[مجله حوزه، شماره ۷۲، زمستان ۱۳۷۴)
بارها و بارها راهمان نمود. شکفتیم و شادباش گفتیم، ولی از هیاهوی تبریک و آفرین و… فرا نرفتیم.
از گهرگفتههای او روحمان اوج نگرفت و انقلاب درونی در ما ایجاد نشد وگرنه غیر از این بودیم که هستیم.
شمع بر راهمان بداشت، گرفتیم ولی چندگامیپیش نرفته از شب، هراس به دل راه دادیم و از حرکت بازماندیم.
گوش به تحلیلهای نااهلان، بیهودهگوییهای کژاندیشان و بیغولهزیان دادیم، شمع را از دست بدادیم و دگربار گرفتار همانانی شدیم که تاریکاندیشی را زندگی و تنگفکری و حماقت، خمیرمایهٔ بقا و دوامشان است.
توفان هوای تاریکپرستان شمعمان را خاموش کرد؛ چه، بر سرِ او، از جان مایه ننهادیم.
دردشناس از سر سوز و درد، دردها را بگفت و نسخهٔ درمان بداد. نسخهاش را به کار نبستیم و صحیفهاش را پاس نداشتیم. عیادتمان کرد، دستمان بگرفت، با همه گرفتاریها در دار الاسلام، به گوشهٔ خانه ما آمد، ملاطفت کرد، از روی جدّ، لطف او پاس نداشتیم. ناز کردیم فروتنی کرد و نازمان کشید. رو گرفتیم باز هم به سراغمان آمد شاید که بیدار شویم.
راستی این همه چرا؟ نگرانی سکاندار امّت اسلامی از چیست؟ چرا این همه بر بسامانی و بهسازی حوزهها پای میفشارد.
اگر گفتهها و پیامهای او را مرور کنیم، بیشترین دغدغه او را در باب حوزه و بالندگی و رشد آن مییابیم.
چند سال پیش در جمع نمایندگان طلاب گفت:
«بنده نسبت به مسائل مربوط به حوزه همانطور که اول هم اشاره کردم به هیچوجه خودم را غیرمسؤول نمیدانم؛ یعنی وجدان: وجدان طلبگی و وجدان مسؤولیت کنونی من بههیچوجه اجازه نمیدهد که مسأله اهمّ اسلامی جامعهمان و کشورمان از نظر من یک مسأله درجه دو باشد. خیر مسأله مهمیاست. مسأله درجه یکی است. من خودم را مسؤول میدانم نسبت به این قضایا و نسبت به قم و آیندهاش و ترتیباتش و هر کاری که شرعاً به عهده من باشد و تشخیص بدهم ان شاء اللّه انجام خواهم داد…»
او به چه میاندیشد؟ چه میبیند؟ از چه چیز نگران است که اصلاح و ساماندادن حوزهها را مسأله اهم کشور و جامعه اسلامی میداند.
در پسِ این همه فریاد، چه درد جانفرسایی است که گاه، زمام کلام را از او میرباید و بسان جدّش علی (ع) (شقشقیه) میسراید.
اگر خاماندیشان، مولایمان را نیافتند و خشکفکران بهجای همراهی و درک درد او، یاوه سراییدند و با غوغاسالاری و مقدّسبازی، درد او را به چاه حوالت کردند، ما تجربه برگیریم، جغدوَشانی را که پس از هر پیام و کلام جانفزا و سرنوشتساز سلالهاش بر خرابهها مینشینند، نغمه (واحوزهها) سر میدهند رسوا کنیم که دیگر تنهایی علی(ع) تکرار نشود.
