تندیس قداست و فقاهت

[فقه اهل بیت، شماره ۵-۶، بهار ۱۳۷۵]
دانشی که در پاکجانی و پارسایی ببالد، معرفت و یقین، بار دهد. فقاهت چون با قداست قرین گردد و ژرفکاوی و نازکاندیشی، آنگاه که از کوثر تقوا، مایه گیرد، هدایت ویژه حق را در پی آرد:
«و جعلنا منهم ائمة یهدون بامرنا لما صبروا و کانوا بآیاتنا یوقنون»[۱]
و این همه اگر با بصیرت آمیخته شود و از عطر نجوای سحرگاهی، معطر شود و در شخصی تبلور پیدا کند و عینیت یابد، اسوه و قائد با تقوایان را به نمایش گذارد:
«و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما. و الذین یبیتون لربهم سجدا و قیاما. . . و الذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قرة اعین و اجعلنا للمتّقین اماماً»[۲]
قداست با فقاهت، عبادت با بصیرت، ژرفاندیشی با پارسایی، زهد با حضور اجتماعی و تکلیفشناسی جمع شد و از ترکیب و التقای آن، جاودانهمردی در نام:مقدّس و محقّق، مولا احمد اردبیلی، بر تارک حوزههای شیعه درخشید و ماه مجلس انجمنِ پارسایان، زاهدان، مقدّسان، ژرفکاوان، محقّقان، مجاهدان و اهل بصیرت شد.
او ، با عرفان و تقوا و سیرت پاک و مقدّساش ، اسوهٔ پاکان و ضرب المثلِ قداست شد. انوار وجودش، راهیان کوی نور را چراغ، و عطر صفات الهی او، راهیان کوی وصال را دلیل راه گردید.
در لئالی الاخبار سیمای او چنین نموده شد:
«. . . لم یصدر عنه فیهاجفی اربعین سنة ج فعل مباح فضلاً عن الحرام و المکروه. . .»[۳]
«اصبح مضرب الامثال فی الورع، الطاهر و التقی النزیه الذی رفع به الی مصاف الصدیقین الذین تشح بامثالهم ارحام الاُمّهات. »[۴]
با آثار پرمایه و روش نو اجتهادی خود، مجتهدان ژرفاندیش را چراغ راه شد، گرچه پرتو نور قداست و تقوای او، به گفتهٔ محدث نوری، مقام علمیاش را کمنمود کرد:
«العالم الربانی والفقیه المحقق الصمدانی، المولی احمد بن محمد الاردبیلی المتوفی سنة ۹۳۳، الذی غشی شجرة علمه و تحقیقاته، انوار قدسه و زهده و خلوصه و کرامته. »[۵]
بیان آفاق علمیو عملی و ترسیم گستره و ژرفای دانش او را، ژرفکاوان ژرفاشناس و ژرفپیما باید.
در یادمان او در طلیعه این ویژهنامه، بر آستان سیرت و روش پاسداری او از «فقه اهل بیت» سر میساییم، از گلبونههای بوستان سرسبز فقاهت او، شادابی میگیریم و از این بُعد وجودی او، راه میگیریم.
اگر فقیهانی که در سرنوشت تَطَوُّر فقه و بالندگی و کارآمدی و ژرفابخشی فقاهت، نقشآفرین بودهاند، کمشمار، بدانیم یکی از آنان فقیه ژرفنگر، محقق اردبیلی، است. او، هم در عرصهٔ تحقیق و بالندهسازی فقه و هم در عرصهٔ عمل و روش اجتهادی، بوستان فقاهت شیعه را در عصر خویش، سرزنده نگاه داشت و با آبیاریاش از کوثر تعمّق و تحقیق، به فقه اهل بیت(ع) شادابی بخشید.
فقاهت او، از چنان اوجی برخوردار شد و فقه او ژرفایی را پیموده بود که در رودخانهٔ خروشان هشتصد سالهٔ تفسیرِ شریعت پس از خود، برومند و استوار و برفراز بماند و در برهههای گوناگون، تشنگان فقاهت و راهیان راه اجتهاد را، راه و رسم استنباط و تحقیق و اجتهاد، بیاموخت.
برای بررسی شیوهٔ او در پاسداری و حراست از فقه اهل بیت(ع) بر سیرت و تلاشهای فقهی و اجتهادی او، گذر میکنیم:
پاسداری و بالندهسازی علم و اندیشهای، تنها به حفظ فراوردهای علمیدانشیان پیشین نیست. راکد ماندن علم، مرگ آنرا در پی میآورد. سرزندگی دانش، به کاوش، نقد و بررسی است.
