. ایـن نگاه مـتفاوت اسـت بـا نگاه تعطیل کردن عقل در فضای فهم دین.

مؤلفه‌ چهارم‌ این روایت سالم از روشنگری دینی، بحث نفی ناهمسازی دین و علم و یا دین و تجدّد است. اصحاب مجله از ابتدا تا شـماره‌های اخیر، بر این نکته تأکید ورزیده‌اند که تجدّد و دین‌‌ همسازند‌، مقالات متعدد و ویژه‌نامه‌هایی نیز، به این موضوع و همسانی و سازگاری دین و علم اختصاص یافته‌اند. حتی در شماره‌های نخستین در همین مباحث مربوط بـه دیـن و علم، دین و تجدد و در شماره‌های اخیر‌، مباحث‌ دین و تکنولوژی و بحث نیاز انسان معاصر و مقولاتی از این قبیل، به شکل ویژه‌نامه وجود دارد.

مؤلفه پنجم، نفی خرافه، و تحجرزدایی بود که مجله حوزه از ابـتدا تـا کنون، از‌ دین‌ و روشنفکری‌ دینی این روایت را داشته‌ است‌ که‌ دین همراه خرافات نیست. دین واقعی، دینی است منهای خرافه. بنابراین، بخشی از حرکتهای مـجله حـوزه، بخش قابل توجهی از بازتابهای‌ مـتعدد‌ در‌ فـضای فرهنگی است. در این فضا شما می‌بینید‌؛ مثلا‌ ویژه‌نامه امام زمان(عج)منتشر شده است. نگاه‌هایی که در آن ویژه‌نامه هست، برای عده‌ای ناخوشایند است، اما اصـحاب‌ مـجله‌ حوزه‌، بر آن ایستاده‌اند و دربـاره آن در یـک دیالوگ منطقی از‌ مواضع خودشان دفاع می‌کنند.

مؤلفه ششم این است که زمان و مکان، به تعبیر حضرت امام(ره)در طرح‌ و اجرای‌ شریعت‌ دخیل است. ما روایت خنثا از زمان و مکان در طرح و اجرای‌ شـریعت‌ ندایم. این آموزه‌های دینی ماست و دین به روایت یا به نظر امام، با این مبنا همراهی‌ دارد‌ که‌ مجله حوزه در طول تاریخ انتشار، به این وفاداری نشان داده و این‌ را‌ از‌ مؤلفه‌های اصلی به شـمار آورده اسـت. نکته آخـر، بحث وحدت حوزه و دانشگاه و مناسبات حسنه‌ فرهنگی‌ بین‌ حوزویان و دانشگاهیان است که از نکات پایه این روایت سـالم از روشنفکری دینی است‌. روشنفکری‌ در عصر حاضر، تنها بر روی یک قائمه و قـاعده نمی‌چرخد و جـلو نخواهد رفت‌. یک‌ حرکت‌ دو ضلعی است و نیازمند به یکدیگر. دغدغه یا هدف چهارم نشریه حوزه، ارائه یک‌ تـصویر‌ ‌سـالم و درست از روشنفکری دینی در عصر ما بود. با این چهار دغدغه‌ و هدف‌، مجله‌ حـوزه کـار خـود را آغاز کرد.

در پاسخ به پرسش شما که تا چه حد‌ به‌ این اهداف رسیده‌ایم، در مـجموع می‌توان گفت ما در حوزه مکتوب، در‌ دو‌ حوزه‌ اثر گذاشتیم: حوزه نظری؛ این حوزه، حـوزه عینی مقولاتی است کـه بـه عوامل متغیر بسیاری‌ بستگی‌ دارد‌ که آنها را باید در فضای دیگری تحلیل کرد که آیا این‌ اهداف‌، چه در حوزه یک حضور فعال با پرسشهای زمان، و چه در حوزه بحث تصویر سالم از‌ یک‌ روشنفکری دیـنی و ادامه و تثبیت این تصویر، بحث‌های عینی شده است. من اعتقاد‌ دارم‌ یکی از منابع قابل توجهی که توانسته‌ در‌ هر‌ یک از این محورهای چهارگانه به یک‌ مرجع‌ نظری تبدیل شود، مجله حوزه اسـت؛ چـه در حوزه حفظ کیان روحانیت و چه‌ در‌ حوزه بحثهای کارآمدسازی سازمان روحانیت‌، چه‌ در بحث‌ حضور‌ در‌ پرسشهای زمان، و چه در بحث تصویر‌ سالم‌ از یک روشنفکری دینی.

صالحی: …مجله حوزه، مؤلفه‌هایی را برای … روایـت سالم از روشنفکری دینی تعریف کرد و تا اندازه‌ای که می‌توانست به این تعریف وفـادار مـاند:

  • نقد و عدم قبول مواجهه تکفیرگونه با اندیشه‌ها و افـکار جدید دانست

  • اعتقاد به احـیای دیـن در عصر جدید‌

  • اعتقاد به جایگاه تعقل در حوزه فهم دین‌

  • نفی ناهمسازی دین و علم و یا دین و تجدّد

  • نفی خرافه، و تحجرزدایی

  • دخیل بودن زمان و مکان، در طرح و اجرای شریعت.

  • حوزه و دانشگاه و مناسبات حسنه‌ فرهنگی‌ بین‌ حوزویان و دانشگاهیان

مختاری: همان‌گونه که اشاره کردند، مصاحبه‌های نقطه امـتیاز‌ مـجله‌ بود. با توجه به شرایط آن‌ روز، این کار بسیار‌ سنگین‌ بوده است. آن زمان من‌ یادم‌ می‌آید که بیشتر از همه شاید از مصاحبه با مرحوم آیت اللّه العظمی‌ اراکی‌(ره)لذت بردم. شاید اگـر‌ اصـحاب‌ مجله‌ هم بخواهند ارزش‌گذاری‌ کنند‌، مهمترین مصاحبه را همان‌ بدانند‌ ک با شخصیتی چو مرحوم آیت اللّه العظمی اراکی مصاحبه کردند. ایشان نکته‌هایی را که‌ جایی‌ مکتوب نیست، بیان کردند. حال از‌ حضرت‌ آقـای مـرتضوی‌ تـقاضا‌ می‌کنیم‌ که به عنوان ناقد‌ مـجله، نظرشان را بفرمایند تا بعدا از آقای نجفی و توضیحات تکمیلی آقای ایزدپناه هم استفاده‌ کنیم‌.