جان کلام او را نوش کنیم، از عطر خطابهاش طراوت گیریم، ناهوشیاران را هشدار دهیم، بیدردان را برانگیزانیم، دلسوزان را یار باشیم و غرضمداران را در زندان نفس پرغرضشان گرفتار کنیم، و از شادباشهایی که فرجاماش شکستن قامت بلند کلام اوست و بهانه برای دیگران دامن گیریم و با چهچههای نابهنگام، طنین هنگامه و پیام نورانی او را کمفروغ نکنیم. جان کلام را بنوشیم و از پیام جانان پاسی شایسته بداریم.
در این نوشتار، پرتوی از انوار صحیفه او را مینمایانیم و با تفرّج در بوستان سرسبز کلام او از مبارک رهنمودهایش راه میگیریم.
جان کلام رهبر
در نخستین نگاه به خطابه مبارک رهبر، به ذهن میزند که پیام اصلی و جان گفته های او بایستگی تحول و بالندهسازی حوزهها و بسامانی و تجهیز حوزههای علوم دینی اسلامی برای پاسخگویی به نیازهای فردا و فرداهاست، ولی هر تحوّل و بسامانی را مبادی، مبانی و پیشفرضهای فکری و نظری است که اساس و قاعده تحوّل را تشکیل میدهند و نیز بازدارندههایی است که چهبسا طرح تحوّل را نافرجام میکنند. رسیدن به مطلوب، بدون ژرفکاوی در این اصول نشاید. دامنه این اصول نیز تنها به دایره نظری محدود نمیشود بلکه در هر دو بعد: نظری و عملی مطالعه و کارشناسی جدّی میطلبد؛ چه، طرح پیشنهادی مقام معظّم رهبری، ریشه در میراث هزارساله احیاگران و مجدّدان حوزهها دارد محصول سالها اندیشیدن در بهسازی حوزههاست. ثمره میمون شناخت واقعبینانه جهان اسلام، نیازهای نظام، وضعیت حوزه و رسالتی است که باید حوزویان پرچم آن را برفراز دارند.
برگزاری سمینارها و نشستهای شتابزده با مضامینی تکراری و در دایرهای تنگ چونان که آن اندیشهٔ بلند را برنتابد، بیراههرفتن است و نشاندادن سراب بهجای آب. کار با ظاهرسازیها سامان نمیگیرد.
حتی یک قشر و دو قشر از حوزه هم اگر به کاری جدّی و حسابشده و درازمدّت دست بزنند، باز هم به آن قلّه بلند نخواهند رسید؛ زیرا درد، عمیقتر از این حرفهاست. بسیج همه افکار و گروهها، حوزه: عالمان، فاضلان، کارشناسان، دردمندان و فنشناسان را میطلبد.
بهرهوری درست و بجا از همه مهارتها، راهی فراسوی آن آرمان بزرگ خواهد گشود.
ما با توان اندک خود، این شماره و شمارههایی را در آینده به پاسداشت این صحیفه نورانی ویژه کردهایم به امید آن که بتوانیم روزنی به روشنایی بگشاییم.
در این کوتاهنوشته، اندیشههای او را مرور کرده و پرتوی از مبانی (طرح تحول) را میآوریم تا در مجالی دیگر روشهای اجرایی آن را بنمایانیم.
خاستگاه فکری و نظری طرح
هر طرحی، بویژه طرحهای اجتماعی، آن هم با صبغه دینی، زیرساخت فکری برگرفته از اصول و هدفهای جاری در پیکره و ساختار آن دین را دارد؛ اصولی که مبانی و مبادی طرح بر آنها استوار است و قواعد ساماندهی از آن تغذیه میکنند.
در این بخش به برخی عناصر زیرساخت اصولی، مبانی و مبادی اشارت کرده، پرتوی از تفکّر و اندیشهای را که در پسِ صحیفه حوزویان به ذهن میزند میآوریم:
۱. دین، برای اداره جهان، بهسازی زندگی بشر، ساختن جامعهای همسو با فطرت انسانها و شکوفایی استعدادها و برانگیختن دفینههای اندیشه و خرد بشر آمده است.