«حیاة العلم بالردّ و النقد»
شکوفایی و بالندگی علم، وامدار گشایش آفاق نو و میدانهای جدید، فراروی دانشوران آن و تفسیر و تعبیر دوباره و عصری و فرهنگسازی در حوزه آن دانش است. بهرهوری در شیوههای پژوهشی نو و دوام و ماندگاری آن، در گرو تربیت دانشورانی است که آن دانش را در جوامع علمی، حضور دهند و رسالت آن را پاس بدارند.
محقق اردبیلی کم و بیش، در عرصهٔ فقاهت برخوردار از این همه بود که پرتوی از آن را با عناوین زیر مینمایانیم:
-
- سیرت فقاهتی او.
- تفسیر مجدّد از فقه، یا نگاهی نو به فقه.
- پیریزی مکتب فقهی.
سیرت فقاهتی محقق اردبیلی
از ویژگیهای فقیهان بزرگ، خطوط برجستهای است که در سیرت فقاهتی آنان، چشمنواز است. همینها اصول تحقیق آنان را تشکیل میدهد و روش فقهی آنان را رنگ و جهتی ویژه میبخشد.
سیرت علمیو تحقیقاتی محقق را با نگاهی گذرا به نوشتههای او، میتوان چنین ترسیم کرد:
-
- ۱. فقه قرآنی.
- ۲. فقه فطری.
- ۳. فقه معنوی.
فقه قرآنی
قرآن، مام شریعت است. در استنباط احکام، قرآن استوارترین منبع است. نقشهٔ مهندس آفرینش است در معماری بنای جامعهٔ سعادتبخش و سازندگی انسان اسلام.
با زبانی گویا و روشن، اصول و خطوط شریعت را ترسیم کرده است. در میان چهار منبع شریعت، قرآن، اساس است. گفتههای معصومان، چون صبغهٔ وحیانی دارند تأویل و تفسیر درست قرآن بشمارند، حجّت هستند و معتبر:
«و ما ینطق عن الهوی ان هو الاّ وحی یوحی ».
مجتهد بایست، پاس هر منبع را درخور و جایگاه آن بدارد و از آن در استنباط احکام بهره برد.
محقق اردبیلی که از انس با قرآن، تلاوت سحرگاهی و تدبّر شبانه در کتاب خدا، حقیقت دین را با زلالی آن نوش کرده بود، قرآن را باب اجتهاد فقاهت شمرد. قرآن در سیرت فقاهتی او، سنگِ زیرین اجتهاد است. او تسلّط بر تفسیر قرآن و فهم آیات احکام را کلید ورود به کوثر شریعت دانست و خود در عمل، سالیانی دراز از عمر مقدّساش را در آستان قرآن، سپری کرد. و بازده درنگ، اندیشه و تدبّر در آیات وحی را در کتابی با نام «زبدة البیان »، گرد آورد، کتابی که خود یک دوره فقه الاحکام است، با دیدگاهها و برداشتهایی نو و با روش و سبکی جدید، تا فقهپژوهان آیندهٔ حوزههای علوم دینی، هم از سیرت علمیو هم از اندیشههای قرآنی او در اجتهاد و استنباط و احکام و آیینهای دین، راه گیرند.
همین قرآن پژوهی و اُنس او با آیات وحی است که میبینیم در دائرة المعارف فقهی و اجتهادی خود: «مجمع الفائده و البرهان» با استناد و استدلالهای نو به آیات احکام، دیدگاههای نُوی را به روی فقهپژوهان میگشاید و در جایجای آن کتاب گرانقدر، از آیات قرآن، بهره میگیرد.
او در فرعهای فقهی، نگاه به قرآن را وانمینهد و هر جایی که میشود از آیهٔ قرآن بهره فقهی بُرد، به نیکویی بهره میبرد و قرآن را در آن باب و فرع فقهی، مطرح میکند.
با استناد به ظاهر آیه: «اذا نودی للصلوة مِنْ یوم الجمعة فاسعوا. . . » و کاوش در کلمات و جملات آن، نماز جمعه را واجب عینی میشمارد و آن همه دلیلها و گفتههای فقها را کنار میگذارد.
دلیل حجت بودن فتوای مجتهد برای خودش را، با این که عقلی میداند، آیه: «اولو کان آبائهم لایعقلون شیئاً و لایهتدون» را نیز، پشتوانه میگیرد.
