رهنمودهای مقام معظم رهبری در دیدار با نویسندگان مجله حوزه
راهبردهای مدیریت تراز رسانه، در این دیدار بیان شد و روشنگر راه فراروی و در شماره ۴۸ مجله حوزه نشر یافت. این بیانات، جداگانه با عنوان: حوزه و روحانیت، در کلام آیت الله خامنهای، کاری از دفتر نشر آثار معظم له، در فصل: فهم واقعی از مشکلات حوزه، ص: ۱۰۵ آمده است.
[مجله حوزه، شماره ۴۸، زمستان ۱۳۷۰]
دو روز پیش از تشرف مقام معظم رهبری به شهر علم و شهادت قم، دیدار خصوصی آن بزرگوار مشعوف و شادمانمان ساخت. روز دوشنبه ساعت ده و سی دقیقه صبح ۱۳/۱۰/۱۳۷۰ توفیق زیارتشان را یافتیم. آن بزرگوار با روی گشاده و صمیمیتی ویژه حال و هوای روزهایی که در مشهد مقدس از محضرشان بهره میبردیم در یادمان زنده کرد.
پس از گزارش کوتاهی از روند گذشته و برنامههای آینده مجله در انتظار رهنمودهاشان لحظهشماری میکردیم که با فروتنی شکوهمندانه مورد لطف قرارمان دادند. به امید این که بتوانیم از این رهنمودها بهره گیریم.
[بیانات]
عرض کنم که: مجله، الحمدلله خوب است. یعنی یک چیز خوبی در این مجله هست و آن حس اعتماد به نفس و نوآوری است که از اول در مجله مشهود بود. الان هم الحمدالله هست. این بایستی حفظ بشود. یعنی هر چیز نوی که امروز نو باشد، چند سال دیگر این نو نیست. بایستی اقتضای نو بودن را در هر زمانی پیدا کرد. باید گروهی مثل گروههای طرح و برنامه که در واحدهای بزرگ و مجتمعهای بزرگ هستند باشد. در ارتش فرض کنید ادارهای است؛ اداره پنجم. این اداره پنجم کارش این است که هر روز نگاه کند ببیند این ترکیب و قالب که وجود دارد کجایش کم است کجایش زیاد. ممکن است امروز همه چیز کامل باشد کم و زیاد نباشد. فردا به همین که نگاه کنیم ببینیم این قسمت کج است یا این خطی که این جوری کشیده شده است باید انحنایش کمتر یا بیشتر بشود. طرح و برنامه باید در مجله ـ که شاید هم داشته باشیدـ دائم در فکر نوآوری برحسب اقتضاء باشد.
نوآوری به خودی خود یک ارزش نیست. نوآوری بر حسب اقتضاءات ارزش است. فی نفسه نوآوری ارزش نیست. چیز نوی بیاوریم که خوب نباشد، چیز خوبی نیست. بدعت، نوآوری است و بد است. در شرع مقدس اسلام، بدعت بد است. باید ابتکاراتی بر اساس نیازها و اقتضاءات وجود داشته باشد.
این را شما شامل همه چیز بدانید: طرح مجله، صفحهبندی مجله ـ صفحهبندی خوب است. من در صفحهبندی این هیچ اشکالی ندارم. یعنی صفحهبندی مدرن و زیبایی است ولی در عین حال کدام چیز زیبایی است که زیباتر نشود. ـ حتی عدد حروف، رقم حروف، یعنی فرم حروف، قالبها و بزرگ کردن حروف و تیتربندی حروف و… بعد سراغ تقسیمبندی و توزیع مطالب. حالا شما فرض بفرمایید توزیع مطالبتان بین حوزه و مسائل عمومی در چه حدی است، بالاخره یک معیاری دارید که چگونه توزیع کنید مسائل را. مسائل حوزه چقدر باشد، مسائل خارج حوزه و غیرحوزه چقدر باشد. خوب این قابل تجدید نظر است. یعنی هر وقتی انسان میتواند روی این تجدید نظر کند. بنابر این، یک نکته همین نو به نو کردن و روز به روز نوآوری و ابتکار است.
