ملاعلی نوری، پاسخهای اعتقادی
در این رسانه، نوشتههایم در مجله حوزه به ترتیب تاریخ آورده میشود.
[مجله حوزه، شماره ۱، دهم مهر ۱۳۶۲:]
آنچه دراین صفحات به نگارش مىآید پرتوى است از تلألوى خورشید همارهتابان معارف اسلامی و نیز پاسخهایى از زبان بزرگان فقها، عرفا و حکمایمان به سؤالاتى که همواره در ذهن پویاى برادران طلاب نقش بسته و یا در برخوردهاى اجتماعى با آنها مواجه مىشوند.
در این شماره و شمارههاى آینده در محضر مرزبانى از مرزبانان جاوید خواهیم بود که با اینکه در قرون اخیر مىزیسته است، ولى قدر و منزلتاش حتى براى خواص از حوزهها ناشناخته مانده است. بر آن نیستیم تا شرح کاملى از زندگى ایشان را بنگاریم که این خود فرصتى دیگر و مقالى جداگانه را بایسته است. تنها به منظور شناختی گذرا از زندگى این حکیم بزرگوار در جملاتى چند از سخنان محقق عالیمقام استاد سیدجلال الدین آشتیانى را مىآوریم:
«در بین حکماء و دانشمندان بعد از ملاصدرا عدّهاى را میتوان نشان داد که در افکار و انظار فلسفى، خصوصاً در حکمت متعالیهٔ ملاصدرا، راسخ، محقّق و شاخص بودهاند و منشأ خدمات، و انظار علمی آخوند را به حدّ اعلى ترویج نمودهاند. در بین محققان بعد از ملاصدرا از همه بیشتر، آخوند ملاعلى نورى (متولد ۱۲۴۷ هجرى قمرى) منشأ اثر بوده است. این مرد، زندهکنندهٔ طریقهٔ آخوند است. چون قریب به صد سال عمر کرده است، تقریباً ۷۰ سال کتب ملاصدرا را در شهر اصفهان تدریس نموده است و این توفیق، خود به ندرت در رجال علمی اتّفاق میافتد. آخوند نورى، مردى زیرک و واقف به اوضاع و احوال و مانند برخى از علما، از سادگى خود، دیگران را در تعب نمیانداخته است. براى او، همه طبقات، احترام خاصى قائل بودند. در زهد و تقوى، مسلّم عند الکل و در علمیت، منر نداشته است. با این خصوصیات توانست بدون وقفه علناً و آشکارا هفتاد سال فلسفه الهى را تدریس کند و معذلک مورد عنایت و احترام فقها و مجتهدان عصر خود باشد. ملاعلى با فقیه بزرگوار و مجتهد بارِع، سید محمدباقر حجة الاسلام و فقیه اصولى متورّع، محمد ابراهیم کلباسى، معاصر بوده و به سید علاقه زیادى داشت و به نماز جماعت او حاضر میشده است. ملاعلى در تقریر مبانى ملاصدرا شاگرد تربیت نموده است و بعضى از شاگردان او محقق تراز شاگردان ملاصدرا میباشند. و خود او را نیز برخى از ابناء تحقیق در مبانى ملاصدرا، قرین ملاصدرا [دانسته] و برخى او را ترجیح میدهند. او در اصفهان بیش از ۴۰۰ شاگرد داشته است. چنانچه وقتى حاج محمدحسین خان، مؤسس مدرسه مروى، بهوسیله خاقان، او را به تهران براى تدریس در مدرسه مروى میخواند، در جواب مینویسد:
«دراصفهان قریب ۲۰۰۰ طلاب مشغول تحصیلاند که چهارصد نفر بلکه متجاوز که شایسته حضور مجلس درس این دعاگو هستند به مجلس درس حاضر میشوند. چنانچه به تهران بیایم موجب پریشانى این همه طالبعلم خواهد شد»[۱]
بعد، از ایشان تقاضا شد، یکى از تلامیذ خود را بفرستد. ایشان جناب ملا عبدالله مدرس زنوزى، صاحب کتاب ارجمند «لمعات الهیه» در اصول اعتقادات، را به تهران فرستاد و وجود او مایه برکت در تهران شد.[۲]
سیدرضا لایجانى، ملاعبدالله زنوزى، ملا مصطفى قمشهاى، آقا محمدرضا قمشهاى، آقا میرزا حسن چینى، ملا جعفر لنگرودى، میرزاحسن نورى، آخوند ملااسماعیل دربکوشکى اصفهانى، آخوند ملاآقاى قزوینى، میرزا عبدالجواد حکیم و ده ها نفر دیگر از دانشمندان و اهل معرفت و حکمت، شاگردان و مستعدان محضر او بودهاند که در اطراف بلاد ایران پراکنده شدند و برخى از آنها در مراکز علمی، منشأ خیرات و برکات گردیدند و به اشاعه علوم عقلى و معارف یقینى پرداختهاند.
