چرا پری بر باد؟ (۱)
برخی دوستان اصرار کردند خاطرات و خطرات زندگیام را بنویسم، ولی میبینم دستآوردی برای دیگران ندارم. بله، آنها که به وصال یار رسیدند و در پیچوخم سلوکشان، دردهای استخونسوز را به جان خریدند و با همت و لطف حق، عقبات سختی را پشت سر نهادند و حجابها را با جهاد نفس کنار زدند و یا کسانی که با نفس جنگیدند و با مال خویش، گره از کار مردم گشودند و در راه خدا جهاد با اموال نمودند و یا آنانی که در عرصه جهاد سیاسی و اجتماعی زندگیشان پُر از فراز و نشیب و شکست و پیروزی است، حق دارند و باید تجربههای خود را فراروی نسلهای آینده قرار دهند، ولی من که زندگیام پر از لطف و نعمات الهی است و رزم و بزم چندانی در زندگیام نیست، از چه بگویم؟
تا این که در مبارک عشاء و غروب یکی از روزهای ماه مبارک رمضان که مشغول مطالعه (شرح مخمس) عارف الهی، جناب آقا حیدر تهرانی، متخلص به (معجزه)، بودم به این عبارت برخوردم:
«سالک، همیشه باید زیرک و بیدار باشد و به مجردی که با عارف واصلی روبهروشد، ملاقات او را قدر بداند و از وجود او کامیاب گردد»
نوری در دلام تابید که گرچه به کمال مطلوبام نرسیدم، ولی در دورانی زیستم که بسیاری از فرصتهای بزرگ را داشتهام و با شمار زیادی از عالمان و عارفان ملاقات کرده و آنها را زیارت کردم و نیز زندگیام به گونهای بوده است که رمز و راز بسیاری از کامیابیها و ناکامیها، افتادنها و بلندشدنها، کجرویها و آسیبهایی که دامنگیر شخصیتها شده است، پیش و پس از انقلاب، در عرصهٔ فرهنگ و مطبوعات، تا زیر پوست قضا، سیاست و قدرت، آن هم در گسترهٔ حوزه و حکومت که حضور داشتم، دیدم و وارسی کردم .
اگر شرح همین حرمانها و درست بهرهبرداری نکردن از این فرصتها کنم، برای آیندگان و خوانندگان، شاید مفید افتد؛ از این رو، نام این مجموعه را «پری بر باد» نهادم، که بر این باورم، طوفان هوای نفس، مرا از فرصتها دور نمود و از یاد خدا بازداشت و از کمال بایسته محروم کرد. در حقیقت، یادداشتهای پراکندهای است با رنگ و آهنگ اخلاقی و طعم و مزهٔ سلوکی.
امید که مقبول حق و مرضی مولایمان ولی عصر، ارواحنا له الفدا، قرار گیرد.
بعونه و مَنّه