دستورالعمل اخلاقی فقیه ربانی، محقق حلی (قدس سره)
[مجله حوزه، شماره ۲۷، دهم شهریور ۱۳۶۷]
[درآمد]
وصیتنامهای را که در پیش روی دارید، نتایج آزمونهای یکی از چکادهای افراشته فرهنگ تشیع و سرآمد سلسله منور فقیهان حوزههای علوم اسلامی: جعفر بن حسن بن یحیی بن سعید حلی هذلی است. فقیهی که سطوت علمی او هنوز بر حوزههای علمیه حاکم و آراء محکم و ارزشمند وی، مدار بحث و کنکاش میباشد. در جایگاه بلند و منزلت والای او همین بس که لقب محقق را ویژه خود ساخته، که در حوزههای اسلامی محقق علی الاطلاق، اوست. شرححالنگاران و عالمان پس از وی، گستره دانش و عظمت علمی وی را ستودهاند، و برخی او را در جایگاه بلند فقاهت، بیهمتا انگاشتهاند.
علامه سیدمحسن امین عاملی مینویسد:
«علامه در اجازه خود به بنیزهره گفته است: محقق، برترین فقیه زماناش بود، ولی حسن بن شهید ثانی (صاحب معالم) گفته است:
اگر علامه قید زماناش را نمیآورد بهتر بود؛ چرا که محقق، سرآمد فقیهان شیعه است و در میان فقیهان ما همانند ندارد. »[۱]
محقق، رحمت خداوند بر او باد، افزون بر زندگی پر برکت علمی و فقهی و تربیت دهها فقیه و دانشمند، با مطالعه نقادانه، در نظام درس حوزه تحولی پدید آورد و با نگارش کتاب گرانقدر شرایع الاسلام باببندی نوین و تنظیمی ارجمند را در متون فقهی عرضه کرد. محقق، میراث فقهی مانده از فقیهان پیشین، بویژه آثار شیخ الطائفه را به درستی تهذیب کرد و آراء و انظار وی را در مسائل مختلف از کتابهای متعدد او گرد آورد، فقه را به شکلی پخته و منسجم و اصولی، مدون ساخت، و اعتبار آن را که با انتقادات ابن دریس خدشهدار گشته بود، بدان بازگرداند. این نکته از جمله والاییهای آثار محقق است که عالمان و محققان بدان توجه دادهاند. [۲]
مرحوم محقق، قلهسان نستوهی است که دانش دین را از روح الاهی و معارف قلبی نوشید، علم و عمل را بههم آمیخت، و بهراستی لقب والا و زیبای نجم الدین را بهخود اختصاص داد. او ستاره فروزان آسمان دانش است، و چراغ پرفروغ راهیان بلندیها و والاییها در تاریکزار زندگی. سخن از اوج شخصیت او در این سطور که به یمن وصیتنامه بیدارگر او نگاشته میشود، به هیچ روی ممکن نیست، از این روی، به گفتار شاگرد بلندپایهاش، رجالی عالیقدر، حسن بن داوود حلی بسنده میکنیم:
«نجم الدین، ابوالقاسم، جعفر بن حسن یحیی بن سعید حلی، استاد ما، محقق مدقق، امام علامه، یگانه روزگار خویش، گویاترین زبان عصر خود، که در استدلال، قویترین و در استحضار مطالب و اشراف بر مسایل سرآمد دانشمندان زماناش بود.»[۳]
نگاهی به وصیتنامه:
محقق (ره) در این رهنمود، با نگرشی الاهی، به مطالعه نظام علمی و اخلاقی حوزههای علمیه پرداخته و با دقتی روانشناسانه، به رفتار و شیوههای تعلیم پرداخته، دامهای تنیدهشده بر مسیر طالبعلمان را نشان داده، و آنان را از دانههای هشته بر راه، هشدار داده است.
این رهرو راستین فقاهت و قداست، فقیه بزرگوار و عارف عالیمقدار، در این وصیتنامه به نکات ذیل اشارهای گذرا دارد:
۱. هدف از طلب علم و جهتگیری آن
۲. شیوه یادگیری مطالب و چگونگی رسیدن به ژرفا و حقیقت علوم: در این راه، تأکید میکنند، که طالبعلم، باید بر تمام دیدگاهها، اقوال و احتمالات در مسأله و امتیاز آنها از یکدیگر اشراف داشته باشد و با مطالب و مباحث، بنیادی برخورد کند، خاستگاه سخن را فهم کرده، نتیجهٔ آنرا به دقت وارسی کند و آنگاه نتیجه را با خاستگاه، مقایسه کند، و در این راه برای دستیافتن به مطلوب، از هیچ کنکاش و تلاشی دریغ نورزد.