مرتضوی: بنده هم به خودم از‌ اینکه‌ فرصتی‌ شد‌ تـا‌ زحـمات بـیش از‌ بیست‌ ساله دوستان عزیز را در طول حیات مجله پر بـار و مـاندنی وتأثیرگذارحوزه بررسی کنیم، سپاسگزارم. من‌ خواننده‌ دلبسته‌ و پی‌گیر علاقه‌مند بودم که از اولین شماره‌ مجله‌ را‌ مطالعه‌ کرده‌ام‌. متأسفانه‌، امروز فـرصتی نبود و دیـر مطلع شدم و یکی دو ساعت بیشتر فرصت نداشتم که مقداری تـصورات و انتظارات خودم را جمع و جور بکنم و دوست داشتم که به شماره‌های بیشتری‌ مراجعه می‌کردم. از آبان ماه ۱۳۶۲ اولین شماره را تـهیه کـردم و دلبـستگی به این مجله پیدا کردم و خیلی امیدوار شدم.

مجله‌ای که بـیش از بـیست سال از عمر پر مایه‌اش‌ گذشته‌ است، ظرفیت ارزیابی و نقد و بررسی را به خوبی دارد و از این طرف، نشریه‌ای است کـه ثـبات قـدمش در گذشته، نشان می‌دهد که برای آینده و ده‌ها سال دیگر به این‌ حـیات‌ پر بـار خـودش ادامه دهد. این می‌طلبد که چنین جلسه‌ای را به خودش اختصاص بدهد. ابتدا چند نکته مـقدماتی را بـه اختصار مرور‌ می‌کنم‌. به رغم اذعان به این‌ نکاتی‌ که هست و به رغم تـعلق خـاطری که به این نشریه داشتم و دارم، نکاتی را عرض می‌کنم. البته دوستان محترم همه از سـابقه نشریه فـرمودند‌ و به‌ ویژه از سالهای اول‌، بهتر‌ بود یک مقداری هم از سالهای اخیر و روندی که طی مـی‌کند و آن فـضایی که می‌تواند نقطه قوّتی باشد و از یک نظر نیز نقطه ضعفی، سخن بگویند کـه ان شـاء اللّهـ‌ در‌ زمان باقی‌مانده جلسه خواهند گفت. به هر حال، آن چیزی که بنده عرض می‌کنم براساس ایـن تـصور و انتظاراتی است که در طول این زمان که خواننده مجله بوده‌ام، به دسـت‌ آوردهـ‌ام‌. در سـالهای‌ اخیر خواندن مجله، از حوصله من بیرون بوده است. بر این اساس من به عنوان یـک خـواننده‌، نه به عنوان صاحبنظر، اظهارنظر می‌کنم. خواننده هم حق اظهارنظر دارد‌ و فکر‌ می‌کنم‌ کـه اتـفاقا یکی از اشکالات مجله حوزه، مثل بسیاری از نشریات دیگر، این است که ظهور و بروز ‌‌نظر‌ خوانندگان در آن اندک اسـت.