در روا نبودن جدایی بین مادر و دختر، با بودن روایت صحیحه، آیه «لایضارّ والدة بولدها» را نیز پشتوانه میگیرد که پیش از او، فقیهان این آیه را مطرح نکردند. و در مجموع، روش او این است که با بودن دلیلهای دیگری از روایات، عقل و… بر حکم و فتوا از قرآن نیز دلیل بیاورد و ظواهر و عمومات قرآن را مؤید سازد.
او، گرچه فتوایش مخالف مشهور شود و بیسابقه باشد، آیه قرآن را از میان دیگر دلیلها و دیدگاهها بر میگزیند و بر پایه آن فتوا میدهد به جایز بودن خمس به افرادی که مادرشان سیّد است. در این زمینه به آیه خمس، ارث، نکاح و حتّی به کلماتی چون «یا بنی آدم »، «یا بنی اسرائیل» و… استناد میجوید:
«و کذا فی القرآن العزیز من قوله تعالی: یا بنی آدم، و یا بنی اسرائیل، مع وجود من لیس بمنسوب الاّ بالاُمّ مثل عیسی و هو ظاهر»
قداست و تقوای او اجازه نمیداد که بدون کاوش در قرآن، فتوا دهد؛ چه، قرآن ثقل اکبر است و ریسمان وصل عبد به ربّ.
فقه فطری اسلام، آیین فطرت است. روح تشریع و قانونگذاری در اسلام، همسویی با فطرت خدادادی انسان است. خدا در کتاب خود فرمود:
«فطرة اللّه الّتی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق اللّه ذلک الدّین القیّم»
قوام و بقای هر قانونی، به هماهنگی او با نیازهای فطری انسان است. دین و شریعت برای قوام بخشیدن و بالندهسازی استعدادهای فطری، آمده است. حکم و فتوایی که ناخوشایند فطرت الهی انسان باشد، قانونی ناهمسو با آفرینش خدا و رسالت انسان و فلسفه تشریع است.
نمادهای برخاسته از فطرت بشر، خواسته، حالات و ویژگیهایی که ریشه در سرشت انسان دارد، در روش فقاهتی محققّ اردبیلی، جای و جایگاهی ویژه دارد. توجه به فلسفه تشریع، نفی مشقّت، نفی ضرر، قاعده سَمحه سَهله، مهربانی خالق به خلق، عُسر و حرج در دائرة المعارف بزرگ فقهی او، موج میزند. او طبقهبندی و دستهبندی نو در فقه دارد. در بابها و کتابهای مختلف فقهی، از اصول و قواعد ویژه حاکم بر احکام همان عرصه از وجود و زندگی بهره میبرد.
در طهارت، اصولی را در استنباط و اجتهاد اصل قرار میدهد که در مسائل عبادی از غیر آن بهره میبرد. در احکام فردی، روش و عناصری به کار میگیرد که در احکام و آیینهای اجتماعی از اصول و آهنگی دیگر.
در عبادات، آیات و روایات را محور قرار میدهد. از توجیه روایات ضعیف آن نمیگذرد و رشد انسان را در ارتباط او با خدا و بندگی حق میداند. ولی در طهارت و نجاست در بیش از بیست مورد به قاعده آسانگیری و آسان بودن شریعت، چنگ میزند. در فراخی وقت نماز نیز، چندین بار و در این همه، روح آسانگیری را بر فتاوا و استنباط، حاکم میکند و در هر موردی که به سختگیری کشیده شود از اصل «نبود سختگیری در دین» یاری میگیرد و فتوا میدهد.
در مواردی که فقیهان بر لزوم قضای نماز، یا انجام دوباره حج یا برخی از اعمال آن، احتیاط کردهاند، فلسفه تشریع را که آسانگیری در امور است، به یاد میآورد و بر بایسته نبودن احتیاط نظر میدهد. در بس بودن علم اجمالی در صلح مینویسد:
«و لانّ الصلح شُرّع للسهولة و الارفاق بالنّاس یسهل ابراء ذمّتهم فلایناسبه الضّیق»[۶]
برخی بدون ژرفنگری او را فقیهی پُراحتیاط دانسته و پرواهای او را به پروای در فتوا و حفظ ظواهر دلیله، تعبیر کردهاند، در حالی که او پرواهای مرسوم را روا ندانسته و دقتهای بیجا و جمود به ظاهر احادیث و دلیلها را بدون توجه به روح تشریع، مورد عتاب قرار میدهد.