درباره مسائل حوزه، قبل از این که به مسائل خارج حوزه برسیم. البته سرمقالهها و مسائلی که نوشته میشود در خارج مسائل حوزه خوب است. البته تا آن جایی که میتوانم ببینم و الان در ذهن دارم. حوزه موجود متحولی است، گر چه تحولاش خیلی کند و بطئی و ناسازگار با ضرورت و اقتضاست لکن به هر حال دارد تحول پیدا میکند.
یقینا حوزهٔ امروز با حوزه اول انقلاب حتی دو – سه سال اول انقلاب یکسان نیست. الان ارزشهایی در حوزه مطرح است که آن روز مطرح نبود. شاید این ارزشها ارزشهای واقعی باشد. مثلا فرض کنید مساله نظام بخشیدن به حوزه و تمرکز دادن به اداره حوزه. تحول حوزوی، توجه بیشتری میخواهد. در اوایل انقلاب اصلا طلاب یادشان نبود که یک چنین چیزی لازم دارند. فرصت خوبی را در این ۱۰ – ۱۲ سال تقریبا از دست دادهایم. فرصت حضور امام (ره) را. ما باید در زمان حضور امام از آن فرصت به نحوی استفاده میکردیم که نشد ـ ما که میگویم یعنی طلبهها و عناصر علاقهمند به مسائل حوزه ـ هرکسی جوری گرفتار بوده است. بعضی در دولت، بعضی در مبارزات، بعضی در مسائل گوناگون دیگر. این فرصت از دست رفت. نباید بیش تر از این برود. الان من میبینم از درخواستهایی که سراغ ما میآید، چیزهایی که از ما میخواهند طلبهها، فضلا، حتی بعضی از فضلای قم از آنانی که شاید آدم اگر اسمشان را بیاورد کسی باور نکند که این درد را دارند. اینان گاهی اوقات میآیند و شکوه میکنند از مسائل حوزه و ابراز علاقه میکنند که دستی بیاید کاری بکند. خوب این نشاندهنده درخواست است. واقعا ما باید بفهمیم مشکل حوزه چیست. این احتیاج به نوعی نگرش دقیق، پخته و همهجانبه دارد من سالها از حوزه منفک هستم. مسائل عمومیحوزه را شما میدانید. مسائل ریزی است که بلاشک من نمیدانم. کسی که در حوزه زندگی میکند به قول عربها: [یعیش الحوزه] این مسائل را میفهمد.
مسائل حوزه را ـ آنچه که الآن باید انجام بگیرد ـ باید بدانیم. نظرات خوبی هم هست. بچههای مشهدی خودمان بعضیها پیش ما میآیند و میروند. گاهی اوقات نامه میدهند. چیزهایی مینویسند. حرفهای خوب، حرفهای بکر در کارشان وجود دارد. خوب اینها کفایت میکند. حقیقتا کافی است برای کسی که بخواهد کاری برای حوزه بکند توی همین نظرات میتواند اینها را پیدا بکند. ولو خود آدم ابتکاری نداشته باشد، میتواند استفاده کند. من استفاده میکنم از این نظرهایی که داده میشود. شاید خود آنان هم خیال نمیکنند ما این قدر استفاده کنیم. فکر میکنند که به نظرات آنان اعتنایی نمیشود در حالی که حقیقت قضیه این است که من استفاده میکنم و چیزی به دست میآورم. این چیز خیلی مهمی است در زمینهها و حوزهها.