۳. شناخت فقیهنمایان و دوری از آنان: دراین زمینه فرموده: فریب ادعاها و اصطلاحات دهنپرکن آنها را مخور، چه بسیارند کسانی که بین سخن و فعل، ادعا و عمل آنها تفاوتی فاحش است. در ظاهر مشهور به ورع، احتیاط و فقاهتاند. نرم سخن گویند. ادعای روشن بودن حق مطلب کنند. و در جهت کوبیدن نظریات دیگران گاهی این شیوه را پیش گیرند: اگراین مطلب را چنین تقریر میکرد استوارتر بود، و یا اگر این مطلب را میافزود بهتر بود. اینان بهگونهای با نظریات دیگران برخورد میکنند که گویا فقط آنها متولی اسلام و آگاه به احکاماند.
۴. احتیاط در فتوا و نظر. محقق در آخر وصیتنامه تحت عنوان تتمه، خطاب به طالبعلم میفرماید: دهنلق مباش، در پاسخگویی به سؤالها شتاب مورز؛ چه سخن تو منسوب به خداست. معاذالله، اگر از روی بیدقتی سخنی گفته شود، افترا و تهمت به خدا و رسول اوست که گناهی بسبزرگ و هلاککننده دین و آخرت انسان است.
اینک سخنان گرانبها و والای وی را سرمشق خود قرار داده و در پرتو سفارشهای آن بزرگوار، راه درست طلب علم و رسیدن به کوثر زلال آل محمد (ص) را دنبال میکنیم.
[وصیتنامه]
بسم الله الر حمن الرحیم
هان، ای طالب علم، باید هدف از دانشجویی، رهائی از نادانی و رستگاری باشد، تا از ریاکاری و ستیزهگویی علمی در امان باشی. برای رسیدن به حق، کنکاش و پرسوجو کن، تا از رهزنی هواهای نفسانی و جاذبههای دنیایی رها گردی. اطلاعت خود را از نظریهها زیاد گردان و بر همه اقوال احاطه پیدا کن تا بر امتیازهای آنها دست یابی. مطلب را از ریشه، و ابرام گیر و دلیل و مستند او را پیگیری کن، تا از روی بصیرت و آگاهی دقیق آنرا برگزینی. مطالب پایهای را از بر کن، چون فکر و دانش را منسجم و همساز کند.
هممباحثه شایسته و صالح برگزین تا از اخلاق وی، که ساختار درونیات از او شکل میگیرد، بهرهمند گردی.
بر توست: که از فقیهنمایان پرگوی حاشیهپرداز و اطرافیان آنها، دوری کنی؛ چه بسا آنان با حرّافی و علمنماییشان فریفتهات کرده و به ورطه جهالت خویش کشانند. بنابراین، آنگاه که تنازع و اختلاف فاضلان را در مسایل فقهی بهدرستی بنگری ـ و این چیزی است که به سختی بهدست آید و جز با کاوش و بینش حاصل نگردد ـ بر تو آشکار گردد که آن فرد گزافهگوی، در بیان خویش تدلیس روا داشته است و در آنچه نشان داده، حق را با باطل پوشانده است.
کاوشی افزون: در میان مردمان، کسانی هستند که خود را برده شهوت، قرار دادهاند. اوقات خویش را، در خواستهها و هواهایشان صرف میکنند، اما در جستوجوی آن هستند که در ظاهر به آثار نیکان، شهرت یابند و خود را در آن زمره، جای دهند و شیوه نیکوکاران را، برگزیده و به آن شناخته شوند؛ یا از این جهت، که این خصیصه دورویی در طینت آنان جای دارد و یا آنرا، ابزاری ساختهاند تا متاع اندک دنیا را، گرد آورند. این دو خصلت، دورویی ذاتی میآفریند و بهگونهای طبیعی، تمایل شدید به ریاست دین را پدید میآورد. این خوی، تا آنجا رشد میکند که زمانی که فضیلت شخص دیگری پدیدار شود، از سلطه آن مزاحم در ریاست به هراس میافتد و از رقابت آن معارض، ترس به دل راه میدهد. اما نفاق و دوروییاش، او را از مقابله رویاروی، باز میدارد، اما از پای نمینشیند و به چاره مشغول است. پس به طعن و قدح او میکوشد و از آن جمله میگوید: اگر او چنان میگفت، سخناش استحکامی فزونتر داشت. یا اگر آن کلام را نمیگفت، از خطا مصونتر بود….، اما تمام این سخنان، برای افکندن این وهم است که خودش، سخنی روشنتر و جایگاهی ارجمندتر دارد.