درباره همزمانی نیت با آغاز فعل در اعتکاف مینویسد:
«و لکن تعیین ذلک المقدار متعسّر بل متعذّر کمقارنتها لاوّل الفعل فلیس ببعید عدم القدح لو تخلّل زمان مّا و نفی الحرج و الضیق عقلاً و نقلا و الشّریعة السّمحة تقتضیه مع المساهله من الشّرع فی امرها لخلوّ اکثر العبادات خصوصاً الاعتکاف عنها و لعلّه یکفی من مثل ذا قصد الفعل للّه بل لایبعد حینئذً تجویز وقوع النیّة بعد تحقّق اوّل الوقت…»[۷]
از دستور «فاحتط لدینک» و روایات همانند آن، تفسیری دلپذیر و فطرتپسند دارد.
او، احتیاط در دین را به احتیاط در حفظ دین دینداران و حیات و حضور دین با رویکرد انسانها به تعالیم و معارف دینی، تفسیر کرده و در این زمینه افقی نو، فراروی فقهپژوهان، قرار میدهد. در واجب نبودن قضای نمازهای فوتشده نوایمانان مینویسد:
«…و یؤید خروج الصلوة، کون الشریعة سهلة و انّ اللّه یرید الیه و لایرید العسر فانّ الصلوة تتکرّر کل یوم فلو استبصر شخص بعد ستّین او سبعین سنة، فالزامه بالقضاء شاقّ و تعسّر و لانّه مخالف للحکمة فانّه موجب للتنافر و عدم المیل الی الاستبصار. و ان لم یکن له دلیل غیر ذلک بل یکون مامرّ فقط، فیعمل به و لایفرق.»[۸]
او، سپس در نکوهش سختگیریهای دینگریز مینویسد:
«ثمّ اعلم انّ هذا هو وظیفة الفقیه و امّا صحة عباداتهم فی نفس الامر بمعنی وجوب ترتّب الثّواب علیها و القبول عند اللّه فذل لیس من الفقه و لا بضروری لاحد فتفویضه الی اللّه.»[۹]
موشکافیها را در احراز عدالت و تعریف عدالت، در امام جماعت درست نمیشمارد و چنین سختگیریها را عامل از دست دادن و محروم شدن از ثوابهای بسیاری، چون ثواب جماعت و. . . میداند:
«کلّما کانوا یجدون جماعة کانوا یضلون جماعة من غیر تفتیش و غیر ذلک کمامرّ فانّه علی ما یظهر لی لیس الامر صعباً و الشریعة السهلة دالّة علیه مع توقف الاُمور الکثیرة علی العدالة و الثّواب العظیم و قد مرّ، فلاینبغی حملها بحیث لایوجد او یندر او فوت هذه السعادة من هذه الطائفة الناجیة»[۱۰]
چنین تفسیری نو از احتیاط و نگاهی جدید و واقعبینانه به دین و نیازهای و ویژگی و حالتهای طبیعی انسان، هم اندیشههای گذشته را در برداشتِ از احتیاط، تصحیح کرد و هم روشی نو در استنباط فراروی فقهپژوهان گشود.
فقه معنوی
زیرساخت و مایهٔ افکار و دیدگاههای مقدّس اردبیلی نور، فرقان و بصیرتی است که از تقوا، طهارت و ورع او، بر میخیزد. اگر آفاقی نو در فقه گشود، اگر براهینی استوار بر فروع فقهی افزود، اگر از قرآن سرفصلهای نو در فقه احکام ارائه داد و اگر دیدی واقعبینانه و فطرتپسند داشت، همه و همه، در گرو این است که با طهارت روح و جان، سر به آستان قرآن سایید و با نور و فرقان تقوا، کلام خدا را به تفسیر، نشست و با شناخت و معرفت، به مکانت عترت به احادیث و گفتههای آنان روی آورد و با عشق و محبت بر گلبونههای کلام آنان مینشست و گوارا شهد دستورهای آنان را استنباط میکرد.
همراه با مواظبت و مراقبت دائمی، مطالعه و تدبّر همیشگی نیز داشت. سحرگاهان، نیاز به درگاه بینیاز میبرد و پس از مناجات با معبود خویش، به تفکّر در دین و شریعت مشغول میشد و دستاوردهایی بیش از کسی که شب را به مطالعه سپری کرده بود، نصیباش میشد.