پس یک مسأله این است که ما آن تحول و شکل مطلوبی را که برای حوزه لازم است ـ ولو ایدهآلی به نظر برسد؛ بگذارید برسد ـ دنبال کنیم. اگر ایدهآلها نباشند، حرکت کند خواهد شد. یک مقدار ایدهآلهای دستنیافتنىِ در واقعیت، همواره باید مورد نظر ما باشد. ما اگر قهرمان نداشته باشیم، سازندگی شخصی نداریم؛ اصلاً فلسفهٔ وجود «امام» در تفکرات کلامی ما هم همین است. «امام» آن مثال اعلی است که باید ما را به آن سمت بکشاند؛ مثل آن عقابهایی که چیزی بالای سرشان میبینند و همینطور دایم پر میزنند که بالاتر بروند و به آن نقطه برسند. ممکن هم هست که ما هیچ وقت به آن نقطه نرسیم، اما آن مرکز دستنیافتنی باید باشد، تا ما این حرکت را با شور و شوق انجام بدهیم. پس ایدهآلها – ولو ایدهآلهایی که در واقعیت دستنیافتنی هستند – همیشه باید باشند، تا ما بتوانیم حداقل تا نیمهٔ راه برویم؛ اگرچه آن قله هم یک روز فتح خواهد شد؛ یعنی به نیمه که رسیدیم، قله نزدیکتر و دستیافتنی میشود. بنابراین، آن ایدهآلها را تصویر کنید؛ آن مقدارش که واقعیت است، آدم یکطور با آن برخورد میکند؛ آن مقدارش هم که دور از واقعیت است، طور دیگری با آن برخورد میکند
من نمیدانم این مباحث: تفسیر، عقاید، سیاسی و همینهایی که در مجله حوزه هست آیا شما با آماری به اینها میرسید که الان در حوزه مورد نیاز است. یعنی طلبه برای منبر خودش، برای قرار گرفتن در جایگاه سیاسی خودش، حتی برای درون خودش به این مساله احتیاج دارد یا نه. روزی هست که ما باید اثبات توحید بکنیم، اثبات نبوت بکنیم، یک روز هست که بایستی درباره عدم وابستگی سیاسی بحث بکنیم. این هم الان یک مسالهٔ حوزه است. این جزء مسائل حوزه است. این را شما در شمار مسائل بیرون حوزه جستجو نکنید. یعنی اگر شما نتوانید _ شما که میگویم آن مجموعهای است که غم مسائل طلبهها را میخورد _ طلبهای را که الان در حوزه زندگی میکند و اکنون نهالی است و روزی درخت تناوری میشود با ایمان خودش حفظ بکنید خیلی خسارت است. این ایمان چگونه حفظ میشود؟ گاهی ممکن است طلبه فکر بکند درگیری و مقابله تمامنشدنی که با قدرتهای بزرگ داریم چه لزومیدارد؟ اگر این سوال برای طلبهای پیش بیاید برای او جوابی فراهم میکنید یا نمیکنید؟ موظف هستید جوابی فراهم بکنیم.
من در دوران ریاست جمهوری سفری به قم داشتم. جلسه پرسش و پاسخ گذاشته بودند. انگیزه من برای تشکیل این جلسه از آن جا شروع شد که طلبهای در اهواز به من گفت: «شما دانشگاه میروید آیا حوزه از دانشگاه کم تر است؟» این سخن در ذهنام بود تا در وقت مناسب این کار را کردم و به حوزه آمدم. طلبهها هم آمدند و سؤالاتی را مطرح کردند. من دیدم عجب مسألهای را مطرح کرد که تا آدم برخورد نکند نمیفهمد.
خوب ما مقاله مینویسیم، کتاب مینویسیم. حالا این که ما مینویسیم، اشاره کردند عمل صالح است. درست است واقعاً. معنی عمل صالح همین است. عمل صالح ما یصلح للزمان. ممکن است چیزی صالح باشد برای امروز ولی برای روز دیگر نباشد. باید این خلأ را پر کنیم. باید خلأ لحظهها را پر کنیم. خلأ لحظه چیست؟ باید این را بررسی کنیم.
مجله شما باید این را بررسی کند که: امروز سؤالها در حوزه چیست. استفهامات چیست. تا بر اساس آن استفهامات تکلیف خودمان را به دست بیاوریم و یک روز برویم سراغ آن. احتمال دارد یکی از آن استفهامات هم همین مساله سیاسی باشد که ما برای جستجو کردن آن به خارج حوزه میرویم. یعنی شما مسائل غیرحوزوی هم دارید. البته بسیاری از اینها به یک معنی مسائل حوزه است. خلاصه باید طلبهای را که نظام به او امید بسته است به صورت بنیان مرصوص درست کنیم. تا این که وقتی بزرگ میشود یک مدرس میشود، یک مبلغ میشود یا به خارج میرود و یا یک مسؤول دولتی میشود، لنگ نماند. درست شبیه آن چیزی که درباره خلأها و عقدههای عاطفی میگویند.