هر کس می‌خواهد به مقاله‌ای اشکال بکند، باید‌ اول‌ یک‌ صفحه خودش بـنویسد تـا معلوم شود خودش چه اندازه توان دارد. انتقاد کـردن، اشـکال کردن‌، ممکن است خیلی راحت باشد. بـا نگاهی به ۹۹ شماره گذشته می‌بینیم که‌ چه تلاشی، چه زحمتی‌، چه‌ بار گرانی را در طـول ایـن دوران، چه نیروهایی، چه استعدادها و چـه تـواناییهایی به بـسته‌اند. یـک فـهرست حدوداً سی صفحه‌ای، به صورت نمایه مـوضوعات مجله منتشر شده است که دوستان زحمت‌ بسیار کشیده‌اند و محورها و سرفصلهای مـجله را در ۹۹ شـماره پیشین معرفی کرده‌اند. کارکنان و پیشکسوتان مـجله، ادبیات، فاصله انتشار و. . . ایـنها خـودش توقعاتی را برای خواننده ایجاد مـی‌کنند کـه بسیار ستودنی است. نقش‌ و تأثیری‌ که مجله حوزه در بدنه و در سطح حوزه گذاشت، خـوانندگان بـسیاری را در قشرهای مختلف حوزوی و غیر حـوزوی جـذب کـرد. پرورش نیرو و نویسندگان از داخـل خـودش، نکته مثبت آن بود‌، کـه‌ البـته یک نقطه ضعفی هم از آن متولد شد و آن اینکه یک مقدار حالت درونی پیدا کرد. مـجله حـوزه درست است که در طول زمان، نویسندگانش کـم و بیش عـوض‌ شـدند‌، امـا فتح بابی برای تـعامل مثبت با دانشگاه بود که باید باشد. درباره روشنفکری که اختصاص به حوزویان ندارد، فـرصت حـضور در صفحات مجله را برای متفکران و نویسندگان و خـوش‌فکران‌ و روشـنفکران‌ مـتدین‌ دانشگاهی کـمتر می‌بینیم. البته مـجله‌ یـک‌ مجله‌ صنفی حوزوی است و می‌خواهد خودش پس از سالها مجله اختصاصی داشته باشد و کمی طبیعی است. در شماره‌های اول کـه خـیلی روشـن‌ است‌ این‌ پرورش نیرو و نویسندگان، یک نقطه قـوتی اسـت. نکته‌ دیـگر‌ در سـتایش مـجله، ثبات قدم، تلاش برای تطبیق با نیازها و ارائه هر چه بهتر محتوا بود. ثبات قدم دوستان‌ و ظرفیتی‌ که‌ داشتند که بتوانند راه خودشان را ادامه بدهند، ستودنی است‌. دوستان، مـشکلات و دشواریهای بسیاری را، آن هم در حوزه فکر و فرهنگ و محدودیتهای آن طی کرده‌اند تا این راه‌ پر‌ از‌ سنگلاخ را، پشت سر گذاشته‌اند. فضای انتشار مجله حوزه، و نیز مخاطبانش‌ که‌ دشواریهایی را ایجاد می‌کرد، کم تجربه‌گیهای اولیه، مـحدودیت هـمکاران، نویسندگان، توقعات و انتظارات بیرونی، خود، دشواریهای راه‌ بود‌. یعنی‌ آن آزادی کار و عمل را از انسان می‌گیرد. گاهی انسان را می‌اندازد‌ در‌ قسمتهایی‌ که نخواسته و چاره‌ای ندارد و اگر به اختیار خودش بود، چه بسا بـه شـکل دیگری‌ عمل‌ می‌کرد‌. در حوزه نقد، متأسفانه باید گفت: امروزه از این زاویه پرداختن به مسائل نو‌ و ادبیات‌ جدید کاسته شده است و این در حالی اسـت کـه ما نیاز بیشتری به‌ ایـن‌ مـباحث‌ داریم. انتظار می‌رفت در حالی که روحانیت این همه از جوانب مختلف مورد هجوم‌ قرار‌ گرفت، در جامعه تأثیرگذار باشد. با نمی‌توانیم آن سابقه تأثیرگذار و نقش آفرین مـجل‌ حـوزه‌ را‌ در سالهای نخستین فراموش کـنیم. فـراهم ساختن منبع ماندگار و متنوع برای مطالعات و پژوهشها و حفظ سرمایه‌ها‌، که‌ از جمله مصاحبه‌هایی بود که بسیار مهم و بجا بود و تاریخی شد. پرورش‌ صاحب‌نظران‌ خوش‌فکر‌ و خوش‌قلم که هر کدامشان امروز منشأی بـرای حـرکتهای جدیدی مثل مجله حوزه هستند، اینها دستاوردهایی‌ بوده‌ که‌ برخی از آنها را من اشاره می‌کنم. نکته دیگر اینکه باید برای‌ ما‌ روشن باشد که تعریف درستی از مجله داشته باشیم. توجه بـه وجـه تمایز مـجله در کتاب‌، مجموعه‌ مقالات، یا. . . بسیار مهم است. فصلنامه، ماهنامه، روزنامه و. . . هر کدام تعریف خاصی‌ دارد‌. نسبت به فـاصله زمانی انتشار، هر قدر‌ بیشتر‌ می‌شود‌، در نوع محتوایی که به آن مـی‌پردازیم‌ و نیازها‌ تـأثیرگذار می‌شود. باید نیازهای ماندنی، عمیق، به روز، مقطعی و جنبه گزارش و خبر را‌، تعریف‌ کرد و ساختار مجله را با‌ آن‌ مـتناسب ‌کـرد‌. با‌ توجه‌ به این نکات روشن، ببینیم که‌ این‌ راه طی شده، درست بـوده یـا نه، این مجله دو ماهنامه بوده‌ که‌ در سال، در شش فاصله زمانی‌ منتشر می‌شده یا نظم‌ انتشاری‌ آن مـشکل داشته است؟نکته دیگر این‌ است‌ که نشریه‌ها و مجلات، به تناسب فاصله زمانی انتشارشان، تـأثیرگذاری می‌کنند. تأثیر روزنامه، تـنها‌ یـک‌ روز است. در پایان روز‌ می‌توان‌ آن‌ را دور سبزی‌ پیچید‌ و یا استفاده دیگری از‌ آن‌ کرد؛ چرا که این کار خودش را کرده باشد و مسئولیتش تمام شده است. تأثیر‌ آن‌، تنها در محدوده زمانی همان روز‌ بوده‌ است. البـته‌، می‌تواند‌ ظرفیت‌ ماندگاری برای طول تاریخ‌ هم داشته باشد و بتواند به عنوان یک منبع، کتابخانه‌های ما را غنی‌تر کند و منبعی برای‌ پژوهش‌ شود. البته، نشریه علمی با توجه‌ به‌ این‌ نکته‌، افـزون‌ بـر اینکه نیازهای‌ خاص‌ پژوهشگران را تأمین می‌کند، باید در پی آن نقش خود را نیز به عنوان یک مجله‌ تأثیرگذار‌ ایفا‌ کند. مجله رسالة الاسلام بسیار قدیمی است‌. در‌ زمان‌ انتشار‌ آن‌، ما‌ اصلا متولد نشده بـودیم، ولی دوره پانزده جلدی آن که پانزده سال است که چاپ شده، به عنوان یک منبع مطالعاتی قابل استفاده است. برای طلبه‌های امروز‌ بسیار سودمند است؛ ولی در دوره‌ای که منتشر می‌شد، هدف گـردانندگان آن، ایـن نبود که پنجاه سال بعد این را تجدید چاپ کنند. شاید اصلا نمی‌دانستند که زمانی دوره‌های مجله‌ تجدید‌ چاپ شود و عده‌ای به تهیه آن اقدام خواهند کرد. آنان دنبال رفع نیازهای زمـان خـود بودند، اما بعدها موضوعات آن بـرای طـلاب و دانشجویان که نیاز به منابع ورودی دارند‌، سودمند‌ تشخیص داده شد و تجدید چاپ شد. این مجله امروزه به عنوان یک منبع مطالعاتی و پژوهش بـرای مـا بـه کار می‌رود، در حالی که‌ در‌ عصر خودش به آن هـدفی‌ کـه‌ آن روز داشت فکر می‌کرد و در آن گام برمی‌داشت. آخرین نکته در همین زمینه مجلات و نشریات آن است که نشریات باید نگاهی به گذشته‌ خـود‌ داشـته بـاشندو خود را‌ نقد‌ کنند، و به برخوردها توجه کنند. نیز نگاهی بـه آینده داشته باشند. یک چشم به گذشته و یک چشم به آینده؛ کجا بودیم تا حال چه راهی را طـی کـردیم و در آیـنده‌ چه‌ تأثیری خواهیم گذاشت. روند کلی نشریه، دچار تغیراتی شده اسـت. تـحولاتی در طول بیست سال ایجاد شده، ولی توجیه نمی‌شود. این شماره‌ای که جمله‌ای از حضرت امام(ره)در آن‌ نقل‌ کـردند و بـرخی‌ بـزرگان دیگر، برخاسته از اساسنامه‌ای است که برای مجله تدوین شده بود و این نشان مـی‌دهد کـه کار‌ حساب شده‌ای است؛ هر چند به دلیل جبر زمانه مقداری هم‌ در‌ مقابل‌ عـمل انجام شـده قرار گرفته‌اند و این شماره را زود منتشر کردند. ولی همین تأثیر خودش را گذاشت‌ و ‌‌قدم‌ مبارکی بود. چـهار مـحور برخاسته و بازگرفته از اساسنامه، به عنوان محورهای اصلی کار‌ خودشان‌ و کار‌ مجله معرفی شـده و حـالا سـالهاست به نظر من این دنبال نشده است. یکی از علل‌ این است که در سالهای اخـیر نشریات مشابه زیاد شده است. هنر مجله‌، البته این بود که‌ در‌ فضایی که تـجربه کـم بـود، به عنوان اولین تجربه موفق حوزوی، توانست این راه را باز کند؛ ولی اینک هنر مجله حوزه بـاید ایـن باشد که بتواند در این فضای رقابت‌آمیزی‌ که نشریات متعددی به برکت انقلاب و فـضایی کـه ایجاد شده و تجربه‌هایی که به وجود آمده، خودش را براساس همان اهداف اولیه سرپا نگه دارد. مـطمئن هـستم زحـمتی که امروز برای تهیه‌ مقالات‌ کشیده می‌شود، به تناسب کارهایی که قـبلا مـی‌شده، چند برابر شده است. ظاهرا مقاله«نقش حوزه علمیه تهران»۳۱۳ ارجاع داشت و یا ویژه‌نامه مرحوم سـید جـمال، اگر اشتباه نکنم یا‌ مرحوم‌ مدرس(؟)گمان می‌کنم ۸۰۰ مورد ارجاع داشت و ایـن اسـتنادات، کار کمی نیست. معلوم است بسیار تـلاش شـده و کـار قوی صورت گرفته است. این برای پژوهـشگران و نویسندگان، بسیار منبع مفیدی‌ است‌. منابعی هم که ارجاع داده، یک چیز آماده‌ای است. خـیلی خـوب است؛ ولی چقدر تأثیر گذاشته؟چقد نشان‌دهنده صـنفی بـودن مجله است؟چهار مـحور کـه بـرای نشریه معرفی شده عبارت‌اند از:

۱. مجله بـیانگر‌ اندیشه‌ها‌ و افکار‌ اصیل اسلامی در مسائل عقیدتی‌ و فلسفی‌ و سیاسی‌ و اجتماعی و اقتصادی در چارچوب اسلام فـقاهتی و تـشیع خونین خواهد بود.

۲. تبیین و تشریح مـسائل سیاسی جهان و ارائه تحلیلهای سـیاسی و اقـتصادی و نظامی ایران‌ و بیان‌ جریانات‌ و حـوادث روز بـرای بالا بردن سطح اندیشه سیاسی‌ در‌ حوزه.

۳. جهت کسب مهارتهای لازم در امور برنامه‌ریزی و سازماندهی و تـبلیغ و تـحقیق و کنترل و اداره جامعه و کارآیی هر چـه بـیشتر روحـانیون‌ آشنای‌ با‌ دانشهای روز و مـدیریت آیین سخنوری و جز آنها ضـرورتی حیاتی دارد‌، مجله برای بیان این گونه مسائل کوشش خواهد کرد.

۴. دگرگونی نظام ارزشها و تـعالی اخـلاق، سهم به سزایی در‌ رشد‌ حوزه‌ و مـوفقیت آنان خواهد داشـت. بـدون شـک پرورش و رشد ارزشهای انسانی در‌ جـامعه‌ و ساخته شدن افراد، مرهون اصول اعتقادی جامعه است که مجله خود را ملزم به تبیین آن‌ مـی‌داند‌. از‌ این‌رو بیان مسائل اخلاقی حوزه، نقش مـؤثری در تـحقق اهـداف فـوق خواهد‌ بود‌.

دسـتور‌ العـملهای اخلاقی که آقای ایزدپناه دنبال می‌کردند، یکی از خوانندگان غیر متخلق، غیر شایسته‌ ولی‌ علاقه‌مندش‌ بنده بـودم. ایـن مـصاحبه‌ها که فقط مسائل فکری و عملی نبود، تـجربه‌هایی کـه آنجا بـازگو‌ مـی‌شد‌، بـرای ما طلبه‌ها به عنوان خواننده، الگوسازی می‌کرد؛ چرا مجله حوزه از آرمانهای‌ خود‌ فاصله‌ گرفته است؟

این چهار محور به نظرم می‌رسد در سالهای اخیر، عمدتا ادعای گزافی است‌. اگـر‌ نگوییم همه منحصر شده به آن محور اول.

نکته دیگر اینکه به نظر‌ می‌رسد‌ مجله‌ از آن تعریف خاص نشریه و مجله بودن خودش و آن هم دو ماهنامه بودن فاصله گرفته‌ است‌. به نظر می‌رسد امروز دوسـتان مـحترم نمی‌توانند بفرمایند چه فرقی است بین‌ این‌ دو‌ ماهنامه و فصلنامه‌های موجود دیگر!مجله حوزه، امروز یک مجموعه مقالات است و از یک سوی دیگر‌، اگر‌ این‌ نشریه مقایسه شود با برخی از فـصلنامه‌های عـلمی، پژوهشی و تحقیقی، که هر‌ شماره‌ یک موضوع را در دستور کار خودش قرار می‌دهد و مجموعه مقالاتی را فراهم می‌کند، مانند سایر‌ فصلنامه‌های‌ تخصصی دیگر است؛ امـا ایـن موضوع چه مقدار ارتباط مـستقیم بـا صنف‌ روحانیت‌ دارد؟من کاری به سطح و نوع گرایش ندارم و نمی‌خواهم‌ این‌ مجله‌ را با مجله‌های دیگر مقایسه کنم؛ اما‌ مجلات‌ مشابه بسیار است و این آفاتی دارد. از آفـتها و اشـکالات عمده‌ای که برخی از‌ نشریات‌ تـخصصی ما دچارش شده‌اند، ویژه‌نامه‌ و موضوعی‌ کردن نشریه‌ است‌. این‌ کار رابطه ما را با خیلی‌ از‌ خوانندگان قطع می‌کند. مجله، مجموعه مقالات مختلف یک کنگره نیست، مجموعه متنوعی‌ است‌ با خوانندگان دارای سـلایق و نیازهای مختلف‌، خواننده مجله، می‌خواهد ورق‌ بزند‌ و مطالب مورد نیاز خود را‌ از‌ آن بیرون بیاورد. جریان‌شناسی عرفانی و پرداختن به نحله‌ها و تفکرات فلسفی گوناگون به درد‌ همه‌ خوانندگان مجله نمی‌خورد.

