حق جامعه
میان دانشوران علوم اجتماعی درباره اصالت فرد و یا جامعه اختلاف نظر است. آنها که برای جامعه، شخصیت حقوقی مستقل از افراد در نظر دارند، جامعه را دارای حقوقی جدا از افراد آن میدانند. آنان بر این باورند که جامعه نه چنان ترکیبی است که افرادِ آن بدون نقش در تغییرات اجتماعی باشند و نه چونان است که افراد از جامعه رنگ نپذیرند. میان افراد و جامعه تأثیرگذاری و تأثیرپذیری دوجانبه است. انسانها، چون دارای روح، عقل و احساس و اندیشه میباشند، وقتی زندگی جمعی را شروع میکنند، هم هویت و فرهنگ جمعی مستقل از افراد پدید میآید و هم تهدیدها و فرصتهای نُوی سر برمیآورد. اسلام، نه مانند مارکیستها، تمام حق را به جامعه میدهد و نه همه حق را به افراد، بلکه در موارد تزاحم میان مصلحت جامعه و فرد، با اینکه حقوق و امتیازات افراد را محترم میشمارد، مصلحت جمعی را بر مصلحت یک فرد مقدم میدارد و این اصلی عُقلایی و خردپسند است.
برای همین است وقتی فردی در جامعه فساد کند، به سود جامعه مجازات میشود و از طرف دیگر، همین جامعه و نظام حکومتی، حاکمان و شهروندان را به حفظ حقوق افراد مانند: حق حیات، حق آزادیهای مشروع، حق مشارکت در امور سیاسی جامعه، حق داشتن شغل شرافتمندانه، حق داشتن مسکن مناسب، حق آسایش و آرامش، موظف میکند که در فصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی برخی از آنها آمده است.
به عنوان نمونه چنین است:
«حیثیت، جان، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرّض مصون است، مگر در مواردی که قانون تجویز کند.»[۱]
یعنی در مواردی که با مصلحت مهم اجتماعی، حفظ آنها برخورد داشته باشد، برای تأمین مصلحت جامعه، در حد ضرورت، میتوان قوانین و مقررات مناسب به نفع جامعه تجویز و تصویب کرد، گر چه به برخی از حقوق اشاره شده در این ماده علیه افراد آسیب زند.
خلاصه، با توجه به دیدگاه اسلام درباره جامعه، افزون بر حق آزادی، و حق برخورداری از عدالت، حقوق اجتماعی و سیاسی دیگری در اسلام و قانون اساسی جمهوری اسلامی برای افراد جامعه آمده است که به برخی از آنها اشاره میکنم:
حق امنیت
امنیت، در لغت به معنای در امانبودن، بیبیمی، آسایش، بیهراسی، اطمینان و سکون قلب است. روح ایمان، همان آسایش خاطر است، و در ساحَتهای گوناگون، همین معنا را دارد، امنیت اقتصادی، امنیت ملی، امنیت اجتماعی، امنیت بینالمللی، امنیت اخلاقی و… یعنی در کار بازرگانی، در روابط و فعالیتهای اجتماعی، در معاملات بینالمللی، بدون ترس و دغدغه، تلاش خویش را انجام دهد و نتیجه کار و زحمت خویش ببرد. امنیت قضایی، یعنی: هر کس بدون واهمه، حق خویش بخواهد و داد خویش بستاند و امنیت حقوقی یعنی: هر کسی در جامعه حق خویش بگیرد و نهادهای اجتماعی و مردمان از اجرای حق در جامعه دفاع کنند.
امنیت از بزرگترین نعمتهای زندگی است و همتراز سلامتی و صحّت جسم میباشد:
«النعمتان مجهولتان، الصحة و الأمان»
بهشت، جای امن است و بهشتیان در آسایش کامل خاطر بهسر میبرند.
در قرآن آمده است:
«وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما» [۲]
یعنی
در بهشت بهسر برید و از خوراکیهای آن بدون دغدغه و از روی آسایش مصرف کنید.
امنیت، با نهادینهشدن ایمان دینی یا قانونپذیری در جامعه، استوار میگردد؛ زیرا اگر هر چیز در جای خویش قرار گیرد و هر حقّی به صاحب حق برسد و تجاوز و ستم به مرز حقوق دیگران نگردد، امنیت و آسایش خاطر برای همه شهروندان در همه لایههای جامعه پدید آید.
«الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»[۳]
کسانی که ایمان آوردند و ایمانشان را به ستم نیالودند، دارای آسایش خاطر و آرامش در زندگیاند و به راه راست و درست راه یابند.