۲. انسانِ اسلام، تکساحَتی نیست. ندیدن دنیا به عنوان مزرعهٔ آخرت و تجارتگاهی برای آن دنیا و چشمبستن به واقعیتهای اینجهانی، به همان اندازه انحراف است که غفلت از آخرت و شیفتگی به این دنیا.
انسانِ اسلام، با راهنمایی وحی، ابزار علم و شناخت و مَرکَب ایمان و تقوا، از همین خاکستان، به لقای اللّه عروج میکند و در همه کارها و برنامههایش حضور در پیشگاه الهی را بِسان قیامت میبیند.
۳ . دین اسلام بویژه شریعت کامل و جامع آن، در هر زمانی طرحی مناسب برای اداره جوامع و پاسخی درخور برای نیازهای فکری معنوی و تربیتی بشر دارد.
۴ . شریعت را اصولی است جاودان که معیار هر تحول و پویایی در درون و مجموعه زیرین آن اصول است.
۵ . دینشناسی، کاری تخصصّی، زمانبر و نیروگیر است؛ باید مراکزی و در هر دوره، کار خود را وقف تربیت اسلامشناسانی در عرصههای گوناگون دینی کنند و در هر عصری، عناصری مناسب با رسالت و هدفهای دین و پاسخدهنده به نیاز نسل و عصر بسازند.
۶ . چنین مراکزی در درازای تاریخ، نام (حوزههای علوم دینی) به خود گرفته و میراثی چشمنواز در جهاد علمی و عملی به یادگار نهادهاند.
۷ . حوزهها دستگاه تولید فکر دینی با زبان قوم خویش و کارخانه تربیت عالمانی ربّانی و زمانشناساند.
۸ . حوزههای علوم دینی، عالمان و حکیمانی بزرگ در میدانهای گوناگون دانش در طول تاریخ به جامعه بشر ارزانی کرده، آنان نیز با همه تنگناهای شدید، رسالت خود را نیک به فرجام رساندند.
۹ . حوزههای کنونی، میراثدار دانش، تلاش علمی، افکار و اجتهاد عالمان سلف هستند. پاسداری این میراث، به بهرهری از روشها و سیرت اندیشیدن و روش اجتهادی آنان است نه زندانیشدن در انظار و افکار و کتابهای آنان.
۱۰ . حوزهها نیز مانند دیگر پدیدهها مرگ و زندگی دارند، آفتپذیرند، لاغر و فربه میشوند، رنجور و مریض میگردند.
۱۱ . حوزههای امروز باید پایگاه اجتماعی رسالت عصری و وضعیت فعلی خود را نیک بشناسند و خود را برای پاسخگویی به نیازها و وظایف سنگینی که پیدایی حکومت اسلامی و بیداری مسلمانان جهان بر دوششان نهاده است تجهیز و آماده کنند.
۱۲ . حوزهها اکنون از زمان و پایگاه بایسته خویش بسیار واپس ماندهاند؛ چه عامل آن ظهور تکنولوژی و بهرهوری قدرتهای بزرگ از تکنیک جدید رسانهای و ابزارهای تحمیل فرهنگ به جهان سوّم باشد، یا کمکاری حوزهها، یا پذیرش شعار شوم جدایی دین از سیاست و یا حرکت پرشتاب انقلاب اسلامی و بیداری ملتها و پرسشهای بیشمار و….
۱۳ . همسرنوشتیِ نظام اسلامی با حوزههای دینی، واقعیتی روشن و انکارناپذیر است. حوزه همانگونه که علّت پیدایی نظام بوده است، باید عامل حفظ دوام و رشد آن باشد. مرگ و حیات این دو نهاد به یکدیگر بسته است.
۱۴ . بیداری نظام اسلامی، بیداری جهانی را در پی داشته و حرکتها و نهضتهایی را در کشورهای جهان سوّم بویژه کشورهای اسلامی به وجود آورده است.