خواننده این‌ شماره‌ که‌ مـی‌خواهد یـک مطلب‌ یـا‌ دستور العمل اخلاقی، مصاحبه‌ و. . . ببیند‌ و استفاده کند، با این روال مجله را کنار می‌گذارد.

یکی از اشکالات مجله حوزه‌ ایـن‌ است که حضور خوانندگان در اینجا‌ محسوس‌ نیست. حضور‌ خواننده‌ فقط‌ ایـن نیست کـه نامه‌ای‌ بدهد و شما در نشریه منتشر کنید؛ یک جوابی یا توضیحی هم بدهید، یا ندهید. اشکال‌ دیگر‌ کـه ‌بـه ذهن می‌رسد، این است‌ که‌ دوستان‌ محترم‌ از‌ نسل تازه وارد‌ حوزه‌ شدند. هیأت تـحریریه مـجله بـه تناسب رشد علمی و نویسندگی و مطالعاتی خودشان که در حال رشد بود‌، مطلب‌ ارائه‌ می‌دادند و مطلب بـرای همین طیف و همین سطح‌ فراهم‌ می‌کردند‌ و نسل‌ جدید‌ حوزه‌ را فراموش کردند؛ نسلی کـه اواخر سطح و اوایل درس خـارج را طـی می‌کند. برای ما آن روزها خیلی قابل استفاده بود، می‌گشتیم دنبال اینکه ذهنمان شکل بگیرد‌ و هویت طلبه‌گیمان را بیابیم.

برا ما یک مصاحبه تأثیرگذار بود؛ یک دستور العمل تأثیرگذار بود. این افکار و ایـده‌ها که مطرح می‌شد، اینها تأثیرگذار بودند. پس باید مجله رابطه‌اش را با‌ نسل‌ جوان حوزه اصلاح کند. ارتباط با هم‌سن و سالان و هم‌سطحان علمی، کافی نیست. آیا دوستان محترمی که در دوره سطح تحصیل می‌کنند، نیاز بـه خوراک فکری ندارند. آیا این نشریه‌ برایشان‌ قابل استفاده است؟ما باید علوم روز و تمدن جدید اسلامی را به آنان معرفی کنیم؛ البته با زبان و ادبیات در سطح فهم آنان. پرداختن به‌ عرفانهای‌ سرخ‌پوستی و فـلسفه اپانیشادی و عرفان کریشنایی‌ و هندی‌ و. . . شاید برای برخی سودمند باشد؛ اما این در حالی است که داخل کشور خودمان، که روحانیت و حوزه‌ها مسئولیت دارند، این معرکه‌گیریهایی که به اسم‌ عرفان‌ می‌شود، ایـن چـیزهایی که‌ به‌ حوزه نسبت می‌دهند و یا سطح نازل‌تر، مداحی‌گیریها و این چیزهایی که به اسم دین به خورد مردم می‌دهند، اینها کار اول ماست و باید به آن بپردازیم.

ذهن طلبه‌ها را ما بـاید‌ ایـنجا‌ هـدایت کنیم و آنان را اصلاح کنیم. مـجله قـبلا خـیلی با شجاعت کامل وارد این مسائل می‌شد و باید امروز نیز همان روش را پیش بگیرد. دیگر آنکه به نظر من ارائه‌ دو‌ شماره در‌ یک شـماره، نقص یـک نشریه است. نشریه‌ای که قرار است دو ماه یـک بـار منتشر شود، چهار‌ ماه یک مرتبه شده است. بسیاری از حجم و عناوین فصلنامه هم‌ قاعدتا‌ ردشده‌ است.

نکته دیگر، دو مـاندن از مـسائل حـیاتی صنفی حوزه‌ها و نیازهای روز آن است که جزء محورهایی ‌‌بوده‌ که مـورد توقع بوده و سالها شما در پی آن بوده‌اید. در طول این‌ سالها‌ روحانیت‌ در موضع اتهام قرار گرفت، و حملاتی به آن شد. در دفاع از حـوزه‌ها، دفـاع درسـت‌ و عقلانی مجله حوزه بسیار مؤثر است و مجله نیز ظرفیت آن را دارد و می‌تواند‌ کـاری کـند. می‌توان با‌ همانندسازیها‌ کاری‌ کرد که خواننده خودش منتقل بشود؛ مانند پرداختن به موضوع نهضت مـشروطه. نکته آخـر، کم تأثیر بودن روحانیت در این سالهاست که بسیار مورد نیاز بوده و مـحافظه کـاری در ایـن‌ زمینه صورت گرفته است، ولی یک نوع راحت‌طلبی مطبوعاتی در مجله مشهود است. راحت‌طلبی تن و جـسم و ایـنها کـنار کشیدن از صحنه است. دوستان باید بایستند و از آن تفکر نابی که حضرت‌ امام‌(ره)معرفی کردند، و نیز از حـیثیت روحانیت دفاع کنند. البته یک سری کارها باید با مصلحت‌اندیشی صورت گیرد. ان شـاء اللّه در دهـه سـوم مجله حوزه، شاهد تأثیرگذاری بیشتر این‌ مجله‌ باشیم.

صالحی: حاج آقای مرتضوی و دیگر دوسـتان هـمه آشنا هستند که واقعا این جریانهای عرفانی، همه برون‌مرزی است و امروزه تمام سـطح جـامعه مـا به ویژه سطح فرهیختگان ما را‌ این‌ جریانها فرا گرفته است؛ همین جریانهایی که نامشان بـرای مـا نامأنوس است؛ وگرنه کسی خیلی به جریان صوفی مسلکی و. . . توجه ندارد؛ چـرا کـه هـم پنبه‌اش زده شده و هم خیلی‌ جاذبه‌ ندارد‌. حداقل برای فرهیختگان جامعه، جذابیت‌ ندارد‌. بنابراین‌، پرداختن بـه مـسائل در راسـتای هما رسالت تعریف شده مجله است.