امنیت، در همه لایههای آن، در دامن عدالت بهبار مینشیند و رونق و تولید و شکوفایی و دستیابی به کارهای مفید و راههای رشد را در همه حوزههای اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی، حقوقی، قضایی و اجتماعی در پی میآورد:
«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا يَصْنَعُونَ»[۴]
خداوند، شهری را مثال میزند که در آن امنیت برقرار بود و اطمینان خاطر موج میزد و روزی و درآمد از همه جوانب بر آن جامعه میبارید و شکوفایی و تولید، چشمنواز بود، ولی آنان ناسپاسی کردند و از راه عدالت کج رفتند، خداوند به آنان ناامنی و گرسنگی را چشانید؛ به خاطر رفتار و کارهای نادرستی که پیشه کرده بودند.
نیاز به امنیت نیز در همه حوزههای فردی و اجتماعی، نیاز طبیعی و فطری بشر است و هر کسی حق دارد که در پناه قانون، از تجاوز دیگران به مال و آبرو و جسم و روان و خانوادهاش، در امان باشد. اسلام، امنیت را هموزن صحّت و سلامت جسمی بهشمار گرفته است و از الطاف و نعمتهای ناشناخته شمرده است:
«نعمتان مجهولتان: الصحة و الأمان»
در قانون اساسی نیز مقوله امنیت از جایگاه ویژهای برخوردار است و دولت جمهوری اسلامی موظف شده است:
«ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی»[۵]
ماده ۱۴: «تأمین حقوق همهجانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی برای همه و تساوی عموم در برابر قانون»[۶]
و در اصل ۲۳ آمده است:
«حیثیت، جان، حقوق ، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است، مگر در مواردی که قانون تجویز کند.»[۷]
و در اصل ۲۵ قانون اساسی، تعرض به اطلاعات و نامهها و مکالمات شهروندان ممنوع شده است:
«بازرسی و فرستادن نامهها، ضبط و فاشکردن مکالمات تلفنی، افشای مخابرات تلگرافی و تلکس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هرگونه تجسس ممنوع است، مگر به حکم قانون.» [۸]
حق حیات
حق حیات، اساس همه حقوق بشر است؛ زیرا بهرهمندی از سایر حقوق، در سایه حق حیات امکانپذیر است.
قرآن، حیات فرد را همسنگ حیات همه انسانها میداند و میفرماید:
«…مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً وَ مَنْ أَحْياها فَکَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً…»[۹]
هر کس، دیگری را، غیر از برای قصاص یا فساد در زمین بکشد، چونان است که همه انسانها را کشته است و هر کس، باعث حفظ حیات دیگری شود، گویا به همه انسانها در استمرار حیات کمک کرده است.
گواه فطریبودن حق حیات، آن است که ملل جهان در دومین ماده اعلامیه حقوق بشر، حق حیات را موهبتی الهی دانستهاند و حمایت از این حق را بر همگان لازم شمردهاند:
الف. زندگی، موهبتی است الهی و حقی است که برای هر انسانی تضمین شده است و بر همه افراد و جوامع و حکومتها واجب است که از این حق حمایت نموده و در مقابل هر تجاوزی علیه آن ایستادگی کنند و جایز نیست کشتن هیچکس بدون مجوز شرعی.
ب. استفاده از وسیلهای که منجر به از بینبردن سرچشمه بشریت به طور کلی یا جزئی میگردد ممنوع است.
ج. پاسداری از ادامه زندگی بشریت تا هر جایی که خداوند مشیت نماید وظیفه شرعی میباشد.[۱۰]
حق زندگی، از حقوق ذاتی انسان است و هر انسان برای حفظ حیات خود، همهچیز خود را میدهد و تا پای جان دفاع میکند، گر چه دفاع از حق حیات، غریزی حیوانات نیز میباشد، ولی در انسان با توجه به این که روح الهی در وجود انسان به ودیعت نهاده شده است، صیانت از حق حیات به صورت تکلیف برای همه افراد انسان در آمده است؛ برای همین، حق حیات، قابل اسقاط و یا نقل و انتقال نمیباشد و حتی خود انسان حق سلب حیات از خود را ندارد. در مکتب اسلام، حق قصاص برای دفاع از حق حیات بشریت است:
«وَ لَکُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»[۱۱]
فلسفه قصاص در اسلام، تضمین حیات دیگر انسانهاست. اعدام مفسدان در زمین نیز برای دفاع از حیات انسان و سلامت جامعه انسانی است.
[۱] قانون اساسي جمهوري اسلامي اصل ۲۳.
[۲] سوره بقره، آيه ۳۵.
[۳] سوره انعام، آيه ۸۲
[۴] سوره نحل، آيه ۱۱۲.
[۵] قانون اساسي جمهوري اسلامي، اصل سوم، بند ۱.
[۶] همان، اصل سوم، بند ۱۴.
[۷] همان، اصل ۲۳.
[۸] همان، اصل ۲۵.
[۹] سوره مائده، آيه ۳۲.
[۱۰] اعلاميه جهاني حقوق بشر
[۱۱] سوره بقره، آيه ۱۷۹.