۱۵ . همسرنوشتیِ نظام و حوزه، عامل حساسیّت دشمن نسبت به حوزهها شد. او تهاجم خود را علیه حوزهها از هر زمان سنگینتر آغاز کرده است و با تمام توان و ابزار و با هزار دست و دستان به مقابله با فرهنگ ناب اسلامی برخاسته است.
۱۶ . حوزهها نباید در مقابله با تهاجم فرهنگی، در آستانه خانه خویش به دفاع برخیزند، بلکه تکلیف دینی و عقلی آن است که دشمن را در خانه خودش مورد هجوم فکری و فرهنگی قرار دهد و این با موج بیداری جهان چندان دشوار نیست.
۱۷ . برای حفظ نظام اسلامی و مبارزه فکری و فرهنگی با دشمنان اسلام بایسته است حوزهها خود را برای برآوردن نیازها و کادرهای نظام تجهیز کند، مصالح فکری و انسانی را برای رشد نظام و اسلامیکردن همه زوایا و ابعاد سازمانها و برنامههای جامعه آماده سازند.
۱۸ . حوزهها باید تکلیف فعلی خودش را واقعبینانه بشناسند و علل عقبماندگی را دریابند، بازدارندههای بالندگی حوزه را برطرف کند.
۱۹ . مرگ یک نهاد، گاهی به گرد و غبارهای گذشت زمان است که بر روشهای آموزشی، تشکیلات و حتی چگونگی نگاه به وظایف آن نهاد نشسته است؛ از این روی میباید با تجدیدنظر در هدفها و برنامههای حاکم بر حوزهها رنجوری آنرا به طراوت و سلامت تبدیل کرد.
۲۰ . ترمیم، تحوّل، بالندهسازی حوزهها در نگاه رهبری امری فوری و ضروری است، آن هم ترمیم و تحوّلی حسابشده و همهجانبه.
۲۱ . تحوّل در یک نهاد بدون دگرگونی در اندیشه، تلقی و جهانبینی عملی نیست. مجریان تحوّل باید خود، اهل درد، ناراضی از وضعیّت موجود حوزه و دارای هدفها و افکاری در بسامانسازی حوزهها باشند.
۲۲ . تحوّل در حوزه به معنای آوردن اندیشههای بیگانه و خودباختگی نسبت به نظامها و روشهای برونحوزوی نیست. حوزههای شیعه، تحول و تکامل را در درون سازمان و نهاد خود دارند، نیازی به عامل بیرونی نیست.
۲۳ . حوزهها باید از دانشگاهِ فقه به دانشگاه دینشناسی تغییر برنامه دهند و خود را برای برآوردن همه انتظارات از دین در روزگار ما آماده سازند. فقیه به مقدار نیاز، مبلّغ رشید به قدر کافی، پژوهشگران و اندیشهوران روشن و بیدار در علوم و فنون گوناگون اسلامی و… پروریده شود و برای برآوردن نیازهای همه نهادهای دینی برنامهریزی کند.
چگونگی پیادهکردن این اصول گفتهشده و اصول ناگفته دیگر، نیاز به همت، شجاعت، صلابت، احاطه فکر و برنامهریزی درخور و مناسب دارد که باید نقطه آغاز را در اجرای این اصول شناخت و با صراحت و شهامت بر رفع موانع راه و شناسایی ابزار کار پای فشرد.
امید آنکه به سهم خویش، توفیق پاسداشت درد و سوز و عنایتهای رهبری را به حوزهها پیدا کرده و در این امر مهمّ و مبارک که به تعبیر آن بزرگ از اهمّ امور است گامی هر چند کوچک برداریم.
امید آنکه متولیّان حوزههای علوم دینی با برنامهریزی حسابشده، همه گفتهها، نوشتهها و پیامهای او را گردآورده چراغ راه کرده و طرحی مناسب و پاسخدهنده به رسالت عصری حوزویان در اندازند.