در روضات الجنات آمده است:
«اتاق مقدس، همدیوار با اتاق مولی میرزا جان باغوندی بود. میرزاجان، همهٔ شب را به مطالعه مشغول بود، حتی برای رفع حاجت بیرون نمیرفت، ولی مقدّس، اول شب میخوابید، ساعتی به اذان صبح مانده، از خواب بیدار میشد، نماز شب میخواند، سپس به تفکّر و مطالعه در همان موضوعی که باغوندی مشغول آن بود، میپرداخت، در همین ساعت، به مطالبی میرسد که فهم مولیجان از دستیابی به آنها کوتاه بود.»[۱۱]
او، تحصیل علم را جهاد اعظم میدانست و این جهاد را با انجام مکروهها و غفلت از معنویت، نمیآلود:
«سیّما طلب العلوم الدینیّة فانّه کالجهاد بل اعظم علی ما قالوا و ورد به بعض الرّوایات.»[۱۲]
این است که در تدریس، تحقیق، استدلال و برخورد او با نظر مخالف، آداب اخلاقی و معنوی دیده میشود. وقتی به نظر جدیدی میرسد، با همه نیرومندی و استواری استدلال، مینویسد:
«هذا ما وصل الیه نظری القاصر»[۱۳]
یا
«. . . ظنّی لایغنی عن جوعی فکیف عن جوع غیری.»[۱۴]
در بحث و تدریس چنان مراقب است که از گمانِ در افتادن طرف بحث در دام «مراء» و ستیزهجویی دامن میگیرد:
«بارها مرحوم ملاّ عبداللّه شوشتری، از او مسائلی میپرسید، طرح و بحث و موشکافی میشد. روزی ناگاه مقدّس در بین گفتوگو سکوت کرد و گفت باشد تا کتاب را ببینم. سپس دست شوشتری را گرفت و از شهر خارج شد، تا به جای خلوتی رسیدند، آنگاه گفت: مسأله را طرح کن. با چیرگی و موشکافی شگفتی آن را بیان کرد.
شوشتری میپرسد که چرا در جمع نفرمودید.
گفت: گمان میرفت که گفتوگوی ما به جدل و غلبه بر یکدیگر کشانده شود، ولی اینجا کسی جز خدای متعال نیست و از فخرفروشی و مباهات بدوریم.»[۱۵]
آری چنین مراقبتهایی بود که قلب او را چشمهسار حکمت و معارف دینی کرد و اندیشههای او را پس از دهها سال بر فراز داشت که «من اخلص للّه اربعین صباح، جرت من قلبه ینابیع الحکمة» و دستپروردگانی فقیه و پارسا به یادگار نهاد.
نگاهی نو به فقه
اگر به علوم، با رشد افکار بشر و ظهور دستاوردهای نو در حوزه تحقیق و پژوهش و در عرصه بیان و ابلاغ پیام، نگاهی عصری نشود هم در روش و هم در بیان و نگارش، در گوشه کتابخانهها مدفون و فراموش میشوند. بایسته است دانشمردان، دانشِ حوزه تخصّصی خود را در هر دورهای با زبان و منطق روز به تفسیر نشینند، فراوردها و دستاوردها و نیازهای جدید را به آن علم عرضه دارند، کموکاستیِ آنرا در قالب و محتوا، بر طرف کنند.
محققّ اردبیلی در روزگار خود، چنین کرد. دیدگاههای علامه حلی را، که استوار، کامل و جامع بود، متن کار خویش کرد، به آن دیدگاههای جدیدی افزود، جامهای نو پوشاند، با استدلالهایی زمانهفهم و از این راه، فقه را در روزگار خویش برفراز داشت. کار نو دیگر او، عرضهٔ نیازهای فقهی بر قرآن است. او، با این کار هم تفسیری نو از آیات احکام ارائه داد و هم برکات قرآن را در حوزه شریعت بر پیروان شرع و شریعتشناسان گشود و هم دهها نظریّهٔ جدید در زمینه احکام فردی و اجتماعی اسلام، بر فرهنگ فقه افزود. بیش از سی فتوای نو و بیسابقه داد. در ولایت فقیه نکتههایی نو از روایات باب ارائه میدهد. او را خلیفه، نائب امام میداند و دارای همه اختیارها از امام.