آنگاه که با چنین فرد، مواجه شدی، به خداوند پناه بر، که مبادا به آن بلا، ابتلا یابی، و آنرا، عوض پاسخگویی او، قرار ده. اینان چون به حقیقت فقه نرسیدهاند با پرگویی و علمنمایی، گفتارشان را سامان داده و کجروی خود را میپوشانند. گول سخنانی همچون: حق مطلب آشکار است، جای شک و شبهه نیست، راه، روشن و واضح است، مخور و جلو این گزافهگوییها را بگیر. پاسخ این سخنان دشوار نیست؛ زیرا بر هر مطلب دقیق و نیازمند پژوهش، و کاوش، میتوان عنوان آسان و روشن نهاد. سخنی را به ظاهر روشن نمایاندن، دلیل روشن بودن حقیقت آن سخن نیست.
چنین فردی بدترین مردمان و بر امت اسلام از دجّال، مضرتر است. گویا میبینیم که بسیاری از آنان که دعوی انتساب به این فن فقه را دارند، پارهای از مقاصد کتاب معتبر را بنگرند و آنرا پوشیده مییابند و درک نمیکنند، آنگاه با فکر منجمد خود بر تأویلات فاسد حمل نمایند و دیگران را به پیروی آن فرا خوانند، چون گمان میکنند به حقیقت رسیدهاند. اینان، مصداق آن مَثَل هستند،
اساء سمعا فاساء الاجابه
بد شنید و پاسخ ناپسند دارد
از این روی، بر تو باد که در گفتارها، عمیقانه کاوش کنی و تمام تلاش را بهکار اندازی، احتمالهای پدید آمده را دفع کنی، آنگاه اگر واقع را دریافتی، اظهار رأی کن و در غیر این صورت، توقّف را پیشه ساز که کنارهٔ اقیانوس هلاکت است.
بدان تو در آن حال که فتوا دهی از خدایت خبر میدهی و سخنگوی زبان شریعت بهشمار میروی، اگر به قطع و یقین تمسّک ورزی، سعادتمندی و اگر بر وهم و گمان، بنیان رأی نهی، زیانکار. فهم خویش را وزان کلام حق قرار ده و آنرا ملاک ساز
«و ان تقولو علی الله مالا تفعلون»[۴]
مباد آنچه انجام نمیدهید بر خدا افترا بندید
و به کلام دیگر حق بنگر:
«قُلْ أَرَأَيْتُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ لَكُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَرَامًا وَحَلَالًا قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ»[۵]
بگو آنچه از شما دیده میشود که برخی روزیهای خدا را حرام و بعضی را حلال میشمارید، این از سوی خداست، یا بر او افترا میبندید؟
به ژرفی بنگر که چگونه شیوه حکم را در دو شیوه منحصر کرد، آنگاه که اجازه اظهار رأی تحقیق نیافت، تو بر خدایت افترا و دروغ بستهای
اعاذنا الله منه.
پینوشتها
[۱]. اعیان الشیعه، ج ۴ / ۸۹.
[۲]. برای آشنائی به چگونگی آثار فقهی محقق و جایگاه آن در سیر نگارش فقه شیعه، رک: قاموس الرجال، ج ۲ / ۳۷۸؛ الذریعه، ج ۱۳ / ۴۷؛ مفاخراسلام، ج ۱۴ / ۱۸۱؛ زمین در فقه اسلامی، ج ۱ / ۶۲.
ناگفته نگذاریم که شرایع محقق دقیقترین متن فقهی است، که گزیدهگویی با شیوایی نگارش و ظرافت در بیان و ژرفنگری و خلاقیت و ابتکار در بیان مسائل فقهی را در هم آمیخته است. شرحها، حاشیهها و تعلیقات این کتاب گرانمایه که از جمله متون درسی حوزههای علوم اسلامی است از صد افزون است.
ر.ک:الذریعه، ج ۱۳ / ۴۷ به بعد و ج ۶ / ۱۰۶ به بعد و. . .
[۳]. رجال ابن داود / ۶۲.
[۴] . آنچه در متن کتاب آمده است، قطعاً اشتباه چاپی است؛ زیرا آنچه در قرآن به این مضمون آمده است دو عبارت است: «ان تقولوا ما لاتفعلون» سوره بقره، آیه ۸۰ ، که عبارت علی الله ندارد. « و ان تقولوا علی الله ما لاتعلمون» در سوره اعراف، آیه ۳۳؛ سوره بقره، آیه۱۶۹ ، که ما لاتفعلون ندارد.
و آنچه با سیاق وصیتنامه هماهنگی دارد، عبارت اخیراست. گفتنی است که در چاپ محقق معتبر آیه به همان صورت آمده است و محققان به سوره اعراف آیه ۳۳ ارجاع دادهاند! و چنانکه دیدیم متن قرآن بهگونهای دیگراست. نکته دیگر اینکه در صفحه ۲۲ این چاپ سطر ۷ ، ما اخیک غلط و ما اخیبک درست است چنانکه در چاپ سنگی نیز چنین است.
[۵] . سوره یونس، آیه ۵۹.