در دوران کودکی فرزندان یک رفتار ناهنجار در داخل خانواده در او ناهنجاری روانی به وجود میآورد. این کودک ممکن است در بزرگی تاجر، عالم و یا سیاستمدار بشود. این ناهنجاری در آن زمان اثر خودش را خواهد بخشید. مثل زاویه کوچکی که هر چه این خطوط ادامه پیدا میکنند فاصلههای این خطوط بیشتر میشود. این را باید عینا مَثَل طلبه به حساب آورد که الان در دوران انعقاد و شکلگیری است. گر چه پنج سال است دارد درس خارج میخواند. باشد. اما دارد شکل میگیرد. این نطفهای است برای آن موجود عظیمی که روزی خلائی را در دنیا پر خواهد کرد. روزی مرجعی خواهد شد، مدرسی خواهد شد، رهبری خواهد شد و یک چیزی خواهد شد بالاخره. این راجع به مسائل درون حوزه.
البته یک وقت به شکل مطلق نگاه میکنیم، نگاه میکنیم و میبینیم مجله، تفسیر که دارد، بحث سیاسی که دارد، بحث عقاید که دارد، جهان اسلام که دارد، پس مجله مجله کاملی است. این نگرش مطلق اصلا کافی نیست. نگرش نسبی باید بکنیم نسبت به زمان. آیا این مجموعه از مباحث نسبت به نیاز زمان در چه حدی است. آیا باز هم کافی است یا خیر. این آن نکتهای که راجع به مطالب حوزوی مجله و محتوای مجله به ذهنم میرسد.
راجع به مسائل بیرون حوزه. البته من نمیدانستم شما ۴۱% خواننده غیرطلبه دارید. تصور من کمتر بود. احتمالا از این ۴۰% یک درصد بالایی باید قاعدتا دانشجویان باشند. خوب اگر این است پس شما اگر اعتقادتان این است همان که امام فرمودند: [مشکل کشور از بی دینی دانشگاهها بود] و امام به این معنی اذعان حقیقی داشتند. یعنی ایشان از بن دندان معتقد بودند که مشکل کشور از بیدینی دانشگاهها و بر اثر خرابی دانشگاه بود. درست هم هست. الان در حوزه هم باز شده به سمت اداره نظام. اما یک روز بود که هیچ محفظه مخزنی برای اداره نظام جز دانشگاهها نبود.
خوب اینان که در راس کار بودند شما ببینید کی بودند. غالبا فاسد بودند. بخصوص این نسل جدیدشان هیچ چیز نداشتند. باز نسل هویدا، هویدا را مثال میزنم که این مثال از بدترینهاست. هویدا از آن فاسدترین رجال ایران بود. نسل هویدا شرف داشت بر نسل آن کسانی که میخواستند به جای هویدا بیایند. اگر کتاب راجی خدمتگزار تخت طاووس را خواندهاید میتوانید بفهمید این نسل چه نسلی بوده است. اینان میخواستند به جای هویدا بیایند. حالا نمیشود گفت: رحمت به هویدا! صد رحمت به هویدا! اما واقعا از هویدا! باز نسل هویدا نسبت به آن نسل یک چیز ته دلشان بود. یک چیزی از آن ته مانده و رسوب. حالا اسمش را بگویم ملیت بود وطندوستی بود آب و خاک بود. این نسل جدید که همین [راجی] ها نمونه آن هستند چی داشتند؟ پس امام درست فهمیده بود. اگر ما خیال کنیم مشکل دانشگاه تمام شده واقعا سادهاندیشی است. ما نمیدانیم در دانشگاهها الان چه خبراست. ما یک مشت جوان حزب اللهی انجمن اسلامی جبههبرو و بسیجی در دانشگاهها میبینیم. مرتبطین ما اینان هستند یا چهار تا استاد ریشدار که حالا مسؤول هم هستند. ما اینان را میبینیم. این نیست همه دانشگاهها. پس اگر میخواهید یک قائمه و یک فهرستی درست کنید. از مسائل بیرون حوزه رقم مهمش را مسائل دانشگاه به نظر بیاورید. البته مساله دانشگاه هم به معنای نیاز دانشجوست. یعنی همان بیانی که درباره طلبه گفتیم. ببینیم الان خلا این دانشجو چیست. دانشجو چه کم دارد که باید ما آن را تامین کنیم.