«و لانّه قائم مقام الامام علیه السلام و نائب عنه کانّه بالاجماع و الاخبار مثل خبر عمر بن حنظلة، فجاز له ما جاز للامام الذّی هو اولی الناس من انفسهم.»[۱۶]
در برخورد با حاکم جائر، دقایق و نازکبینیهایی با بهرهوری از روایات ارائه میدهد و همین برداشتها، زیرساخت برخوردهایش با حاکمان زمان را میسازد.
حفظ دین را در این برخوردها، اصل قرار میدهد و در پرتو آن، چهارچوب موضعگیری عالم دینی و دینداران را در برابر حکومت، تعیین میکند.
در معامله معاطاتی، پیش از او، نزدیک به چهار دلیل بود. او چندین دلیل بر آن افزود.
با تجزیه احادیث و بررسی دقیق سند آنها افزون بر دیدگاههای سودمندی در علم رجال و فقه الحدیث، آفاق نوی را فراروی فقهپژوهان گشود. در مواردی که احادیث متفاوت و ناسازگاری مانند ارث زوجه و. . . وجود دارد، کاوشی جدّی در فقه الحدیث ارائه میدهد.
در باب واجب بودن کفّاره تخلّف نذر در روزه، چندین مطلب نو و برداشت جدید میآورد. در باب قبله و اینکه چه اندازه روی برگرداندن به سمت راست یا چپ، نماز را باطل میکند، کاوشی گسترده دارد و در پایان مینویسد:
«فانّ المسالة من مشکلات الفنّ و لهذا طوّلنا فیها الکلام.»[۱۷]
مکتب فقهی
در پیش، پارهای از اندیشههای فقهی او را ارائه دادیم، نوآوریهای او در روش اجتهاد، نگاه جامع و پیوسته او به منابع استنباط، دقتهای خاص، نازکنگری، موشکافی، روش آزاد و شجاعت فقاهتی او برجستگی ویژه ای به افکار و روش اجتهادی او میدهد، بهگونهای که او را صاحب سبک و مکتب، شمردهاند.
بزرگانی از فقه، پس از او راه و مکتب او را ادامه دادند که آنان را «اتباع المقدس» نام نهادهاند. صاحب مدارک و محققّ سبزواری که هر دو از فقهای نامآور شیعهاند، از شاگردان و پیروان مکتب او بوده و در دو کتاب «مدارک » و «کفایة الاحکام » از او به سلطان المحققین یاد کرده و از اندیشهها و روش فقاهتیاش بهره میبرند.
دیگر فقهای پس از او نیز، در استنباط احکام، خود را از دیدگاهها و روش فقهی مقدّس، بینیاز نمیبینند، فاضلان و اندیشهوران بسیاری مکانت فقهی او را بیبدیل دانستهاند.
آری بررسی، گردآوری و بازگویی مکتب فقهی مقدس و محقق اردبیلی را جز کنگرهای عظیم آن هم، با شرکت دهها فقیه بزرگ، و فاضل روشناندیش و ارائه مقالههای علمیو دقیق، نشاید.
امید است که این کار بزرگ، بازدهی پُرمایه و مبارک برای حوزههای شیعه داشته باشد و پاس مکانت و مقام بلند او را به خوبی بدارد.
پینوشتها
[۱] . سوره سجده، آیه ۲۴.
[۲] . سوره فرقان، آیه ۶۳، ۶۴، ۷۴.
[۳] . منتخب التواریخ، ص ۱۸۱، علمیه اسلامیه.
[۴] . الکنی و الالقاب، ج ۳، ص ۱۶۶.
[۵] . خاتمة المستدرک الوسائل، ص ۳۶۲، چاپ سنگی.
[۶] . مجمع الفائدة و البرهان، ج ۹، ص ۳۳۹.
[۷] . همان، ج ۵، ص ۳۵۷.
[۸] . همان، ج ۳، ص ۲۱۳.
[۹] . همان
[۱۰] . همان، ج ۳، ص ۲۴۹.
[۱۱] . روضات الجنات، ج ۱، ص ۸۲.
[۱۲] . زبدة البیان، ص ۱۹۵.
[۱۳] . مجمع الفائدة و البرهان، ج ۱، ص ۲۲۸.
[۱۴] . همان، ص ۱۰۵.
[۱۵] . سیمای فرزانگان، رضا مختاری، ص ۳۲۱؛ با اندک تصرف.
[۱۶] . مجمع الفائدة و البرهان، ج ۸، ص ۱۶۰.
[۱۷] . همان، ج ۶، ص ۱۹۱.