البته نشریه حوزه، توان محدودی دارد و در هـمین حـد توان‌ محدود‌، احساس‌ کرده که امروز روحانیت باید توجه داشته باشد‌. البته‌ ما نمی‌خواهیم وارد این مـسائل شـویم و اینها را بشکافیم و تحلیل کنیم. می‌خواهیم روحانیت را بدان توجه دهیم. درباره درون‌گرایی‌ مـجله‌ کـه‌ فرمودند، و به عنوان عیب مطرح کردند، اتـفاقا مـن مـی‌خواهم عرض‌ کنم این یک نکته مثبت در مـجله حـوزه است که می‌خواهد یک کادر علمی مطمئن داشته باشد. ما‌ در‌ را‌ به روی دیگران نبستیم؛ بـه ویژه در این سال اخیر کـه‌ بـیشتر‌ مورد تـوجه جـناب آقـای مرتضوی است. امروزه فهرست نویسندگان مـا بـسیار بزرگ‌تر شده است؛ آن هم‌ نویسندگان‌ جدید‌ که دارای سابقه در مجله حوزه نبوده‌اند. اگـر مـنظورتان از درون‌گرایی ما‌، به‌ معنای‌ بی‌خبری از مـسائل اجتماعی باشد، این خـطاست؛ بـه این معنا که اینها در درون‌ خـودشان‌اند‌ و سرشان‌ را در لاک کرده‌اند و مطلب می‌نویسند. اگر این باشد، بسیار اشتباه است. ممکن است‌ مـدعی‌ بـرای خودش شواهدی هم داشته بـاشد، امـا مـا این را نمی‌پذیریم؛ چـرا کـه‌ اصلا‌ امروزه‌ کسی نمی‌تواند در لاک خـودش باشد و زندگی کند و بی‌خبر از مسائل اجتماعی باشد، تا‌ چه‌ برسد به نشریه‌ای که بـیست سـال در این صحنه در حال کار است‌.

دربـاره‌ اشـکال‌ دیگری کـه فـرمودند، مـجله از اهداف نخستین خود فـاصله گرفته است، نیز بایستی پاسخ بدهیم‌. مجله‌ یک فلسفه داشت. فلسفه‌اش این بوده که مـا چـند استراتژی در کارمان‌ داشتیم‌ و با‌ توجه بـه ایـنکه اولیـن مـجله حـوزه، به ویژه حـوزه عـلوم دینی بود، مجبور بودیم تمام‌ مسائلی‌ را‌ که در ذهنمان بود، بگوییم و در زمینه همان تحقق اهدافمان در مجله‌ بـیاوریم‌؛ ولی بـعدها کـه آقای محمد جواد صاحبی، که از همکاران اولیـه مـجله حـوزه بـودند، از مـجله‌ فـاصله‌ گرفتند و کیهان اندیشه را راه انداختند، ما فکر کردیم آیا باید ایشان‌ را‌ کمک کنیم که فضا را بگیرد و مجله‌اش‌ منتشر‌ بشود‌ یا نه؟ما وارد موضوعاتش بشویم یا اعتراض کنیم‌ که‌ چرا شـما وارد موضوعات ما شده‌اید؟گفتیم: نه. ما وقتی که این مجله منتشر شد‌، از‌ آن قسمت دامن جمع می‌کنیم‌. پس‌ از آن‌، آینه‌ پژوهش‌ که منتشر شد، باز قدری از‌ گستره‌ کار ما در زمینه معرفی و نقد کـتاب کـاست.

پس از انتشار پیام‌ حوزه‌ نیز همین مسئله تکرار شد. باز‌ بحث کردیم که چه‌ کنیم؟آقایان با‌ صاحب‌نظرانی که مصاحبه می‌کنند. خود‌ جناب‌ آقای مرتضوی، که پیام زن را منتشر کرده، ما دیگر کـمتر بـه مسائل‌ زنان‌ در حوزه فرهنگی آنان پرداختیم‌، چون‌ می‌دانیم‌ این موضوع تأمین‌ می‌شود‌. درباره فقه خودمان به‌ این‌ نتیجه رسیدیم که یک مجله در ایـن زمـینه لازم است و مقام معظم رهبری نیز‌ از‌ اعـضای حوزه علمیه خواستند که منتشر‌ شود‌. وقتی مجله‌ فقه‌ منتشر‌ شد، ما تمام مسائلی‌ که جاذبه داشته و زمینه فقهی در آن بود، رها کردیم.

این مـطالب را مـی‌توانید از‌ سرمقاله‌های‌ ما به راحـتی دریـابید. یک مسئله‌ دیگر‌ که‌ جزء‌ راهبردهای‌ اساسی بود، این‌ بود‌ که تا زمان رحلت امام(ره)استراتژی ما اصلاح‌گری و نقد و نیشتر زدن بود.

ما کمیسیون طرح‌ و برنامه‌ داشتیم‌ و کارها با هماهنگی و بـررسی ایـن کمیسیون انجام‌ می‌گرفت‌. غیر‌ از‌ هیأت‌ تحریریه‌، کمیسیون طرح و برنامه نیز موضوع‌یابی و موضوع‌شناسی می‌کرد. شیوه پرداختن به موضوعات را بررسی و بیان می‌کرد. محافظه‌کاری ما پس از رحلت امام آغاز شد.

چون پس از رحلت‌ امام، مـا احـساس کردیم بـا رفتن این چنین استوانه‌ای ممکن است تغییراتی رخ دهد. هجمه‌های بیرونی و روشنفکران مخالف حوزه زیاد شد. رسالاتمان را دوبـاره در میراث‌بانی از میراثهای حوزه تعریف‌ کردیم‌. در دفاع از میراث حوزه، ویژه‌نامه‌های مختلفی مـنتشر شـده اسـت. ویژه‌نامه‌های سید جمال، میرزای نائینی، مکتب سومر و. . . در راستای همین میراث‌بانی است.

در ویژه‌نامه میرزای نائینی می‌بینید که تـمام‌ ‌نقد‌ نیست، بیان خاستگاه‌هاست. ویژه‌نامه سید جمال الدین اسد آبادی هم در برابر سخنان دکـتر سـروش بـود که کارهای سید را نفی کرده بود‌. دوستان‌ آمدند روزهای تاریخ زندگی سید‌ جمال‌ را مستند کـردند و رویدادها را ذکر کردند. آقای سروش گفته بود من قانع شدم. بعضی مسائل جـانبی، مجله را به دفاع واداشـته بـود. ما‌ می‌خواستیم‌ از وضع موجود دفاع‌ کنیم‌ و بعد هم در برابر برخی خطرها بایستیم. ویژه‌نامه مرجعیت در جامعه زمان خودش، مناسب‌ترین عمل حوزوی بود که با نگاه انقلابی، و همان نگاه روشنفکر دینی و روشنفکر اسـلامی صورت گرفت.