ما میگفتیم: روحانیون بروند داخل دانشگاهها حالا روحانیون هم رفتهاند. البته وجود مبارکی هستند. روحانیون وجودشان با برکت است اما نه آن مقداری که توقع بود. الان آن روحانیونی که در دانشگاهها هستند همان شبحی را که مردم و دانشجویان از مرحوم شهید مطهری از روحانیت به چشم میآوردند به چشم میآورند؟
این سیلی که از طرف دانشگاهها به راه افتادند و آمدند طلبه شدند برای چه بود؟ چون شبحی که از روحانیون در ذهنشان بود شبح مطهری، باهنر، مفتح و امثال اینان بود. این آقایی که میرود دانشگاه همان شبح را تداعی میکند یا نه؟ قاعدتا نه.
شما این خلا را پر کنید. بگذارید حوزه آن جایگاه خودش را داشته باشد. روشنبینی، بلندنظری، ضمنا همراه با عمق، همراه با شجاعت کامل در بیان مطالب؛ یعنی هیچگونه رودرواسی از دانشجو از غیردانشجو نویسنده مطلب نباید داشته باشد. یعنی وقتی که من دارم این مطلب را مینویسم اگر در این مطلب چیزی هست که به آن خواننده به دلیلی بر خواهد خورد یا پیشداوری او را به هم خواهد زد نباید مثل شرط متأخر اثر بکند در نوشته من.
من باید نوشته را واقعی و شجاعانه بنویسم. مواضع شجاعانه در دنیا هم به درد آدم میخورد. ما دیدیم کسانی را در دوران ده سال گذشته که مواضع غیرشجاعانه گرفتند برای آن که فلان قشر بدش نیاید. برای این که فلان قشر این توقع را دارد و یا از من این توقع را دارد که یک جور خاصی حرف بزنم. این به ضررشان تمام شد. به ضرر آن قشر هم تمام شد. به ضرر نظام هم تمام شد. این نباید مراعات بشود. اما بلندنظری باید رعایت بشود. انسان باید با سعهٔ صدر حرف بزند. اما در همان سعهٔ صدر شجاعت، صراحت و ایستادگی در مواضع لازم است.
امام در حالی وارد ایران شدند که جو مبارزه لااقل در یک سطوح پر بود از ایدههای روشنفکری که حتی خود روحانیون هم امثال ما در داغ کردن آن جو روشنفکری (روشنفکری به معنای خاص خودش) دخالت داشتیم. امام آمد و گذاشت کنار. از همان سخنرانی اول ایشان در فرودگاه من یادم هست احساسات خودم را در هنگام سخنرانی امام من حیرت کردم: عجب امام این ملاحظاتی را که ما داریم ندارد. اسم آورد اول از روحانیون ما این کار را نمیکردیم. ما اگر میخواستیم یک وقتی در آن وقتها سخنرانی بکنیم شروع آن از روحانیون نبود اما امام نه این ملاحظات را نمیکردند. یک نظری دارد.
در همان ماههای اول مساله بیحجابی را امام قاطع گفت در آن وقتها ما به عنوان اعضای شواری انقلاب در هیات دولت شرکت میکردیم. دیدم کسانی را که جزء عناصر متدین هیات دولت بودند که به ما گفتند: حالا چرا این حرفها را مطرح میکنید. امام اصلا دچار رودرواسی نمیشد، رودرواسی مطلقا نباید باشد. این خواهد توانست آن خلأ را پر کند.
حوزه و روحانیت در بیانات رهبری