آقا سید رضى، که یکى از شاگردان ملاعلى نورى است در عرفان بزرگترین استاد عصر خود بوده و سیدرضى مازندرانى در تصوّف و عرفان در بین متأخران بىنظیر و در تسلط به افکار محىالدین در مرتبه و مقام بعد از شارحان کلمات محىالدین و عارفان قرن هفتم و هشتم قرار دارد. این سیدرضى، استاد عارف نامدار و حکیم بزرگوار، آقا میرزا محمدرضا قمشهاى (متولد ۱۳۰۶ ه.ق) میباشد.»
آنچه که در این شماره و شمارههاى آینده خواهد آمد، پاسخ به سؤالاتى است که از ملاعلى در رسالهاى به نام «رسالة فى اجوبة السؤالات المتعلقة بالمعارف» آمداست.[۳]
[پرسش و پاسخ]
[پرسش:] روح انسان مجرّد است یا مادى؟ براى او فانى شدن است یا نه؟ اگر بفرمایند مجرّد است و فانى نمیشود، چه میفرمایند در خصوص آیهٔ شریفه «کل شى ء هالک الا وجهه»؟
جواب: بدان اى برادر ایمانى که اصناف انسان سه طایفه اعتبار کرده میشوند. طایفه اوّل انبیاء، اولیاء و اوصیاء. طایفه ثانیه، مؤمنین و تابعین ایشان. و طایفه ثالثه، کافرین و من فى جهنم. در طایفه اولى، پنج روح است: روح القدس، روح الایمان، روح القوه، روح الغضب و روح الشهوه و روح المدرّج. و در طایفهٔ ثانیه، چهار روح از ارواح خمسه مزبور غیر از روح القدس. در طایفه ثالثه، سه روح است از ارواح خمسه غیر از روح القدس و روح الایمان و روح القوّه، مجرد میباشد و فناپذیر نمیباشد؛ لقوله «ما خلقتم للفناء بل خلقتم للبقاء» و روح الغضب و الشهوه که عبارت از نفس حیوانی است که نشاناش همین غضب و شهوت میباشد و روح المدرّج که عبارت از نفس نباتى و روح طبیعى باشد که نشاناش تنمیه و تغذیه و تولید مثل است، مادى میباشند و فناپذیرند. و ارواح ثلاثه که فناپذیر نمیباشند از عالم آخرت میباشند. و آن دو روح که فناپذیر میباشند از عالم دنیا میباشند و ارواح ثلاثه مجرده، متفاوت میباشند در تجرد، به شدت و ضعف، مثل تفاوت نور شمس و قمر و نور سراج در ضیاء. و آن دو روح مادّى نیز مختلف میباشند در کثافت مادّیه مانند آب و خاک مثلاً. و بقاى ارواح ثلاثه مجرده، منافى با مفاد آیه شریفه «کل شىء هالک الا وجهه» نیست؛ زیرا که مراد از بقاء، بقاء غیرى است. و مراد از فنا، فنای ذاتى است. و فناى اشیاء در قیامت کبرى[۴] بروز خواهد کرد.[۵]
پاورقىها
[۱] . مقدمه لمعات الهیه از جناب جلال الدین آشتیانى / ۷.
[۲] . بعضى گویند ایشان در جواب فتحلىشاه نوشت:
«من بواسطه کبر سن قدرت تدریس ندارم»؛ لمعات الهیه / ۲.
[۳] . متأسفانه حتى در حوزههاى علمیه ما این بزرگان ناشناخته ماندهاند. امید است که محققین از علماء، زندگانى سراسر درسآموزندهٔ این بزرگان را بر نسل جوان ما روشن سازند.
[۴] . عرفاء قائل به سه قیامت میباشند: قیامت صغرى، قیامت وسطى و قیامت کبرى. در این زمینه به کتاب «اسرار الشریعة و اطوار الطریقة و انوار الحقیقة» فقیه و فیلسوف و عارف بزرگوار شیعه، آقا سید حیدر آملى، صفحه ۱۰۵ تا ۱۳۷، چاپ مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى با تصحیح و مقدمه محققانه، محمد خواجوى مراجعه شود.
[۵] . پاسخ ملا على نورى مضمون چندین روایت است که در جوامع روایى شیعه از قبیل: اصول کافى، بحارالانوار و حتى کتب اعتقادى صدوق آمده است. مراجعه شود به اصول کافى ۲جلدى عربى ص:۲۷۱.
قابل توجه آن است که از راوى روایت، جابر جعفى است که جلالتاش بر همگان محرز است. نیز براى توضیح و شرح بیشتر در این باب به شرح ملاصالح مازندرانى براصول کافى جلد ۴. ص:۶۰ و ۶۳؛ و بحارالانوار جلد ۶۱ مراجعه شود.