با‌ انتشار‌ مجلات مختلف دیگر نیز، دامن کار را جمع‌تر کردیم تا اینکه مجلات نگاه حوزه و پگاه حوزه آمدند. قسمتی از تعاریف و اهداف در این دو نشریه، صورت می‌گرفت. آنجا هم دوستان‌ مـجله‌ حـوزه در‌ حال کارند. بعد به این تعریف رسیدیم که مجله حوزه کاری بکند که برخی از سؤالاتی را‌ که در آینده خطرساز خواهد بود، بپذیرد. همین عرفانی که ایشان‌ اشاره‌ کردند‌، من هر از گـاهی بـا اینکه گرفتار هستم، می‌روم کتابفروشیهای جلوی دانشگاه، و جاهای دیگر و می‌پرسم: پرفروش‌ترین کتاب ‌‌امروز‌، همان کتابهایی است که به صورت کوچک از همینها ترجمه می‌شود؛ عرفان سرخ‌پوستی‌، عرفان‌ مسیحی‌ و. . . . چاپ آنها بـه سیزدهم و چهاردهم رسیده است. بسیار نثر روان و آسان و مطابق طبع و سلیقه خواننده‌ دارد. این موضوعات در کمیته طرح و برنامه مشخص شده و روی آنها کار شده‌ است.

در زمینه نهضت‌ مشروطه‌ نیز تمام اشکالاتی کـه بـه روحـانیت در مشروطه شده، در این ویژه‌نامه مـشروطه پاسـخ داده شـده است. تمام این کارها مطابق نیازهای زمان صورت گرفته است. دو شماره در یک شماره‌ شدن نشریه و چاق و لاغر شدن آن هم منوط بـه شـبهات و پرسـشها و حجم آن در زمانی بود که وارد می‌شد.

مختاری: خیلی مـمنون و مـتشکر از آقای صالحی. اینجا اختلاف مبنایی هم هست‌. آقای‌ مرتضوی، آن‌گونه که من برداشت کردم؛ مقصودشان این بود که مـجله حـوزه ارتـباطش با یک صنفی از طلاب قطع شده است-یعنی کسانی کـه الآن در حال سطح خواندن هستند‌-و باید‌ در خصوص اینها روشنگری کند و آنان را راهنمایی کند تا از حیطه خوانندگان خارج نشوند. مـجله حـوزه بـاید از این طبقه دستگیری کند و رسالاتش را از دست ندهد ولی‌ شما‌ می‌فرمایید مـجله بـه دفاع از کیان روحانیت پرداخته است؛ این یعنی اختلاف مبنایی. با توجه به فرصت بسیار محدود، تـوضیحات تـکمیلی خـود را بفرمایید.

صالحی: تشکر می‌کنم از جناب‌ آقای‌ مرتضوی‌ که با صراحت، صداقت و شـجاعت‌، کـه‌ از‌ ایـشان هم انتظار همین است، در مباحث وارد می‌شدند. بالاخره آنچه به نظرشان می‌آید با حرّیت بـیان مـی‌کنند و ایـن چیزی است‌ که‌ جمعهای‌ فکری و فرهنگی به آن محتاج‌اند. ما در جمعهای‌ خودمان‌ اگر نتوانیم یـک چـنین مکالمه‌هایی داشته باشیم، طبیعی است که کار بسیار دشوار است در جمعهایی که فـاصله دورتـری‌ بـا‌ ما‌ دارند. بنابراین نکاتی ایشان مطرح کردند، ممکن است از منظر‌ دیگری، نه پاسخ، بـلکه مـنطق دیگری داشته باشد؛ اما در مجموع خود گشودن این باب محاوره، نگاه نویی‌ را‌ بـه‌ دوسـتان و اصـحاب مجله می‌دهد. این‌گونه نیست که مجله حوزه در این‌ بیست‌ سال، به چنین کاوشها و بازنگریهای پیـاپی نیندیشیده باشد.

سالیان سال، یک سری مجمع عمومی که سال‌ به‌ سال‌ تـشکیل مـی‌شد، عـمده‌ترین بحثها و داغ‌ترین فضای نقد از خود مجله بود. آخرین‌ آن‌، که‌ نزدیک به هشت ماه پیـش بـود، نقدهای شدید اللحن‌تر و یا پر جنجال‌تر از صحبتهای‌ امروز‌ بود‌. نوار و مکتوبات آن جلسه موجود اسـت. در گـفت‌وگوهای خود بنده، به عنوان فردی که‌ معمولا‌ راضی به وضع موجود نیستم، و همیشه بین آرمان و وضـع مـوجود فاصله می‌بینم، همواره‌ به‌ وضع‌ بهتر و رشد بیشتر تکیه شده است. گـاهی احـساس می‌شود در فضای نقد یا بررسیهای‌«بی‌باکانه‌»در جـایگاه طـرف مـقابل نشسته نمی‌شود و منطق طرف مقابل خوب تـحلیل نمی‌شود. گاهی‌ حاشیه‌های‌ سیاسی‌ ممکن است بیفکنند و بگویند: مجله حوزه حالا محافظه‌کار شده اسـت؛ فـضای ارتباط اجتماعی‌اش را از‌ دست‌ داده یا کـمرنگ شـده است یـا بـحثهایی از ایـن قبیل. من فعلا‌ موضوع‌ خودم‌ را بـیان نمی‌کنم، بلکه به عنوان یک منطق است. در این فضاها، ما تا وقتی‌ امـام‌ حـضور‌ داشتند، به یک قائمه‌ای متکی بـودیم که این قائمه ریـشه‌دار و عـمیق بود‌. به‌ تعبیر دیگر، کـاریزماتیک بـود که انسان احساس می‌کرد اگر به جایی خدشه‌ای هم وارد شود، این‌ ریشه‌ آنقدر قـوی است شاخ و برگ را نگه مـی‌دارد و کـیان روحـانیت آسیب نمی‌بیند‌. امـام‌ بـه تنهایی به عنوان یـک رهـبر مذهبی‌ بزرگ‌ و یک‌ رهبر انقلابی و مرجعی بود که بخش عظیم‌ شاگردان‌ حوزه را تحت پوشـش قـرار داد و هزاران فضایل دیگر که همه شـما بـهتر‌ از‌ من مـی‌دانید.

بـه عـنوان طلبه‌های‌ کوچک‌ پر دغدغه‌ آن‌ زمان‌، احساس می‌کردیم اگر حرفهایی هم بزنیم‌، این‌ حرفها هیچ وقت به ریشه نمی‌خورد؛ چـون امـام هست که ریشه را‌ خوب‌ نگه داشـته و نگه مـی‌دارد. بـا یـک‌ تشر و یک نگاه، حـوزه‌های‌ تدین‌، آسیب نمی‌بیند و با یک تشر‌ امام‌، مسائل حل می‌شد.

در فضای سکان‌داری هم دین و هم انقلاب، بـا ارتـحال امام‌ موضوع‌ عوض شده است. شرایط پسـ‌ از‌ ارتـحال‌ امـام تـغییر کـرده‌ اسـت‌. برخی معتقد بودند بحثهای‌ دیگری‌ هم هست؛ من اصلا به آن حاشیه‌ها وارد نمی‌شوم. خود آن حاشیه‌ها در تاریخ‌ مجله‌ حوزه هم جایگاه دارد. در تحلیل‌ مباحثات‌ درونی خودمان‌، بحثهای‌ سنگین‌، جدی و اسـاسی بود. یعنی‌ این‌گونه نبود که اگر کسانی با یک مشرب فکری همخوان هستند نزدیک‌ترند و برخی از دوستان‌ با‌ مشربهای فکری دیگر، برعکس.

تحلیل مجموعه‌ای‌ از‌ دوستان‌ این‌ بود‌ که ارتحال امام‌، پدیـده‌ای‌ اسـت که ما باید به واسطه آن در و نوع عملکرد و رفتار، توجه دوباره کنیم، تا وقتی‌ که‌ به‌ دوران یک شرایط ثابت مجدد برسیم.

یکی‌ از‌ بحثهای‌ ما‌ در‌ فضای‌ مؤلفه‌های روشنفکری دینی، تفکر احـیای دیـن براساس مؤلفه‌های ولایت فقیه بود. ولایت فقیه مترقی‌ترین اصل اسلام است؛ همان نگاهی که امام داشتند. اصل ولایت فقیه می‌تواند ما‌ را از چارچوبهایی کـه بـه مدیریت دین در دوره جدید فشار مـی‌آورد خـلاص کند. ولایت فقیه، در تفکر اصحاب مجله، یک عنصر سازمان سیاسی نبود، بلکه یک عنصر نرم‌افزاری برای‌ حوزه‌ کارآمدی دین بود. در آن مباحثات سنگین که سـالهای ۶۵ و۶۶ در بـحثهای شورای نگهبان، نامه‌های امـام و. . . صـورت گرفت، در سرمقاله‌های همان‌جا، بنده و دوستان دیگر معتقد بودیم ولایت فقیه‌ را‌ ما به عنوان یک کلید چرخان مدیریت می‌شناسیم و باید از جوهره این کلید چرخان استفاده کرد؛ هم بنیادش را محکم کرد و هـم بـه‌ کارآمدی‌اش‌ افزود. چرا ما نتوانستیم آن‌گونه‌ که‌ باید و شاید استفاده کنیم؟این تعبیر امام که ولایت فقیه مترقی‌ترین اصل اسلام است، بیهوده نیست. به نظر بنده ایشان در انتخاب واژگانشان حساس بودند.

پس  از‌ ارتـحال امام، هـمه اعتقاد‌ داشتند‌ که رگ ریشه این نظام به یک نفر وابسته است و آن شخص امام است و اگر ایشان ارتـحال یابند، همه چیز از هم می‌پاشد. این تعبیری که از دوره مجلس خبرگان‌ تـدوین‌ قـانون اسـاسی مطرح بود که بالاخره ما یک دوره‌ای را طی می‌کنیم که اگر نظام را نظام ولایتی بر مبنای رهـبری ‌امـام خمینی(ره)قرار دهیم، بعد از ایشان همه‌ چیز‌ از هم‌ می‌پاشد. آن تدارکی هم که شـده بـود در قـائم مقامی آقای منتظری، این تدارک هم به هم‌ ریخت. در چنین شرایطی، وحدت‌ ایران در خطر بـود؛ فشار بر‌ تفکر‌ اسلام‌ انقلابی وارد بود؛ از ناحیه نهاد سنتی دین نیز نظام انقلابی تحت فشار بود و دهـها مـسئله دیگر‌.

‌‌ما‌ در مقابل یک پدیده قرار گرفتیم و این که آیا پز روشنفکری خودمان را‌ همچنان‌ حفظ‌ بکنیم که خیلی جذاب بود؟در برهه‌هایی، در چهارراه‌های زندگی، انسان گاهی در مقابل انتخابهایی سخت قرار‌ می‌گیرد. در شرایطی که امـام ارتحال کردند و نظام نوپای انقلابی و اسلامی هم تحت‌ فشار نهاد سنتی و قدیمی‌ دینی‌ است و هم جریان روشنفکری غیر معتقد به دین و هم جریانات خارجی که نظام روحانی را نمی‌پسندند، تکلیف دینی و انقلابی چـه اقتضا می‌کند؟با این نگاه، منطق مجله حوزه به طرف یک نگاه مدافعانه‌ حرکت کرد، نه یک نگاه منتقدانه رادیکال.

در یک جاهایی ما بهتر از این نمی‌توانستیم عمل کنیم. این راه و منطق، یکباره انتخاب نشد. جلسات و گفت‌وگوهای طولانی در بین اصحاب مجله بوده‌ و این‌ راه، برگزیده شده است. این مجله امروز، بیش از بیست هزار صفحه سند مکتوب دارد. یک تاریخ پر فراز و نشیب دارد؛ تاریخی که پشت صحنه و پشـت پرده دارد و عـبرت‌آموز است‌. با‌ یک جلسه و چند ساعت نمی‌توان بحثهای تاریخی را روایت کامل و جامعی کرد.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا